۱۳۹۰ بهمن ۹, یکشنبه

پیرامون نقد تبلیغات

قرصهای افزایش قد فلان . همه ما بارها با تبلیغاتی مواجه شدیم که ظاهرا مسخره است . چه تبلیغ یک کالا . چه تبلیغ یک آقا یا یک جریان و رفتار . ما به لحن و محتوای تبلیغ میخندیم . سوال تکراریمون اینه که کدوم احمقی اینطور شیفته فلان و بهمان حضرت آقا میشه ؟ کی میره پولش رو میده از این کالا بخره ؟ کی به دستور آقا یا فلان جریان چنین رفتاری رو از فردا انجام میده ؟
یه مثال میزنم : شما نمیتونی بری به خاله بازی چند تا بچه مثلا پنج ساله نگاه کنی و بگی مثلا چرا بین اتاق و پذیرائی دیوار و در واقعی وجود نداره ؟ . چون بچه ها شیفته اون بازی هستن و در اون اوج شیفتگی همه چیز رو همونجور که فکر میکنن میبینن.
اون کسی که شیفته تهیه یک قرصه که فوری قدش بلند بشه اهل منطق و علم و تجربه نیست . و اون شرکت اون تبلیغ رو نه برای شما که برای اون فرد و افراد مثل اون میسازه. پس هر چه رویائی تر بهتر . بذار مخاطب قبول کنه که فلانی نمیتونسته تو فلان ورزش وارد بشه ولی با خوردن اون قرصها قدش بلند شده و الان ورزشکار حرفه ای شده و خیلی هم راضیه.از اون چیزی که در وبلاگهای تشکیلاتی نوشته میشه تعجب نکنید . مخاطب اونها شما نیستید . اونها برای عرزشی ها نوشته میشه که شیفته اون مطالب شدن . اینو برای همه جریانها بسط بدید و دقت کنید ببینید تو چند تا مطلب و کالا و محورو آقا و موضوع شیفته هستید ؟ آیا در اوج علاقه و توجه به چیزی با نگاه انتقادی هم به اون نگاه میکنید ؟ اگر نه .... در اون خصوص دارید خاله بازی میکنید .

۱۳۹۰ بهمن ۳, دوشنبه

این روزها سبزها چه میگویند؟

بحران اقتصادی بیرحمانه شروع به تاخت و تاز کرده . قیمت سکه بهار آزادی زمانی که من این نوشته را شروع کردم یک میلیون و پنجاه هزار تومان و هر دلار 2050 تومان اعلام شده ( مرجع سایت مثقال ) ولی نمیدانم زمانی که نوشته را تمام میکنم و منتشر شود قیمت چقدر خواهد بود . قیمت یک نوع برنج ارزان قیمت از 2400 تومان روز شنبه به 3250تومان در صبح دو شنبه رسیده و این تازه آغاز ماجراست . در چنین شرایطی نظریه پردازان و تئوریسنهای سبز چه میگویند ؟ اقتصاد دانهای آنها کجا هستند ؟ ( چند تن از سرشناسان آنها در زندان ولی مابقی چه ؟ ) در این مقطع پیشنهاد های اقتصادی برای برون رفت از بحران فعلی چیست ؟ این که کناری نشسته و شاهد دست و پا زدن دولت احمدی نژاد و یا کل حکومت باشند کفایت میکند ؟ این که بگویند ما گفته بودیم ( که همه گفته بودند حتی اصولگرایان هم ) کفایت میکند ؟ گروهی که قرار بود دولت تشکیل بدهند و قوه مجریه را در دست بگیرند چه راهکاری برای برون رفت از این بحران اقتصادی ارائه میکنند ؟ آیا با شیر کردن عکسهای آقای مهندس موسوی قرار است مشکل نان شب مردم حل شود ؟ آیا بعد از تعطیلی های روز افزون کارگاه های تولیدی و بیکار شدن کارگرانی که قربانی قرار دادهای موقت کار ( که این قانونها محصول دوران سازندگی و اصلاحات و مهرورزی با هم میباشد )میشوند و کارمندانی که حقوق ثابت حد اقلی را دریافت میکنند و بدون چاره ماندن آنها و خانواده هایشان انتظار دارید که بروند و بیانیه های متوالی جناب مهندس موسوی را مطالعه کنند یا به نظریه های پرهیز از خشونت اصلاح طلبهای حکومتی پایبند بمانند . بعد از حدود دو سال از اتفاقات سال 88 چه راهکاری پیش پای عموم مردم قرار داده اند ؟

ما در این میان چقدر مقصر هستیم ؟ همه ما . و همه آنهائی که یک ملت را به صبر توصیه میکردند .

اندکی صبر سحر نزدیک است ؟

شاید ؛ ولی این سحر بسیار خونین به نظر میرسد . قبلا هم گفته ام زمان برای فرصت طلبان و موج سواران مساعد است . گروهی شرایط را برای اینان مساعد کرده اند . البته بسیار واضح و روشن است که چه کسانی و چگونه.

همیشه شنیده ایم که هیچ وقت برای هیچ چیز دیر نیست .

ولی الان به نظر میرسد که برای خیلی چیزها خیلی دیر شده .

