۱۳۹۰ خرداد ۳۱, سه‌شنبه

حمایت ؛ اعتصاب غذا ؛ هدی صابر

بحث حمایت از اعتصابیون زندان اوین بحث روزه . نحوه حمایت مورد بحث قرار گرفته . من یه سوال دارم . فکر میکنید راهی باشه که یه اعلام عمومی کنیم برای درخواست تغییر نام خیابان مونت مریون در دوبلین به نام هدی صابر؟ شدنی هست ؟ حمایت میشه از چنین درخواستی ؟ این حمایت از اعتصابیون به حساب میاد ؟ آدرس سفارت ایران در ایرلند شماره 72 در MOUNT MERRION هست . اگه ( اگه ) اسم این خیابون به نام هدی صابر تغییر کنه جدا از تمام ابعاد جهانی که پیدا میکنه ؛ تمام مکاتبات به سفارت ایران در ایرلند باید به آدرس خیابون هدی صابر باشه . حتی مکاتبات دولتی . اگه فکر میکنید این کار شدنیه و به تلاشش می ارزه ؛ از کجا باید شروع کنیم؟

۱۳۹۰ خرداد ۲۴, سه‌شنبه

دوران استالین

استالین پس از کسب ارائ حزب در شرایط خاص که برای خود مهیا کرده بود در سال 1934 دست به پاکسازی بزرگ زد . دبیر کنگره در لنین گراد ترور شد و با اعلام این که این ترور از طرف یاران تروتسکی صورت گرفته 100 نفر از مقامات دولتی و حزبی تیرباران شدند . استالین که خود را رهبر جهانی جنبش کمونیستی میدانست برای توجیه اقدامات خود سه دادگاه علنی فرمایشی ترتیب داد که در آن دهها تن از شخصیتهای مطرح به محاکمه کشیده شدند که دو تن از یاران لنین نیز در اولین دادگاه محاکمه و اعدام شدند . در کنار این سه محاکمه یک دادگاه نظامی شکل گرفت که پس از اعدام زنرال توخاچوفسکی و یازده نفر از فرماندهان ارتش سرخ سه چهارم کادر فرماندهی ارتش سرخ تصفیه شدند .
تمامی اعضای هیئت سیاسی حزب کمونیست غیر از استالین اعدام شدند.
افسرانی که به دست استالین کشته شدند بیش از افسرانی بودند که در جنگ جهانی دوم در دفاع از کشورشان کشته شدند .
در سالهای 1937 و 1938 بین چهار و نیم تا پنج میلیون نفر بازداشت شدند که نزدیک 900 هزار نفر انان اعدام شدند.
در اواخر دهه چهل بیش از 6 میلیون نفر به اردوگاه گولاک فرستاده شده بودند که نود درصد آنها از سرما و گرسنگی و فشار کار اجباری جان باختند .

۱۳۹۰ خرداد ۲۲, یکشنبه

برای بابی ساندز و امروز برای " هدی صابر "

قطره قطره مردن

و شب جمع را به سحر آوردن

روشنانه زیستن

خاموشانه مردن

مردن

با لبخند

و پایان بخشیدن

به دود تردیدی تاریخی:

بودن

یا

نبودن

سیاوش کسرایی ۱۳۶۰

۱۳۹۰ خرداد ۱۹, پنجشنبه

از قرون وسطی 2

کپرنیک منجم پر آوازه لهستانی قرون وسطی یک کشیش بود . او که در فلسفه و نجوم و طب و حقوق صاحب نظر بود به نظریاتی مخالف بطلمیوس معتقد شد . او معتقد بود زمین مرکز جهان نیست و خورشید به دور زمین نمیگردد . بلکه این زمین است که به دور خورشید میچرخد . این نظریه بسیار خطر ناک با عقاید کلیسا مغایر بود . چنانچه کپرنیک تا آخرین سال حیات خود این نظریات را پیش خود محفوظ نگه داشت و جالب این که کتاب خود را به پاپ تقدیم کرد و کلیسا آن را زیاد جدی نگرفت . ولی پس از موضوع گالیله زمانی که بحث مخالفت با اعتقادات مورد تایید کلیسا جدی شد ؛ افراد زیادی بنا به اعتقاد به نظریات کپرنیک جان خود را از دست دادند و این در حالی بود که خود کپرنیک در طول حیات خویش گرفتار دادگاه تفتیش عقاید نشد .

