۱۳۹۱ دی ۲, شنبه

ما در شبکه های اجتماعی

مطالب این نوشته را در خصوص رفتارمان در محیط گوگل پلاس مینویسم ولی معتقدم با تقریب قابل قبولی در خصوص فیس بوک و برخی شبکه های اجتماعی دیگر  هم مصداق دارد .
کاربران در شبکه های اجتماعی با اهداف  مختلف و البته چند گانه فعالیت میکنند . جامعه فعالان فارسی زبان را شاید بشود به چند گروه عمده تقسیم کرد . برخی در شبکه های اجتماعی به دنبال پیدا کردن ارتباط با دیگران هستند . منظور از ارتباط صرفا ارتباط شخصی است . در کشورهای صنعتی سایتهای دوست یابی چه به لحاظ ارتباط عاطفی و چه به لحاظ پارتنرهای سکسی با دریافت مبالغی پول خدماتی را به مشتریان خود ارائه میکنن . حال اگر بخشی از ایرانیان با چنین رویکردی از شبکه های عمومی استفاده کنند نباید مورد تمسخر و تحقیر بخش دیگری از کاربران قرار بگیرند . شخصا گروهی که این بخش از فعالان را به لحاظ نوع رویکردشان تحقیر میکنند درک نمیکنم . بخشی دیگر از کاربران مشابه بخش اعظمی از سایر کاربران در سایر نقاط جهان برای پر کردن اوقات تنهائی خود به این شبکه ها مراجعه میکنند . عوارض زندگی های صنعتی و جوامع صنعتی منجر به کاهش امکان ارتباطات حقیقی در زندگی شده و این شبکه ها میتواند آلترناتیوی در این خصوص باشد . لذا برقراری ارتباطات فامیلی و حتی دوست یابی در حد معاشرتهای عمومی و ساده میتواند برای  بخشی از فعالان در این شبکه ها هدف باشد . رویکرد تجاری  یا به قول فرنگی ها بیزینس هنوز در بین کاربران ایرانی به نحو گسترده ای توسعه نیافته و شاید در حال حاضر کم جمعیت ترین و کم  مخاطب ترین بخش از  این فعالیتها در شبکه های اجتماعی به حساب بیاید . بخشی دیگر از فعالان  درشبکه های مجازی از این محیط برای ارائه علایق و سرگرمی های خود استفاده میکنند . موسیقی و شعر و سینما و ... و شیر کردن عکس بچه گربه که متاسفانه باز هم این آخری به عنوان سوژه جهت تحقیر توسط برخی استفاده میشود . گروه دیگری به لحاظ شرایط خاص سیاسی در ایران از این شبکه ها برای کسب خبر و تبادل نظر پیرامون مباحث سیاسی  و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و ... استفاده میکنند ( که متاسفانه علی رغم نزدیکی تمایلات نگارنده به این گروه بارها شاهد این بوده ایم که برخی از فعالان در این بخش کلا شبکه های مجازی را ملک بی چون و چرای این فعالیتها میدانند و دیگران را مورد شماتت قرار میدهند ) . تقسیم بندی گروه های دیگر چه بزرگتر و چه کوچکتر دور از دسترس نیست ولی چون هدف از این نوشتار چیز دیگری است موضوع را در اینجا به سمت هدف اصلی  سوق میدهم . 
فراموش نکنیم که در ابتدای متن هم ذکر شد که گروه بزرگی از فعالان با اهداف چندگانه در این شبکه ها حضور دارند . و این بدان معنی است که اگر کسی به موسیقی و شعر و ... علاقه مند است این موضوع مانع از این نیست که در شبکه های اجتماعی به مسائل مثلا سیاسی نپردازد و یا از هم صحبتی با دوستان لذت نبرد و یا در جستجوی پارتنری برای سکس نباشد . 
اما مشکلی که در بین فعالان شبکه های مجازی به چشم نگارنده بسیار برجسته آمده تداخل نابجای این خواسته هاست . این که در بین صحبتهای چند دختر پسر که از شوخیهای جنسی  و ... که با هم رد و بدل میکنند و دارند لذت میبرند وارد بحث شویم و بگوئیم که فلان زندانی سیاسی دارد به خاطر شما عذاب میکشد و شما دارید فلان و ... بسیار نفرت انگیز است . این که در محل تجمع مثلا دوست داران عکسهای بچه گربه وارد شویم و با فحاشی و تحقیر و ... به  گروه و جامعه آنها تعدی کنیم . بسیار ناشایست و ناپسند است . این که در میان صحبتهای چند نفر پیرامون مسایل سیاسی  وارد شویم و مثلا بگوئیم " سیاسیت پدر و مادر نداره ؛ بکشید بیرون بابا ؛ شما چقدر عکست خوشگله "  و یا .... مصداق بارز بیشعوری و سفاهت است . 
از همه اینها بد تر وقتی است که برای  نیل به هدفی  اقدامی متظاهرانه انجام دهید . مثلا فردی که برای خود نمائی و جلب توجه وارد یک بحث اقتصادی یا سیاسی بشود و با اظهار نظرهای پرت و متظاهرانه قصد جلب توجه داشته باشد جدا از این که مزاحمت ایجاد کرده  تا حدی قابل ترحم است چرا که این موضوع نشان میدهد نامبرده برای جلب توجه در زمینه های مورد علاقه خود فاقد جذابیت های لازم است و خود را مجبور به چنین رفتارهائی کرده .با توجه به این که  خود نمائی و شو آف به نحو نامناسبی در حال گسترش میباشد لازم میدانم در پایان ازدوستان خواهش کنم افرادی را که به قصد خود نمائی و ... در محیطهای نامتناسب با بیانشان مشاهده میکنید به محیطهای مرتبط با نیازشان راهنمائی کنید .

۱۳۹۱ دی ۱, جمعه

محافظه کاری

انگیزه های محافظه کاری در جوامع جدا از روحیات فردی بیشتر معطوف به شرایط فردی و گروهی در جوامع هست . فرد یا گروهی که شرایط اقتصادی و رفاهی و .... مناسبی دارد به طور معمول تمایلی به ایجاد تغییرات بنیادین ندارد . برای پرهیز از کلی گوئی با مصادیق ساده موضوع رو باز کنیم . تاجری که از شرایط اقتصادی حاکم بر کشور نفع ببرد . به راحتی بتواند فرار مالیاتی کند . در زمان تورم بیش از میزان تورم سود کند و ... بدیهی است که مدافع حفظ شرایط موجود باشد ( آن بخشی از تجار و کسبه که در این شرایط متضرر بشوند از دایره شمول این گروه محافظه کار خارج خواهند بود ) . افرادی که به واسطه جریان حاکم موفق به اخذ قرار داد پیمانکاری میشوند یا با پست ثابت صاحب شغل میشوند ( و البته در خارج از روابط موجودشان با جریانهای قدرت به لحاظ شایستگی توان کسب این درآمد ها را ندارند ) مدافع حفظ شرایط موجود میشوند . افراد یا گروه هائی که به واسطه محدودیتهای شرایط موجود قادر به فعالیت سیاسی  ؛ اجتماعی  ؛ فرهنگی ؛ هنری  و ... میشوند و البته در صورت تغییر شرایط خوب میدانند افراد و گروه های  شایسته تری جای آنها را خواهد گرفت جزو مدافعین حفظ وضع موجود خواهند بود . افرادی که به حد اقلهائی قانع هستند وآن حد اقلها را مهیا کرده اند و ریسک پذیر نیستند و خطر احتمال از دست دادن حد اقلهای خود را در زمان تغییر احساس کنند از مدافعین حفظ وضع موجود خواهند بود . و .... البته که هر کدام از افراد یا گروه های ذکر شده ممکن است بنا به تمایلات خود و اولویتهای خود به لحاظ احساس نیاز به چیزی فراتر از داشته های خود به فکر تغییر وضع موجود باشند که نمیشود منکر وجود این افراد شد . از بدیهیات است که نیاز به تغییر  برای پیشرفت در وضع موجود خواهد بود و این موضوع کاملا به طیف نیازهای افراد و طبقات بستگی دارد . حال با توجه به هر نوع تغییر و میزان مورد نظر طیفهائی در محدوده موافقان و مخالفان قرار خواهند گرفت . 
این که در سال 88 تمایل به تغییرات بیشتر توسط قشر متوسط شهری مطرح میشد و اقشار طبقات پائین تر و بالاتر در نوع تغییرات مطرح شده منفعتی برای خود نمیدیدند قابل بحث میباشد و از طرفی با توجه به تغییرات شرایط اقتصادی جامعه طی سه سال گذشته این که اکنون طیف گسترده ای از جامعه با بحران معیشتی مواجه شدند و خواهان تغییرات هستند غیر قابل انکار . اما نوع تغییراتی که این بار مورد توجه قرار گرفته با این که ریشه های کاملا اقتصادی دارد ( ودر جوامع مدرن باید منجر به تمایل عمومی به دولتی با برنامه های مناسب  شرایط اقتصادی موجود بشود ) در کشور منجر به تحول خواهی های بنیادین خواهد شد . چرا که طی سه دهه گذشته افکار عمومی نسبت به بنیانهای حکومت شدیدا بد بین شده و تغییر کرده  . خواسته های فرهنگی و اجتماعی حتی در زمان اوج نگرفتن بحرانهای اقتصادی بی جواب مانده و مهمتراینکه سازمانها و تشکیلات صنفی و مردمی در کشور وجود ندارد که توان هدایت خواسته های عمومی را داشته باشد . لذا افرادی که در طیفهای محافظه کار فوق الذکر قرار نمیگیرند خواهان تحولات بنیادین در نظم و نظام موجود خواهند شد . حال این که موضوع روشنفکری و عوام بودن اقشار مختلف را در تفاوت خواسته ها و رویکردها عامل اصلی بدانیم ( چیزی که در فضای مجازی فارسی به شدت هوادار دارد و مورد تاکید قرار گرفته ) خیلی واقع بینانه نیست . شاید لازم است به این مسئله از دید  تقسیم افراد به محافظه کار و غیر نگاه کنیم و ببینیم چند درصد از تولید کنند گان و فعالان فضای مجازی به طیف محافظه کاران وابسته هستند و چند در صد به خارج از این طیف . بدیهی است که عدم درک شرایط و عدم توجه به گفته ها و خواسته های افراد و گروه های غیر محافظه کار منجر به تحلیل های اشتباه و ارائه راهکارهای نامناسب خواهد بود که صرفا با لیبل زدن روشنفکری و عوام به دو طرف مشکلی را حل نخواهد کرد . و در نبود ارائه مطالب و راهکارها ی مناسب با طیفهای غیر محافظه کار در فضای وب فارسی . طیفهای مذکور جذب رسانه های شنیداری و تصویری و یا مکتوب و یا ... خواهند شد که تلقی عمومی ما همگی بر این است که اهدافی خاص را همواره مد نظر خود داشته اند . لذا ابتدا درک صحیحی  از خواسته های طیفهای مختلف و سپس پیدا کردن نقاط مشترک در بین این اقشار مقدمه پیدا کردن راهکارهای مناسب برای تغییرات مناسب با کمترین هزینه ها و بیشترین موفقیتها خواهد بود .

۱۳۹۱ آذر ۲۷, دوشنبه

نشانه ها

در ابتدا توضیح بدم که منابع این نشانه ها سوراخ هستند
شبکه 10 تلوزیون اسرائیل اخیرا اعلام کرده باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا به ایران پیشنهاد مذاکرات مستقیم برسر موضوع هسته ای داده است . بر اساس این گزارش رییس جمهوری آمریکا چارچوب زمانی 4 تا 5 ماه را برای نتیجه بخش بودن مذاکرات تعیین کرده است وگفته شده در صورتی که این مذاکرات ناکام بماند ایالات متحده آمریکا به گزینه نظامی متوسل خواهد شد. البته با توجه به شناختی که پرزیدنت اوباما از خود ارائه داده ایشان نه تنها اهل حمله نیستند که حتی اهل ادعای آن هم نبودند حتی در زمان رقابتهای انتخاباتی و این گفته بیشتر نشان دهنده قطعی شدن مذاکرات و حتی حصول برخی نتایج است و ایشان قصد مانور روی موضوع را داشتند تا موضع ایالات متحده را قوی  و مصمم نشان بدهند .
در هفته های اخیر رسانه های آمریکا اشاره های پراکنده ای به انجام مذاکرات مستقیم بین ایران و آمریکا به صورت محرمانه داشته اند .
صالحی در سوم نوابر در مورد مذاکره با آمریکا اعلام کرد منعی وجود ندارد و البته نظر نظر مقام معظم رهبری است . و در ایران خوب میدانیم که حتی اشاره به مذاکره با آمریکا چه عواقبی دارد و بعید است بدون چراغ سبز از بالاترین رده حکومت ایشان چنین جسور شده باشند 
شایعه مذاکره مستقیم انجام شده در سوئیس به تاریخ یکم دسامبر بین ایران و آمریکا با ذکر نام نماینده مذاکره کننده ایرانی همراه بوده . امروز دوشنبه 17  دسامبرهم یک مسئول ایرانی اعلام کرده مذاکرات با گروه 5+1 را به مسیر مناسب و نتیجه بخش هدایت میکنیم .
با توجه به نشانه های ذکر شده در صورت صحت  آنها و عدم بروز اتفاقات یک شبه که در کشور ما کم سابقه نیست تنها یک سوال باقی می ماند : " حالا من چی بپوشم؟ "

۱۳۹۱ آذر ۱۰, جمعه

سریع یا آرام؟ مسئله این است

تحولات اجتماعی ؛ اقدامات سیاسی و ... نیاز به سرعت دارند یا فرصت ؟ البته پاسخ صحیح قطعا بر میگردد به تعریف صحیح از تحولات اجتماعی و اقدامات سیاسی و مصادیق آنها  . شب گذشته در مصر طی یک جلسه طولانی و شبانه بدون حضور منتقدین بر قوانین مبتنی بر شریعت ؛ پیش نویس قانون اساسی مصر به تصویب رسید . سرعتی بی نظیر که تنها دلیل آن را میتوان در خیز بلند اسلامگرایان برای قبضه قدرت در مصر دانست . مرسی به نحوی خمینی وار در تنظیم قانون اساسی که سراپا حق را فقط به مسلمین بدهد  کوشید . از طرف دیگر در سوریه خواسته های مردمی در اثر سرکوب وحشیانه علوی ها منجر به جنگ خونینی شده که یک طرف آن دیگر شاید مردم سوریه نباشند و سلفی ها و طالبانها ی منطقه مدعی آن هستند . درگیریها و مبارزات مردم به قدری طولانی شد و ماشین کشتار اسد با حمایت مثلث شوم چین و روسیه و ایران چنان جنایاتی را شکل داد که افراطیون مذهبی از سایر کشورهای منطقه به جنگ علوی ها در سوریه رفتند به نحوی که این جنگ در سوریه حتی اگر پایان بگیرد نمیتواند پیروزی داشته باشد . پذیرش فلسطین به عنوان دولت ناظر در سازمان ملل پس از سالها جنگ و در بدری برای  فلسطینیان میتواند گامی امید وار کننده برای صلح و امنیت در منطقه به خصوص برای فلسطینیان باشد . اقدامی که باید منجر به ادامه حق خواهی مردم فلسطین از طریق سازمانهای بین المللی و پشت میز مذاکره بشود . مشکل بتوان پذیرفت که سالها جنگ و خون ریزی و مرگ غیر نظامیان و کودکان در فلسطین لازمه رسیدن به این اتفاق بوده . اتفاقی که شاید میشد بسیار زودتر و با تغییر رویکرد به آن دست یافت و جانهای بیشماری را نجات داد . گاهی سرعت و گاهی تامل منجر به خسارات بزرگ خواهد شد . و در منطقه مسلمان خیز  خاور میانه نتوانستم مثال مناسبی پیدا کنم که از تحولات با سرعت یا با تامل که  نتیجه مناسبی داده باشند یاد کنم  . شاید نتایج مناسب در منطقه آنقدر زیاد نیست که سرعت شکل گیری آنها  قابل بررسی باشد .

۱۳۹۱ آبان ۲۴, چهارشنبه

برمیگردم قبری برای خود بخرم

ستار بهشتی . نقطه.
تجربه فعالیت مجازی در خصوص آسیب دیدگان زلزله اخیر آذربایجان یک بار دیگر به من و همه نشان داد که تب ( شما بخوانید جو ) پرداختن به موضوعات زود فرو کش میکند و برای همین وقتی خبر قتل ستار بهشتی را با آن شرایط شنیدم با خودم عهد کردم حد اقل تا یک هفته صبر کنم . 
ستار بهشتی را نمیشناختم ؛ شما هم نمیشناختید ؛ ولی آنهائی که او را کشتند میشناختند . من هنوز هم دو سه پست بیشتر از وبلاگش را نخواندم  . در مورد عقیده اش  قصد اظهار نظر ندارم ( نه که بگویم  موافق نیستم و این سکوت ژست به خاطر فوت شدن ایشان است . نه چه موافق  بودم  و چه مخالف نظر نمیدادم چون حرفم چیز دیگریست ) . قصد دارم  ادعای هم صنف بودن با ستار بهشتی را بکنم . ستار بهشتی از آن بخش وبلاگ نویسان بود که در هیچ مقطعی  وابستگی به قدرت  نداشته تا از توی اوین هم مدام بیانیه صادر کند  .  وقتی زندانی شد  برای معالجه بیماری به بیمارستان دی اعزام نشد . به او فرصت ندادند که به درمان فکر کند . هیچ رئیس جمهوری برایش به تب و تاب نیفتاد . هیچ حزبی برایش کمپین حمایتی تشکیل نداد . ستار بهشتی از آن بخش وبلاگ نویسان بود که توان یا تمایل خروج از کشور را نداشت تا امنیت جانی نسبی ( نه مطلق ) بیشتری داشته باشد و آزادانه حرفش را بزند . ستاربهشتی وبلاگ نویسی بود که در موردش گفته اند " با مرگش به وبلاگ نوشتن دوباره اعتبار بخشید " . خب پس وبلاگ بنویسیم  و این اعتبار را ارزان خرج نکنیم .