۱۳۹۰ خرداد ۱۸, چهارشنبه

از قرون وسطی

در دادگاه تفتیش عقاید کلیسای قرون وسطی آنچه می گذشت فرا تر از توحش بود . در چنین فضائی که جیوردانو برونو پس از ده سال شکنجه در سیاه چال و قطع زبان قبل از مرگ برای جلوگیری از بیان سخنانی که به زعم کلیسای " مقدس " کفر بود زنده در آتش سوزانده شد ؛ گالیله با اعتراف به چیزی مخالف اعتقاداتش زنده ماند و به کار خود ادامه داد .
مشکل بتوان این دو حرکت را با هم مقایسه کرد و یکی را تایید و دیگری را رد کرد ؛ تنها میتوان گفت هر دو در نهایت در مقابل خفقان مذهبی کلیسا پیروز شدند . گالیله با آنچه پس از اعتراف و در ادامه فعالیتهای خود انجام داد و بوردانو با انتخاب راه سخت و استواری بر عقیده ؛ هر کدام نقش خود را در این راه ایفا کردند .

۱۳۹۰ خرداد ۱۲, پنجشنبه

پیرامون خبر خوش آزادی منصور اسانلو

خبر خوشحال کننده آزادی منصور اسانلو پس از چندین سال زندان و شکنجه های آنچنانی و آزار و مزاحمت برای اقوام ایشون خبر بسیار خوبی هست . گویا بیشترین نقش در این آزادی رو فشار های بین المللی و به خصوص سندیکاها و اتحادیه های کارگری اروپائی داشته . این خبر میتونه تحلیلهای مختلفی داشته باشه که نمیدونم دوستانی که این متن کوتاه رو میخونن چقدر در این رابطه اطلاع دارن و یا نظر ی دارن . خوشحال میشم اگه دوستان مطلبی در این رابطه دارن مطرح کنن . من این مطلب رو برای این منتشر میکنم که از نظر دوستانم در این خصوص مطلع بشم و ببینم چند نفر در جریان این موضوع بودن و هستن.

۱۳۹۰ خرداد ۱۱, چهارشنبه

چه باید کرد ؟

اخبار پشت سر هم آوار میشن رو سرمون . فاجعه پشت سر فاجعه . انعکاس خبر این فجایع توی دور برمون همراه شده با ناله ؛ خشم ؛ فحاشی ؛ گریه ؛ احساس حقارت و عجز ؛ و بیشتر از همه نفرت.
نفرت .
این چیزی نیست که تا ابد بشه فراموشش کرد . نمیشه بخشید . نمیشه ازش گذشت . حتی اگه الان کاری از دستمون برنیاد . حتی اگه ندونیم که چه باید کرد ؛ تا ببینیم از دستمون برمیاد یا نه . اینکه بیایم بگیم خیلی پوست کلفت شدیم یا چه میدونم بی غیرت شدیم ؛ شاید تو لحظه بخشی از خشممون رو نشون دادیم ولی خوب میدونیم اگه بی غیرت بودیم . اهمیت نمیدادیم و اینقدر خودمون رو آزار نمیدادیم . هر بار که خبری فاجعه آمیز رو میشنوم ؛ هر بار که خبری از فاجعه ای باور نکردنی رو میشنوم و دیگه خیلی زود هم باور میکنم ابراز تعجبی هم در کار نیست ؛ این نفرته که بیشتر و بیشتر میشه . انباشته میشه تا در زمان خودش سر باز کنه .
من اهل بخشیدن نیستم .
من اهل گذشت نیستم.
من این نفرت رو تا ابد نسبت به تمام کسانی که
به وجودش آوردن
بهش دامن زدن
حتی سعی کردن که نفیش کنن
و حتی اونهائی که بیهوده سعی کردن خودشون رو دوست نشون بدن و من رو نهی کنن از این نفرت و دعوت به دوستی و محبت میکنن
حفظ میکنم .
من اهل بخشیدن نیستم .
من اهل گذشت نیستم.
من اونقدر از این نفرت لبریز شدم که حس میکنم زمان موعود خیلی نزدیک شده .
هر چند هنوز نمیدونم در اون زمان چه باید کرد .