۱۳۹۱ مهر ۲۶, چهارشنبه

پایان دیکتاتور


نیکلای چائوشسکو دیکتاتور کمونیست رومانی جزو گروهی از دیکتاتورهای سرنگون شده به حساب میاد که نتونستن از چنگ انقلابیون فرار کنند.چائوشسکو که بیش از دو دهه دیکتاتوری مبتنی بر سرکوب و ارعاب را در رومانی اداره کرده بود در انقلابی چند روزه شکست خورد . حدود دو سال قبل از فروپاشی شوروی  در یک تظاهرات که بر علیه بازداشت یک رهبر مدافع اقلیتهای نژادی  برگزار شده بود دستور آتش به ارتش داده شد . کشتار صورت گرفت و دیکتاتور از ارتش قدردانی کرد و این جرقه انقلاب رومانی بود . چائوشسکو به همراه همسرش که از عوامل اصلی فساد دولت بود از سفری که به ایران داشت به بخارست برگشت و در زمان سخنرانی در مقابل مردم با شعارهای آنها مواجه شد و تنها طی چند روز بازداشت و محاکمه و تیرباران شد . خشونت تحمیل شده به جامعه طی بیش از دو دهه وقتی سر باز کرد طوفانی به راه انداخت که جلوگیری از آن غیر ممکن شد . محاکمه فوری و اعدام بلافاصله دیکتاتور و همسرش از تلوزیون رومانی به صورت مستقیم پخش شد .

۱۳۹۱ مهر ۲۱, جمعه

دنبال چه هستم

همیشه انتقاد کردم و بارها ازم پرسیدن پیشنهاد خودت چیه ؟ جدا از این که بارها در مورد عدم وابستگی نقد و پیشنهاد صحبت کردم اینجا قصد دارم پیشنهاد خودم رو اونطوری که در ذهن خودمه مطرح کنم .
الگوهای تغییر در جهان در عین حال که به هم شباهت دارند با هم متفاوت هم هستند و این مهمه که این تفاوتها از چی ناشی میشه.
در اروپا شاهد هستیم که سالها سنت و تجربه تاریخی منجر به وضع قوانین آزادی خواهانه میشه . در آمریکای بدون سابقه و تاریخ هم میبینیم که قوانین آزادی خواهانه است . دوستی برام بیان میکرد که علی رغم تصورت که انگلیسیها بسیار سنتی هستند فرانسیس بیکن صدر اعظم انگلیس قبل از دکارت مبحث عدم تعهد به گذشته و گذر از ذهنیات و باورهای گذشته رو تبیین کرده  . چگونگی بت سازی در ذهن  و ... 
نظرات دکارت و روسو در فرانسه تاثیر زیادی بر قانون اساسی فرانسه داشتن  . در فرانسه روح آزادی بر مبنای آزادی نهاد های مدنی شکل گرفته . در آمریکا نظریات جان لاک و بیکن بیشتر تاثیر گذار بوده ولی نکته مهم این که چون آمریکا فاقد سنت و پیشینه و تاریخ بوده آزادی در قانون مهندسی شده و همه چیز در مبنای آینده آزادی تبیین شده . الکسیس دو توکوویل جمله معروفی داره که میگه : "از ظلم اکثریتی که حقوق اقلیت رو به نفع خودش زیر پا میگذاره در هراس هستم ."  در آمریکا آزادی در آزادی فردی تعریف شده و لیبرالیزم جنبه فردی داره . در آمریکا آزادی رو چنان تعریف میکنن که دشمنان آزادی هم در بیان خودشون آزادن . چیزی که در اروپا کمتر شاهد اون هستیم . اگر در فرانسه آزادیها بر اساس آزادی نهاد های مدنی و در انگلیس آزادی در مبنای آزادی اقتصادی بیشتر نمود داره در آمریکا آزادی با تلفیق این دو نوع و در شکل آزادی فردی طراحی شده و این الگو بیانگر اینه که همه آزادیها از دل آزادی فردی بیرون میاد . 
همه در همه شئوناتشون آزادن مگر زمانی که آزادی دیگران رو مخدوش کنن . 
فردیت چیزی نیست که بشه اونو زیر منگنه  قرار داد  و تحت فشار ازش مطالبات جمعی در خواست کرد . چرا که در اون صورت اون چیزی که شاهدش هستیم فردیت نیست بلکه پرسوناژه ؛ فردی که با زدن یک ماسک هویت فردی خودش رو مخفی میکنه . پرسوناژها آزاد نیستند و احساس آزادی ندارند . بدون فردیت زندگی نمیتونه برای فرد زیبا و ارزشمند باشه . پرسوناژها برای حفظ پرسونالیته خودشون دست به هر خطائی ممکنه بزنن ولی فردیت افراد مانع از اینه که رفتاری انجام بده که هویت فردی اونو مخدوش کنه . اون چیزی که باید هدف باشه اینه  دستیابی به آزادی های فردی و مبارزه با هر چیزی که مانع این آزادی های فردی باشه . در جامعه فعلی ما چه موانعی بزرگتر از سنتها و باور های غلط و تکفیر کنندگان وجود دارن ؟ در جامعه ای که مبتنی بر سنت هست  اگر به دنبال  شکل دادن نهاد های مدنی مدرن  و با الگوی اروپائی  به سوی تغییرات دراز مدت  باشیم باید توان تحمل گذر دراز مدت چندین و چند دهه رو هم داشته باشیم ولی اگه به دنبال توسعه آزادی های فردی باشیم و با موانع اون مبارزه کنیم توان شکل دادن جامعه ای که در اون بستر تحول و بروز سایر آزادیها شکل بگیره رو خواهیم داشت . در این مبارزه باید با هر فرد و تشکل و نهاد و سازمانی که آزادی های فردی رو به رسمیت نمیشناسه و هر نوع آزادی فردی چه در مذهب چه در نوع پوشش چه در مسائل جنسی چه در نقد و تمسخر موهومات وچه در هنر و چه هر شان دیگر زندگی  رو تکفیر میکنه و خط قرمز میدونه مبارزه کرد . این حد اقل کاریه که در توان تک تک ما هست و میتونیم به اون بپردازیم . چیزی که نه فقط در سنت شکنی ها که در تقابل با افرادی که تحمیل کننده باورها و موهومات خودشون به دیگران هستند و نو آوران و منتقدین رو تکفیر میکنند باید دید .
پی نوشت : بیان کردن ذهنیات برای کسی که تخصص لازم رو نداره اونقدر سخته که نتیجه اش میشه حرف های بی سر و تهی که در بالا نوشتم . ولی لازمه تشکر کنم از حاج قاسم که با صحبتهاش به من کمک میکنه که لااقل  بتونم برای خودم تو ذهن خودم مشخص کنم که چه میخام

۱۳۹۱ مهر ۱۰, دوشنبه

چند نکته کوتاه در باره نلسون ماندلا که بهتره قبل از مثال زدن مبارزه بدون خشونتش بدونیم

ماندلا که در آغاز طرفدار مبارزه عمومی غیر خشونت آمیز بود، در ۵ دسامبر ۱۹۵۶ به همراه ۱۵۰ تن دیگر دستگیر شده، و متهم به خیانت شد. محاکمه به اتهام خیانت از ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۱ ادامه یافت، و همگی آنان تبرئه شدند.
 در سال ۱۹۶۱، ماندلا رهبری اومخونتو وسیزوه (به معنای «نیزه ملت»، و نیز با علامت اختصاری “MK”) شاخه نظامی کنگره ملی آفریقا (ANC) را که خود یکی از بنیانگذاران آن بود بر عهده گرفت. او مبارزات خرابکاری علیه اهداف نظامی و دولتی را رهبری کرده، و طرح‌هایی تدوین کرد تا در صورتی که خرابکاری نتوانست به آپارتاید خاتمه دهد به جنگ چریکی متوسل شود. چند دهه بعد، خصوصا در دهه ۱۹۸۰، اومخونتو وسیزوه تبدیل به جنگ چریکی علیه رژیم حاکم شد.
ماندلا در بیانیه خود که از جایگاه متهم در آغاز جلسه دفاع خود در محاکمه ۲۰ آوریل ۱۹۶۴ در دیوان عالی پرتوریا بیان کرد، به تبیین دلیل توسل کنگره ملی آفریقا به استفاه از تاکتیک خشونت پرداخت. بیانیه وی نشان می‌داد که چگونه کنگره ملی آفریقا تا پیش از قتل‌عام شارپویل سالها از طریق صلح‌آمیز به دنبال مقابله با آپارتاید بوده‌است. این حادثه که هم‌زمان با برگزاری همه‌پرسی تأسیس جمهوری آفریقای جنوبی و اعلام وضعیت فوق‌العاده هم‌زمان با ممنوعیت فعالیت کنگره ملی آفریقا بود تنها چاره‌ای که برای کنگره ملی آفریقا باقی گذاشت توسل به خرابکاری بود. هر اقدام دیگری معادل تسلیم بی‌قید و شرط بود.  
ماندلا در مدتی که در زندان بود، همچنان با کنگره ملی آفریقا در ارتباط بود، و این کنگره در تاریخ ۱۰ ژوئن ۱۹۸۰ بیانیه‌ای از جانب وی منتشر کرد، که بخشی از آن به شرح زیر است: «متحد شوید! بسیج شوید! بجنگید! باید آپارتاید را در بین سندان اقدامات توده‌های متحد و چکش مبارزه مسلحانه در هم بکوبیم!»  ماندلا در فوریه ۱۹۸۵ با رد درخواست آزادی مشروط به شرط محکوم کردن مبارزه مسلحانه، تا فوریه ۱۹۹۰ که تلاش کنگره ملی آفریقا و مبارزات بین‌المللی با شعار «نلسون ماندلا را آزاد کنید!» منجر به آزادی وی شد همچنان در زندان باقی ماند. 
ماندلا در روز آزادی خود یعنی ۱۱ فوریه ۱۹۹۰، به ایراد سخنرانی‌ای خطاب به ملت پرداخت. وی هم‌زمان با اعلام پایبندی خود به صلح و آشتی با اقلیت سفیدپوستان کشور، به وضوح اعلام کرد که مبارزه مسلحانه کنگره ملی آفریقا هنوز به پایان نرسیده‌است:
""توسل ما به مبارزه مسلحانه در سال ۱۹۶۰ با تشکیل (اومخونتو وی سیزوه) شاخه نظامی کنگره ملی آفریقا صرفاً اقدامی دفاعی در برابر خشونت آپارتاید بود. عواملی که ایجاب کننده مبارزه مسلحانه بود امروز همچنان باقی است. ما چاره‌ای جز ادامه نداریم. امیدواریم به زودی شرایطی برای حل این مسائل از طریق مذاکره فراهم شود، تا دیگر نیازی به مبارزه مسلحانه نباشد.""
 
پی نوشت : تمامی مطالب این نوشته کپی شده از منبع ویکی پدیای فارسی بدون هیچ تغییری میباشد  
 

۱۳۹۱ شهریور ۱۳, دوشنبه

خر ها و فیلها از دید من و توئی که شهروند ایالات متحده نیستیم

انتخابات ریاست جمهوری کشور بزرگی چون ایالات متحده همواره در بیرون مرزهای این کشور هم تاثیر گذاری بسیاری داشته .و جالب این که همواره در بین غیر آمریکائی ها هم طرفدارانی داشته که اجازه بدید در حد اشاره به این موضوع در بین خودمون بپردازم . من شخصا نه آمریکائی هستم و نه ساکن آمریکا ؛ پس برام مهم نیست که تو آمریکا همجنس بازها مجاز هستند ازدواج کنن یا نه . و برام مهم نیست که اونجا بانوان مجاز به سقط جنین هستند یا نه ( هر چند که برای همه مردم آزادی رو آرزو دارم ولی حتی اگه در آمریکا هم بودم اولویتم برای انتخابات نظر همجنس گرایان و سقط جنین و غیره نبود ) و برای همین تعجب میکنم اگر فردی در ایران بنا به این دلیل تمایل به دموکراتها پیدا کنه . من در امریکا مالیات پرداخت نمیکنم و برام مهم نیست که اوباما با افزایش نرخ مالیات به بخش خصوصی هزینه های عمومی کشور رو که با لایحه هاش بالا برده داره جبران میکنه و مانع رشد اقتصادی مناسب در کشور شده و اگه کسی اینجا  به این دلیل مخالف دموکراتها باشه ازش تعجب میکنم . تنها چیزی که برای من که مقیم یک کشور توسعه نیافته هستم در جنگ بین خرها و فیلها مهمه ؛  سیاست خارجی و سیاستهای موثر در اقتصاد جهانیه . در مورد اول اوباما رو چاقال ترین رئیس جمهور معاصر ایالات متحده دیدم . رئیس جمهوری که از تحولات خاور میانه جا موند و اعتراف کرد که متوجه تحولات در مصر نشده و الان در مورد سوریه اونقدر منفعله که در حد یک نظاره گر کنار ایستاده ( فراموش نمیکنیم که دموکراتی مثل بیل کلینتون حتی بدون مجوز شورای امنیت دست به دخالت نظامی در یوگوسلاوی سابق میزنه و در قلب اروپا عملیات نظامی انجام میده ) انفعال اوباما در تقابل با نقض حقوق بشر در کشورهای خاور میانه به خصوص ایران اونقدر زیاد بوده که عملا در اقدامات دیکتاتورها  دیگه نظر اون به حساب نمیاد ( فراموش نمیکنیم که دموکراتی مثل جیمی کارتر به محمد رضا پهلوی تا حدی برای آزادی زندانیان سیاسی فشار وارد میکنه که بعضیها یکی از علل وقوع انقلاب در ایران رو همین آزادیهای یک باره زندانیان سیاسی و ورودشون به جامعه میدونن ) . حضور جمهوری خواهان در قدرت امروزه به معنی بروز جنگ نیست و اینو از طیف متنوع مشاورین رامنی میشه کاملا درک کرد . اعتقادات مذهبی جمهوری خواه ها تو خود امریکا هم زیاد مطرح نیست هر چند دموکراتها عادت دارن به اعتقادات دیگران توهین کنن ولی از طرف دیگه علی رغم اعتقادات رامنی  رابطه اون با اسرائیل به مراتب بهتر از اوباماست و این میتونه قوت قلبی برای اسرائیل باشه تا نیاز کمتری به اقدام مستقل علیه ایران ببینه و بنا به نظر چند تن از سناتورهای جمهوری خواه که در کنگره روزهای اخیر مطرح کردند " روی کار آمدن رامنی درصد بسیار بالائی از تهدیدات اسرائیل نسبت به حمله نظامی علیه ایران رو کاهش میده و اسرائیل با اطمینان بیشتری مدیریت تقابل با برنامه هسته ای ایران رو به آمریکا میسپاره " ( فراموش نمیکنیم که تهدید های اسرائیل در مورد لیبی و سوریه و عراق و ... عملی شده و اون کشورها رو بمباران کرده به نحوی که هیچ کدوم از اون کشورها نتونستن اقدام متقابلی انجام بدن در حالی که بوق شعار و تبلیغاتشون به مراتب از ایران امروزی بلند تر بوده ) . با توجه به اشارات فوق من کسائی رو که برای ژستهای شبه روشنفکری خودشون رو متمایل به دموکراتها نشون میدن درک نمیکنم و صراحتا میگم که مایلم این آقای چاقال که صرفا رای رنگین پوستها رو به عنوان  یک رنگین پوست پشتوانه برتر خودش داره و رایش رو همینطوری بالا برده  کنار بره ورامنی رئیس جمهور بشه ( هر چند که شواهد و نظر سنجی ها تا الان نشون میده که احتمالش بسیار پائینه )

۱۳۹۱ مرداد ۱۵, یکشنبه

بهانه ای به نام سوریان

چرا از دریافت طلای سوریان موج شعف به وجود اومده ؟ 
جواب ساده است . نه . خیلی هم ساده نیست . من افرادی را که خوشحال شدند سه دسته میبینم .
اول کشتی گیرها و فن های شخص آقای سوریان و امثالهم. مبارکشون باشه . اصلا موضوع صحبت من این افراد نیستند . مثل علاقه مندان مثلا فلان تنیسور که از قهرمانی اون تو فلان جام خوشحال میشن .
دوم اونهائی که دو سال قبل بعد از تقدیم مدال آقای سوریان در اون مقاطع حساس به رئیس جمهور وقت اونو جزو نیروهای خودی میدونن و از قهرمانی یک خودی خوشحالی میکنن . اونها هم موضوع صحبت من نیستن . مبارکشون باشه و برن مانورهای سیاسیشون رو بدن .
اما سوم . امان ازنوع سوم .  نوع سوم خوب است . نوع سوم عالیست .
اونهائی که سعی دارن بگن موضوع سیاسی نیست . قهرمانی برای ایران است و جشن و شادمانی خوب است و ... . سوال اینه که غیر از تمایلات پنهان و اشکار ناسیونالیستی چه چیزی میتونه باعث بشه که رفتار سیاسی یک نفرورزشکار رو ندید گرفت و توجیه کرد و باز هم خوشحالی کرد . کمبود مدال طلا در المپیک انگیزه خوبیه ؛ منتها باز هم برای همون ناسیونالیستها . در کشورهای دیگه هم این مسئله هست . ناسیونالیزم جزئی از فرهنگ جوامع بوده و هست . غرور ملی متکی بر یک موضوعه که همون ناسیونالیزمه و نه چیز دیگه . حرکات معروف به کوروش کبیر و خون پاک آریائی نمونه های اغراق شده همون ناسیونالیزمه . وقتی احساسات ناسیونالیستی اینقدر درکشور ما قویه که حتی منتقدین اون و کسانی که اونو مسخره میکنن خودشون متاثر از اون هستن ؛ طبعا وسیله و دست آویز مناسبی برای جریانهای فعال و خاموش هست برای رفتارها و برنامه ریزی بر اساس اون . وقتی متاثر از احساسات ناسیونالیستی ابراز خوشحالی میکنید دیگه رفتارهای احمدی نژادی و رحیم مشائی و رضا پهلوی و ... رو که همین احساسات ناسیونالیستی رو هدف گرفتن مسخره نکنید بلکه به خودتون رجوع کنید و ببینید این دوگانگی درون شما ناشی از چی هست . تکلیف خودتون رو روشن کنید . البته چون در همه جای دنیا مردم از پرچم کشورشون و قهرمانی های ملیشون شادمان میشن طبعا کسانی که به این موضوع تا الان فکر نکرده بودن اصل رو بر بد نبودن همین حد از ناسیونالیزم قرار خواهند داد که طبعا به خودشون مربوطه . ولی خواهش من اینه که اگه به تمایلات ناسیونالیستی درون خودشون معترف هستند منبعد تمایلات ناسیونالیستی دیگران رو و شعارهای ناسیونالیستی دیگران رو مسخره نکنن چون خودشون رو مسخره کردن و تنها به نقد اون مسائل بپردازن چون رد کردن اصل ناسیونالیزم عملا رد کردن خودشونه .
پی نوشت : دیشب آخر وقت دوستی تماس تلفنی گرفته بود و صحبت خیلی خیلی کوتاهی با هم در همین زمینه داشتیم که بعد از شنیدن همین صحبتها از من برای خداحافظی گفت : برای سلامتی جهان پهلوان سوریان اجماعا هایل هیتلر :))

۱۳۹۱ تیر ۳۱, شنبه

آخرین دستاویز

بازگشت به قدرت اصلاح طلبهای حکومتی فوق العاده محتمله ( از دید نگارنده چیزی فرا تر از محتمل و ...) اما زمان اون بر میگرده به زمانی که گردانندگان حکومت احساس کنند روزهای آخر حکومت فرا رسیده . آخرین ترفندی که به اون دست خواهند زد برای تاخیر در تحول بنیادی در نظام . " آخرین دستاویز " . حتی به آنها اجازه خواهند داد که فاتحانه به قدرت بر گردند تا بخش بیشتری از هواداران سابق خود را با شور و غرور پیروزی به صف خود برگردانند .  در همه جوامع در صد پائینی از افراد جامعه اهل استدلال و بررسی و تحلیل مسائل هستند و مابقی دنباله رو افراد شناخته شده و جریانات شناخته شده هستند . ( به امکانات تبلیغی این جریان دقت کنید که از دهه هفتاد رسانه های نوشتاری  را در دستان چهره های شاخص این جریان دست به دست شده و تا اکنون که آمار بیشترین پایگاه های خبری - گاها هماهنگ با یکدیگر - در اختیار این جریان بوده و هشیارانه در تبلیغات و یار گیری از نیروهای جوان  و البته کم اطلاع از تاریخ معاصر انقلاب کوشا بوده )  فاکتور جو گیری و احساساتی بودن رو هم به جامعه فعلی خودمون اضافه کنیم به راحتی میشه فهمید که در اون زمان نزاع واقعی آغاز میشه . اصلاح طلبهای حکومتی و سران چپ مذهبی آنها به کمک سمپاتهای کم یا زیادشون در اولین اقدام باید تحول خواهان رو قلع و قمع کنند ( کاری که حکومت از اون عاجز شده و در اون زمان دیگه توان و امکانش رو نداره و به همین علت دست به دامان اصلاح طلبهای حکومتی شده )  و به یاد  دوران طلائی خود تجربیات گرانبهاشون رو یک بار دیگه به کار ببندن . در اون مقطع شاهد خواهیم بود که کسانی که تا چند روز قبل خود را همراه شما نشان میدادند و حتی مدعی دوستی با شما بودند در کوچه و خیابان به دنبال شکار شما هستند . ( باور نمیکنید ؟ گمان میکنید اغراق آمیز است ؟ مسخره به نظرتان می آید ؟ کافیست از شاهدان باقی مانده این عملیات مشابه که توسط همین افراد در سه دهه قبل صورت گرفته مشاهدات عینیشان را بپرسید ) آنها اثبات کرده اند که از شکار و شکنجه و اعدام نزدیکترین افراد به خود در راستای اهداف  " الهی " اجتماعی خود رو بر گردان نیستند ؛ من و شما که اصلا به حساب نمی آئیم . این افراد صرفا ژستهای روشنفکرانه میگیرند و در کمپینها و مجالس روشنفکری حضور دارند  و " چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند "
اما
زمان به قدرت بر گشتن این جریان مصادف خواهد بود با زمان خطر فروپاشی کلی نظام . این خطر زمانی بروز میکند که یا خطر قدرتهای خارجی بسیار جدی شده باشد ( جریان مذکور برای وجه جهانی که تغییرات در داخل دارد صورت میگیرد و نباید به نظام در حال اصلاح فشار واردکرد وارد بازی میشود ) و یا زمانی که نیروهای تحول خواه و عموم جامعه دست به اقدامات سخت علیه نظام زده باشند ( جریان مذکور جهت شکستن و تفرقه بین معترضین ؛  به قدرت برگشت داده میشوند )  در موقعیت قرار میگیرند . در مورد اول احتمالا دخل بیشترمان را می آورند  ؛ چرا که همه تحول خواهان متهم به بیگانه پرستی و جاسوسی و وطن فروشی و ... خواهند شد . اما در مورد دوم همه چیز بستگی به نوع و میزان خواسته های معترضین دارد . با توجه به تفاوت بسیار در طیف خواسته ها ؛ اگر اکثریت معترضین با افرادی باشد که روی کف مطالبات  پائین اقدام میکنند احتمال توفیق جریان مذکور بیشتر میشود : چرا که با وعده های تغییرات حد اقلی آن بخش از معترضین انگیزه ادامه مبارزه کمتری پیدا خواهند کرد و در مقابل اگر اکثریت معترضین از کف مطالباتی فراتر از دوران طلائی عمام راحل داشته باشند شانس  توفیق جریان مذکور به مراتب کاهش پیدا خواهد کرد .
پی نوشت 1 : این فرضیات بستگی مستقیم به سرعت اتفاقات داشته  و اتفاقات و به خصوص موجهای تبلیغاتی بزرگ قبل از زمان موعود میتواند شدت اتفاقات توسط جریان مذکور را تغییر دهد
پی نوشت 2 : این نوشته طبعا نمیتواند خوشایند هیچ فرد یا گروه و طیف و جریانی باشد و  نوعی طرح مسئله است ( نگارنده هم تا به حال قصد نداشته برای خوش آیند فرد یا گروهی مطلب بنویسد و از عوارض و برخوردهای  مخالفان و حتی دوستان بعد از نشر مطلب اطلاع دارد )
پی نوشت 3 : از هر گونه نوشته ای که به احتمالات دیگر بپردازد شدیدا استقبال میشود

۱۳۹۱ تیر ۲, جمعه

کلافگی ملی

بعد از درگیری ها و مبارزه مسلحانه و اعدام ها و ... حدود یک دهه از پایان جنگ گذشت که عموم مردم باز وارد عرصه عمومی سیاست شدند . آنچه رفت و آنچه شد نیاز به دوباره گوئی ندارد . جریان تبلیغات توسط دو سه گروه سیاسی که خود را معتمد نشان داده بودند در کمتر از یک دهه چنان کرد که عموم مردم برای مقابله با کاندید متهم به فساد اقتصادی ( قصد قضاوت وی و خانواده وی را ندارم که حتی اگر بری از فساد اقتصادی باشند چنان تخریب شده بودند که عموم بر فسادش یقین پیدا کرده بودند ) دست به دامان شعارهای پوپولیستی فردی شدند  و بسیار زود تر از هر پیش بینی خود متوجه خطای بزرگ شان شدند . و چهار سال بعد بعد از تشکیک در نتایج اعلام شده انتخابات ( جدا از بحث پیرامون آن ) همه آنهائی که از وضع موجود کلافه شده بودند به خیابانها آمدند . همه افرادی که گاها خواسته های متضاد در حد حفظ نظام و فقط اصلاح آن ( شما بخوانید جابه جائی قدرت مندان در همان سیستم موجود )  و تا حد  کسانی که تحول کلی و سرنگونی نظام موجود را میخاستند در کنار هم وارد میدان شدند و بیش از هر چیزی به خاطر همان عدم هم سنخ بودن خیلی زود خیابانها را ترک کردند . و بعد باران برنامه ها و پیشنهادات از در و دیوار باریدن گرفت  . از زدن همزمان اتو توی برق برای داون کردن نیروگاه ها تا سوت زدن و ... و هر کدام از این برنامه ها پیروان خود را پیدا کرد چرا که در هر مقطعی بودند کسانی که در موقعیت کلافگی به سر میبردند و از انفعال خسته شده بودند . نبود تشکیلات  با پایه های مناسب در کشور ؛ نا ساز بودن  نظر مشهورین به ظاهر منتقد با خواست عمومی و حس عمیق و گسترده سر خوردگی این کلافگی ملی را دامن زده و میزند .
  مردمی که  از  قدرت ستم آلود قبچاق ها در زمان خوارزمشاهیان کلافه بودند شاهد چیرگی مغولها بر کشور شدند  ( و البته مغول آنچنان قوی بود که شاید در صور دیگر هم چیرگی با آنان بود ) . زمانی که مردم کشور از ستم کاهنان و درباریان ساسانیان کلافه بودند اعراب بادیه نشین بر ایران چیره شدند ( بودند در مناطقی از کشورمان که تا چندین دهه در مقابل اعراب مقاومت کردند و میتوان گمان برد که اگر همه کشور در تقابل با بیگانه یک پارچه بودند تاریخ به گونه دیگری نوشته میشد ) . و اکنون کلافگی ملی آن چنان هویداست که میتوان پی به مفهوم لبخند این روزهای سینه چاکان مداخله " بشر دوستانه" نظامی  پی برد . این روزها  با آزمونهائی  مواجه میشویم که  بیش از هر چیزی میتواند میزان کلافگی ملی را نشان بدهد . این کلافگی ملی را نه در جوامع مجازی چند ده هزار نفری که در جامعه چند ده میلیونی عمومی ببینید . شاید در جوامع مجازی گاها تضادی هم در تقابل با کلافه شدگان شاهد باشیم اما در بین عموم کم نیستند آنان که دیگر زانوی غم به بقل گرفته و چشم نجات به آسمان دارند  و چشم انتظار فرشتگان نجات بخش هستند . فرشتگانی با بالهای بزرگ ؛ به بزرگی بالهای بمب افکن های بی 52 ایالات متحده . در مان این کلافگی هر چه باشد تا زمانی که فرد در التهاب  تکاپو و چنگ انداختن به پر های کاه روی آب  بوده و از این بیراهه به آن بیراهه دوان است پیدا شدنی نیست .

۱۳۹۱ خرداد ۱۰, چهارشنبه

THERE IS NO SPOON

توی شبکه های اجتماعی فضای مجازی چی کار میکنید ؟ هر کاری میکنید همون کار رو بکنید . طفره نرید . مهم نیست دیگران چی میگن . اگه گفتنشون رو نمیپسندید چرا تحمل میکنید ؟ چرا باید تحمل کنید ؟ شما اومدید تو فضای مجازی تا یه دوست جنس مخالف پیدا کنید ؟ خیلی هم خوب . افراد جنس مخالف هم هستند که برای همین کار اومدن . برید دنبال همونا . جای دیگه وقت تلف نکنید . و اگه کسی اومد و معترض شد و با واژه  های مثل نخ دادن و بی ادبانه تر از اون بهتون معترض شد چرا تحملش میکنید ؟ حذفش کنید . اگه اومدید کار سیاسی بکنید همون کار رو بکنید و وقتی کسی اومد متلک انداخت بهتون حذفش کنید . اگه میخاید جذبش کنید البته یه بحث دیگه است و من وارد جزئیاتش نمیشم .اگه اومدید دنبال سلایق مشترکتون با دیگران بگردید و محل های مناسب رو پیدا کنید . اگه اومدید با دیگران صحبت کنید و از تنهائی بیرون بیاید ؛ خب تنها نمونید و صحبت کنید . اگه حوصله کل کل با یاوه گو ها رو ندارید حذفشون کنید . اونائی که یاسین به گوش خر میخونن خیلی خوب میدونن طرفشون خره و چیزی حالیش نمیشه .انگیزه اصلیشون اینه که  میخان صدای تلاوت خودشون رو بشنون . صدای داد کردن خودشون . صدای شعارهاشون و فحشهاشون و... اینا به فکر خودشونن ؛ شما هم به فکر خودت باش . حالا اگه کسی هم داره برای مخاطبهای خاموش یاسین میخونه باشه بذار بخونه ؛ شما که جلوشو نگرفتی ولی اگه نمیخای بشنوی بهش نگو خفه شه . خودت خفه ش کن . حذفش کن .وقتی نشنوی یعنی خفه شده .  از حذف کردن نترسید . منفعل نباشید . فعال باشید . وقتتون رو تلف نکنید . وقت خیلی مهمه . شما شاید زیاد داشته باشید . ولی یه روزی متوجه میشید که خیلی حیف و راحت از دستش دادید . آقا سالها پیش فرمودن :
  you are young and life is long and there is time to kill today 
 و اونجا که فرمودن 
and then one day you find ten years have got behind you
از یک دهه بعد شما میگه . منظورشون با  بنده هست  ( برای بیشتر شما عزیزان باید بگم دو دهه بعد شما بنده هستم ) از من بپذیرید که نباید وقتتون رو به جز درراه اون چیزهائی که مورد توجهتون هست تلف کنید .من نمیدونم چه کاربردهائی داره این شبکه های مجازی . تقسیم بندی و دسته بندی هم نمیکنم بین کاربرها . باور دارم به تعداد کاربرها علت و انگیزه هست برای حضور در شبکه های اجتماعی ؛ شاید هم بیشتر چون خیلی ها با انگیزه های متعدد فعالیت میکنن . اگه بحث کسب و کار دارید سریع شرایطش رو مهیا کنید ( اگه بقیه کارها برا جذب مشتریه که دمتون گرم من زیاد از این حیطه سر در نمیارم ) دنبال کردن همه کس و همه چیز غیر ممکنه . تو دبیرستان که بودم چند تا ورزش رو همزمان دنبال میکردم و یه روز دبیر ورزش بهم حالی کرد : "آدم همه کاره هیچ کاره اس " . شما هم اینو بدونید . پس حواشی رو حذف کنید . برید سر اصل مطلب . از ناله نویسی نمیدونم چی میشه به دست آورد ولی اگه جواب داده بچسبید به همونی که به دست میارید . از خوندن اونائی که مدام خودشونو شرح میدن / از صبح بیدار شدنشون ؛ چی خوردنشون ؛ دسشوئی رفتنشون ؛ رنگ پی پی اون روزشون و ..... / چی حاصل میشه نمیدونم . اونا که مینویسن  شاید دنبال جلب توجه باشن شاید باید با یه روانکاو صحبت کنن من تخصص ندارم ولی اونائی که به شدت اینا رو دنبال میکنن اگه خداوندگاران فضولی نیستن پس لابد باید اونا هم به روانکاو مراجعه کنن ولی اگه دوست ندارن به روانکاو مراجعه کنن و از این نوشتن و خوندن لذت میبرن سفت و سخت بچسبن بهش و بی خیال اون ده سال بعد و دو دهه بعد و اینا بشن . از حذف کردن نترسید . اون ور مونیتور خبری نیست .آدما اون ور مونیتور یه مشت صفر و یک بیشتر نیستن . مطلبهاشون هم یه سری کده . یه ماشین اینطوریش میکنه که بفهمی چی گفته . وگرنه میتونه اینجوری باشه  : 
איך געשריבן אַ שורה וואס טוט דער ייזל געלעכטער
آدمائی رو که میشناسید اینجا مثل اونور خط تلفن شاید باشن ولی اگه باشون کار دارید بهشون تلفن بزنید و ... اصن برید ببینیتشون . ولی تو فضای مجازی نوشته هاشون همون کد ها هستن . یه مشت صفر و یک . اگه خوندنشون فایده ای نداره حذفشون کنید . من موندم متعجب که چرا اجازه میدید دیگران باهاتون دعوا کنن و عصبانیتون کنن ؟ اگه با دعوا کردن تخلیه میشید خب دعوا کنید خیلی خوبه . کلی هم حال میده . اگه حالشو ندارید یا ناراحت میشید در جا حذفشون کنید . از حذف کردن نترسید . اون طرف مونیتور صفر و یکها برا خودشون و در راه تمایلات خودشون ردیف میشن پشت سر هم . شما هم به فکر خودتون باشید . راحت باشید . ملاحظه نکنید . شاید ( که احتمال قریب به یقین  ) اون طرف فقط داره خودشو تخلیه میکنه / داره  از صدای تلاوت یاسین خودش یا شعار و شعر خودش لذت میبره / هر کاری میکنه برای خودش میکنه شما برای خودت تصمیم بگیر و اقدام کن . و نترس . ملاحظه هم نکن . اونور مونیتور فقط یه مشت صفر و یک بیشتر نیست . اونائی که برات جالبه و اونائی رو که دوست داری تفکیک کن . با اونا باش . هویت اونا رو باور کن . شخصیت و وجودشون رو بپذیر ؛ ما بقی رو حذف کن و اجازه نده وقت تو رو برای خودشون مصرف کنن . برای این کار لازم نیست خودتو باور کنی . مهم نیست چقدر توانائی یا چقدر تنهائی . مهم اینه که باور کنی اونور مونیتور غیر از اون چیزائی که دوست داری یه مشت صفرو یک بیشتر نیست . میتونی همه شونوبا یه دکمه پاک کنی . 
هر چقدر از صفر و یکهای نا مناسب رو بیشتر پاک کنی به عمر خودت اضافه کردی و هر چقدر که بی راه بگردی زمان بیشتری  از عمر خودتو از دست دادی . برو سر اصل مطلب . مستقیم و بدون حاشیه . بقیه مسائل اصلا مهم نیست . اصلا وجود ندارن پس تو میتونی از همه اون حاشیه ها بگذری و چشم هاتو به روشون ببندی .

۱۳۹۱ خرداد ۲, سه‌شنبه

خبر خبر خبر خبر

خبر بده اونور دنیا رابین گیب خواننده محبوب گروه بیجیز بعد از مدتها مبارزه با سرطان مرده . اینور دنیا منصور رادپور زندانی سیاسی که متهم بوده با سازمان مجاهدین در ارتباط بوده با شرایط بسیار بدی توی زندان مرده . اونوریها چه مراسم ها که نمیگیرن  و اینوریها از ترس متهم شدن به همراهی با مجاهدین یا چه میدونم منافقین فقط یه سری تکون میدن .  خبر بده اونور دنیا امریکائیا چینیا رو مجبور میکنن که ارزش یوان رو یه کم ببرن بالا تا دنیا بتونه بیشتر در مقابل اقتصاد چین دوام بیاره و اونا چند دهم درصد نرخ بهره بانکی رو بالا میبرن . اینور قیمت برابری ریال با ارزهای عمده روی نمودار لوگاریتمی فقط قابل رویته . خبر خبر خبر  اونور دنیا چند ساله تولید کنند گان شیر اعتصاب میکنن که چرا قیمت شیر اینقدر پائین مونده که سودش کمه برای تولید کننده  . اینور دنیا میری یه پاکت شیر میخری از مغازه برمیگردی یه پاکت دیگه هم بخری میبینی قیمتش دوباره رفته بالا .خبر خبر خبر خبر  اونور دنیا یه سری جدید تحریم علیه ایران تصویب کردن اونم وقتی که فردا قراره مذاکرات مهمی بین ایران و غربیها برگذار بشه و خواست ایرانیا برداشتن تحریمهاست . اینور نزدیک یک ماهه بازار راکد مونده که قیمت کالا ها بعد از مذاکرات سه خرداد مشخص بشه . خبر خبر خبر خبر اونور دنیا یکی از رکن های مبارزه انتخاباتی رئیس جمهوری شده میزان فشاری که به ایران باید وارد بشه  . اینوردنیا رسانه های حکومتی شروع کردن به فضا سازی که بعد از توافق در مذاکرات خارجی موقعیت خوبیه که مخالفهای داخلی رو دخلشون رو بیاریم . دوستان مخالف نمیدونن آرزو کنن مذاکرات موفق باشه و شرایط اقتصادی یه کم  از فاجعه فاصله بگیره و در عوض بگیر و ببند چندین و چند برابربشه یا آرزو کنن مذاکرات شکست بخوره و فقر و بیکاری و بحران اقتصادی روی کثیفش رو بیشتر و بیشتر نشون بده ولی فشارهای خارجی روی حکومت بمونه ؟ ( نه که حالا اگه مذاکره ها شکست بخوره فوری زندانیا سیاسی آزاد میشن / والا ) .
 خبر خبر خبر خبر . ببین چگونه جان مشوش است  خبر بده / دلت به انتظار خبرهاست  / ببین جهان چگونه کرده است راست / خبر بده
خبر خبر خبر خبر خبر 

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۹, سه‌شنبه

شاهین ده نمکی یا مسعود نجفی ؟

 موضوع :میگن شاهین نجفی یه ترانه خونده پیرامون امام نقی و موضوع همون شوخی هائیه که با امام نقی تو فضای مجازی شده بود .
توضیح : من شاهین نجفی گوش نمیدم چون نه این ژانر موسیقی مورد علاقه منه ( راک و متال اولویت شنیداری منه ) و نه شخص ایشون با توجه به حرفائی که تو بعضی ترانه هاش گفته برام قابل توجه . از طرف دیگه نه آدم جانماز آبکشی هستم و نه حتی از بچگی که اماما رو تو کله ام کردن یادم مونده که امام نقی امام چندم بوده ( گمانم بین نه و ده میره )
شرح : این که فرد یا گروهی چیزهائی رو که برای دیگران مهمه و ارزشمنده ( تقدس رو اصلا وارد موضوع نمیکنم  ) به مسخره بگیره آزادیه ؟ اگه آزادیه  ؛ دیگرانی که موارد مورد علاقه اونها مورد تمسخر قرار گرفته باید چه بکنن ؟
توضیح شرح : اینکه یه عده بیان بگن " مقدسات ما ( ببخشید آرمانها و علایق و فلان ما ) مورد تمسخر قرار گرفته فلذا وامصیبتا " حق اونهاست و کسی نمیتونه به اونها ایراد بگیره و اونها رو از حق موضع گیریشون محروم کنه  ( البته بگیر و ببند و چاقو کشی و ترور فیزیکی و اینا شامل این حق نمیشه به زعم بنده )
شرح توضیح : اونائی که میومدن آرمانها و علایق دیگران رو به مسخره میگرفتن مثلا فیلم اخراجی های سه ساختن مورد نقد اون دیگران قرار گرفتن و البته فحش کش هم شدن و همه چیز غیر از چاقو و ترور و غیره برای اون تمسخر کنندگان اعمال شد .
سوال : فرقی هست بین این دو گروه ؟
شرح سوال : فرق شاهین نجفی با ده نمکی تو چیه ؟
توضیح سوال : اصن قراره بین افرادی مثل شاهین نجفی و ده نمکی فرقی باشه ؟
شرح توضیح سوال یا همون توضیح شرح سوال : فرق بین اینوریا با اونوریا واقعا چیه؟

۱۳۹۱ اردیبهشت ۸, جمعه

موج جدید افغان ستیزی از کجا شروع شد؟



سال 88 طیف آقای احمدی نژاد اعلام کرده بود که قبول داره بخشی از جامعه به آقای موسوی رای داده  و برای انتخابات بعدی اون طیف رو هم جذب میکنه . طیف رای دهندگان به آقای موسوی که به گفته رسمی حکومت حدود 13 میلیون نفر بودند شامل چه کسانی بودن ؟ طبعا همه اونها همینهائی نیستند که در فضای مجازی عکس های سبز رنگ شیر میکنن . بخش قابل توجه اونها از قشر متوسط شهری با خواسته های بیشتر فرهنگی و اجتماعی بودند . طرح شعارها و مطالب با مضامین ناسیونالیستی اونهم وقتی هیچ کاربرد اجرائی نداره و صرفا حرفه ( یعنی پولی نباید بابتش خرج بشه حتی در حد یک آسفالت در خیابان اصلی شهری دور افتاده  ) میتونه بخشی از این افراد رو تحریک کنه . دقت کنید که در فرانسه هم همین روش داره به نحوی جواب میده . اقشار نسبتا جوان ( با توجه به نظر سنجی های نشریه فیگارو ) که از سیاستهای میانه روها خسته شدند و ناراضی هستند دل به چپ ها و راستهای افراطی میبندن ( در دور اول انتخابات ریاست جمهوری فرانسه راستهای افراطی حدود 20 درصد آرا رو به دست آوردن . گروهی که بزرگترین وجه تمایزشون در اعتقادات نژاد پرستانه اونهاست . کاندید مورد نظر اونها در سخنرانی تبلیغاتی خودش صراحتا گفته که " شهروندی فرانسه افتخاریه که یا باید به ارث برده بشه یا با تلاش بسیار زیاد در اختیار افراد بسیار برجسته قرار بگیره ". و این بزرگترین حمله رسمی به سیاستهای مهاجرت پذیری در اروپا و به خصوص در فرانسه به حساب میاد . و همین گروه با حمایتشون از کاندید دیگر ریاست جمهوری در مرحله دوم به احتمال بسیار بالا  آقای سارکوزی رو از کاخ الیزه بیرون خواهند کرد ) . خب در ایران هم این موضوع میتونه افراد زیادی رو جذب خودش کنه . از طرف دیگه  درخصوص مهاجرین افغانی موضوع از کجا آغاز شد ؟ در روز سیزده به در در اصفهان یک مسئول ابلاغیه ای میزنه که در این روز در فلان محل معروف گردشگری از ورد افغانیها جلو گیری به عمل میاد . جائی که خانواده ها برای تعطیلی روز سیزده به تفریح میرن و اخیرا میشنویم که در استان مازندران از تاریخ فلان اقامت اتباع افغانی چه با مجوز و چه بدون مجوز کلا ممنوعه . خب در تابستان اقشار متوسط شهری مسافرتهای زیادی به استان مازندران دارند . شاید در سال قبل در مسافرتهای خودشون حتی متوجه حضور اتباع کشور افغانستان در اونجا نبودن ولی با شنیدن این خبر گروه قابل توجهی از آنها به این موضوع فکر خواهند کرد . همانطور که این موضعگیریها در میان روشنفکران جامعه ایران و رسانه های شخصی اونها ( پیجها و وبلاگهاشون ) بازتاب منفی داشته در میان سایرین زمزمه های رضایتی رو بلند کرده که کافی گوش خودتون رو  فیلتر نکرده باشید تا بشنوید  .
 در کنار مسائل دیگری که در سیاست خارجی ایران برای اعمال فشار علیه دولت افغانستان به کار میره ( به خصوص در زمان توافقات افغانستان و امریکا بدون  در نظر گرفتن عدم رضایت ایران از این توافق نظامی امنیتی ) نگاه جریان موج سوار اخیر موسوم به جریان انحرافی به روشهای جذب افکار قشر متوسط شهری  در زمینه افغان ستیزی  و شعارهای شبه ناسیونالیستی حرف اول و آخر رو میزنه .

۱۳۹۱ اردیبهشت ۷, پنجشنبه

اضمحلال سرمایه های اجتماعی



مقدمه : انگیزه برای فعالیت در شبکه های اجتماعی فضای مجازی از تعداد کاربرها هم بیشتره .چون اکثر کاربرها هر کدوم با چند تا انگیزه فعالیت میکنن . طیف هدف این نوشته بخش بسیار محدودی از این کاربران هست که یکی از انگیزه های اونها کسب اطلاعات و تبادل نظر در زمینه های مختلف هست.
مدتیه در فضای نت بحث فحاشی های لجام گسیخته مطرح شده . موضوعی که در بین یک گروه نه چندان پر تعداد ولی بسیار فعال و پر کار در توئیتر نمود ویژه ای داره . در شبکه های اجتماعی روابط بین کاربرها صرفا بر اساس انتخاب شکل میگیره و به همین علت بر مبنای اصل آزادی کسی نمیتونه  معترض این رفتار باشه . البته منتقد بودن فرق داره و هر چیزی رو میشه مورد انتقاد قرار داد . ولی وقتی دامنه اون روابط به خارج از افراد درون اون حلقه ها تسری پیدا کنه  ( مانند توهین و تمسخر سایرینی که در فضای دیگری فعال هستند  ) جدا از بحث علت شناسی و رفتار شناسی و به خصوص روانشناسی موضوع  باید گفت این رفتار های هجمه آمیز جنبه هایی از ترور شخصیت رو به نمایش میذاره که به هیچ وجه مورد تایید نمیتونه باشه و نوعی چماق به دستی مجازی هست  . چماقدارها تنها  حزب اللهی های سه دهه اخیر و کودتا چیهای 28 مرداد نبودن و نیستن .
در بخش دیگری از فضای مجازی ذیل گفتگوهائی که میتونه تا حدودی سطح اطلاعات و استدلال مخاطبین رو بالا ببره  بارها و بارها شاهد بودیم و هستیم که کاربرانی که اهداف دیگری  رو توی فضای مجازی دنبال میکنن ( بیشترین تاکید من در مورد افرادی هست که برای رفع نیازهای جنسی و یا عاطفی به دنبال دوست یابی هستند و این موضوع اولویت اول و اخر اونهاست  )  ورود به بحث کرده و مانع ادامه گفتگو ها میشوند که با توجه به میزان ارتباط با نویسنده اصلی نوشته  و نوع برخورد مدیر پیج  با نتایج متفاوتی مواجه میشیم که طیف اون از به هم خوردن محفل گفتگو گرفته تا بلاک شدن فرد مورد نظر تغییر پذیره .
همگی به کرات دیدیم که در میان تبادل نظرها افرادی با نظرات خاص ورود به بحث میکنن و با هوچی گری و جو سازی شرایط لازم برای استفاده دیگران از اون مبحث رو مختل میکن و چون فکر میکنن در رابطه با موضوع دارن نظر میدن مدعی هستن که نباید از جریان بحث اخراج بشن . یا اونائی که بعد از شونصد تا کامنت باز برمیگردن سر حرف خودشون که تو نمیفهمی و اطلاعاتت کمه برو بیشتر بخون  . اونائی که بعد شونصد و. یک کامنت میان میگن  میشه بگید لیلی زن بود یا مرد ؟ و یا اونائی که بعد شونصد و دو تا کامنت میان میگن کامنتا زیاد بود نرسیدم بخونم فقط بگم که لیلی زن بود نه مرد
مثال بسیار زیاده و قصد زیاده گوئی نیست  . همه این عوامل  دست به دست هم میده که علی رغم مشاهده زوال سرمایه های اجتماعی  چون از حصول نتیجه نا امید میشیم در مقابل وقت و انرژی که صرف فعالیت میکنیم احساس کنیم که فعالیتها بدون بازده مونده و به تدریج کم رنگ بشیم . کم رنگ و کم رنگ تر تا بتونیم  بدون جنجال و سر و صدا از کادر خارج بشیم .
ولی در اون انتها یکباره حرفی توی ذهنمون میاد که روزی بزرگی گفته بود : هر شمعی ( هرچند کوچک ) گوشه ای از تاریکی را روشن میکند*
Each small candle lights a corner of the dark*

۱۳۹۱ فروردین ۲۹, سه‌شنبه

خرسی که شکار نشده پوستش رو نفروشید

امروز شاهد نقض آتش بس در سوریه از طرف نیروهای ارتش اسد بودیم . به همین سادگی . باز هم کشتند و گرفتند و اعدام کردند ؛ گوئی قبول طرح صلح کوفی عنان و تعهدات به سازمان ملل در حد همان چند ساعت دفع الوقت ارزش داشت برایشان .
امروز مقامات ارشد ایالات متحده اعلام کردند که تحریمها بر سر جای خود باقیست ؛ اجازه وقت کشی به طرف ایرانی در مذاکرات نمیدهند و ... یکی از شبکه های تلوزیونی اسرائیل اعلام کرده اسرائیل هیچ تعهدی نداده که تا مرحله بعدی به ایران حمله نکند و یک سری جزئیات حمله نظامی به ایران پرت کرده روی آنتن . در نهایت مذاکره کنندگان غربی مدعی هستند که فقط این ایرانی ها هستند که از کاهش و تعدیل تحریمهای نفتی و بانکی صحبت میکنند و هیچ صحبتی در این باره صورت نگرفته و از طرف دیگر منتظرند تا ایران اقدامات عملی را در یک زمینه ای که نمیگویند چه زمینه ای هست ولی همه میدانند آغاز کنند .
اما در این سو جدا از بحث جو روانی حاکم بر بازار بورس و سرمایه که در همه جای دنیا وجود دارد و تغییرات نرخ ارز ( که البته در روز جاری با افزایش دوباره کاهش چشمگیر روزهای قبل را جبران کرده به نحوی ) در بازار چانه زنان سیاسی که البته دیگر اهرم فشار از پائینشان هم تقش در رفته شاهد بر نامه ریزی و پیشنهادات برای باز گشت به عرصه قدرت از طریق انتخابات و مشارکت در حکومت و پرهیز از هر اقدامی که آقای نظام را ناراحت کند هستیم . خوش اندیشانی که هنوز هم چون سالهای دهه شصت بقای خود را در حذف کامل رقبا می بینند ولی غافل از این هستند که مدتهاست توسط حاکمیت حذف شده اند و حتی لایق رقابت شناخته نمیشوند .
این ضرب المثل را در وصف اینان گفته اند که " خرسی که شکار نشده ؛ پوستش را نفروشید "
تا زمان مرحله بعد مذاکرات در بغداد شاهد خواهیم بود که آیا حکومت در پی خرید وقت بیشتر بوده یا قصد دارد با امتیاز دهی به غرب ( البته از جیب مردم ) کمی بیشتر دوام خود را استمرار بخشد ؟ و از طرف دیگر با توجه به بن بستهای حاصل شده برای فعالیتهای مستقل آزادی بخش توسط جریانهای امنیتی و پلیسی باید دید فعالیتهای به تدریج شکل گرفته اپوزوسیون واقعی ( نه متظاهر ) در خارج از کشور به چه سوئی خواهد رفت شاید که از تلاش آنان خطر درگیری نظامی کمی کاسته شود .

۱۳۹۱ فروردین ۲۰, یکشنبه

بازیگران و نقش هایشان

برتولت برشت در کتاب درباره تاتر ( ترجمه فرامرز بهزاد ) اشاره میکند که : " بازیگر ؛از آنجا که خود را با نقش خود یکی نمی بیند . می تواند راجع به آن عقیده ای داشته باشد . می تواند نظرش را راجع به آن ابراز کند . می تواند از بیننده هم بخواهد که او هم راجع به نقش اظهار نظر کند . چرا که بیننده را هم به این منظور به تاتر دعوت نکرده اند که خودش را با نقش یکی ببیند ."

این فاصله گذاری بین یکی دیدن نقش و خود بازیگر این فرصت را به بازیگران می دهد که از بیرون آن نقش به خود شان در آن نقش و خود نقش نگاه کنند تا بتوانند با دیدی نقادانه ایرادات آن را ببینند و حتی از تماشاگران بخواهند که در این باره اظهار نظر کنند .

ولی احزاب و فعالان و نظریه پردازان سیاسی در کشور ما چه کرده اند ؟ آیا نقشی در حد یک بیننده هم برای عموم مردم قائل بوده و یا هستند ؟ زمانی که خود را مرجع به حق و تنها متکلم وحده میدانند و دیگران را صرفا مریدان بی نظر ( نظرخواهی ها و .... صوری و متظاهرانه در این میان هیچ محلی از اعراب ندارند ) و تنها عمل کننده دستورات میخواهند در ورطه ای فرو می افتند که دیگر حتی تماشاگران هم به دیدن نمایششان نمی روند و تنها اعضای ترتیب دهنده نمایش در صندیلها خواهند بود و در پایان هر نمایش برایشان سوت و کف خواهند زد .