۱۳۹۰ دی ۳۰, جمعه

SOPA

در ایالات متحده قانونی برای برخورد با متخلفین از کپی رایت مطرح شده که بر اساس اون دولت میتونه خیلی کار ها بکنه . اولین کاری که کرده سایت مگا آپلود رو بسته و مدیر اون رو باز داشت کرده ( البته در زلاند نو ایشون بازداشت شدن ) . جرم : بار گذاری ملیونها ترانه و فیلم بدون رعایت کپی رایت ( صد البته توسط کاربران نه مالک سایت ). اما واقعیت موضوع از دید من به عنوان یک ایرانی چیه ؟ اولین چیزی که به ذهن من میرسه اقدامیه که دولت ایران کرده . سایتهای سرویس دهنده به وبلاگها رو فیلتر کرده ؛ بدون توجه به محتوای اونها . دولت آمریکا " کل سایت" مگا آپلود رو بسته .من چون شخصا با این سایت خیلی سر و کار نداشتم یک مثال ملموس تر از دید خودم مطرح میکنم مثلا اگر همین اتفاق برای سایتی مثل فور شیرد بیفته و به علت بارگذاریهای موسیقی و فیلم بدون رعایت کپی رایت اون سایت رو ببندن مطلب علمی که یک استاد دانشگاه برای دانشجویانش در اونجا به اشتراک گذاشته شده هم از دسترس خارج میشه همونطور که دولت ایران با فیلتر کردن مثلا بلاگ اسپات وبلاگهای قرانی و مذهبی روی این سرویسها رو هم فیلتر کرده . چیزی که از دید من به عنوان یک ایرانی به نظر میرسه اینه که موضوع کپی رایت نیست . موضوع اینه که دولتها در هر جای دنیا به دنبال توسعه قدرت خودشون و محدود کردن مردم در اقداماتی که خارج از کنترل دولتهاست هستند . با این تفاوت که دولت ایران بدون توقف به کارش ادامه میده ولی در آمریکا اعتراضات ممکنه مانع از اقدامات فراگیر بشه .البته فقط میتونم بگم ممکنه و باید دید در آینده نزدیک چه پیش میاد .

۱۳۹۰ دی ۲۸, چهارشنبه

پیرامون آزادی

انتشار عکس یک بازیگر ایرانی مقیم خارج از کشور موج بزرگی از واکنشها رو به دنبال داشته که در خصوص آزادی بحثهائی رو مطرح کرده . ( بحثهای حاشیه ای مثل اعتقاد و فرهنگ و .... که فقط تا شخص مورد نظر ایرانی از کار د رآمده مطرح میشود را کلا کنار میذارم چون ارزش پرداختن ندارند )
در تعریف آزادی ابتدا من نظر خودم رو عرض میکنم که به عقیده بنده " همه در همه جا و همه چیز آزادند تا وقتی که آزادی دیگران رو محدود نکنند " . خب این مرز بین آزادی و محدودیت رو نمیشه خیلی فرمول وار مطرح کرد . یه مثال میزنم که بارها از اون استفاده کردم . فرض کنید یک خانواده شامل فرزندان خرد سال برای تفریح به یک پارک عمومی میروند . اگر فرد یا افرادی در آن پارک بدون لباس بچرخند و رفتارهای بزرگسالانه از خود به نمایش بگذارند دیدن آنها برای کودکان خرد سال درست نیست و در نتیجه آزادی آن افراد در پوشش و رفتار ؛ آزادی ورود آن خانواده به پارک را محدود میکند و لذا چنین رفتاری خارج از تعریف آزادی به حساب می آید ولی از طرف دیگر اگر یک خانواده متعصب و افراطی مذهبی بخواهد به پارک برود و فرمان بدهد که کور شید دور شید چون خانواده اینجا نشسته و آزادی همه مردمی را که در اون محل هستند مختل کند هم با تعریف آزادی مغایرت دارد . در این بین این که محدوده این آزادیها را چه کسی و یا چه چیزی تعریف میکند خیلی مشخص نیست و تنها میتوانم به سخنی از مرحوم بازرگان در خصوص آزادی اشاره کنم که در سالهای اول انقلاب در خصوص این که آزادی را حکومت باید بدهد یا مردم باید به دست بیاورند گفتند : " آزادی نه گرفتنی است و نه دادنی . بلکه یاد گرفتنی است ."

۱۳۹۰ دی ۲۶, دوشنبه

شب بخیر آقای هاشمی

مطلبی رو خوندم از آقای جاوید فرداد که به آقای هاشمی اشاره میکرد بهتره بازنده خوبی باشه . وقتی مجموعه اتفاقاتی که طی چند سال اخیر افتاده رو کنار هم میذاریم میبینیم افول هاشمی از زمانی شروع شد که نتونست از مدیران خودش ( شما بگید فدائیان اون زمان آقای هاشمی ) در مقابل حمله راستهای افراطی دفاع کنه . طی یکی دوسال اخیر با کنار گذاشته شدنش از نماز جمعه و ریاست مجلس خبرگان و حمله به اعضای خانواده از زندنی کردن برادر زن بگیر تا استعفا دادن محسن هاشمی از مترو . متواری شدن مهدی و محاکمه و محکومیت فائزه و اخیرا هم از دست دادن دانشگاه آزاد دیگه باید ایشون رو تمام شده فرض کرد . ایشون در مقطعی از تاریخ ایران تونست تا حدودی شعار" اول تعهد بعد تخصص " رو که شعار چپهای مذهبی و دولت اونها در زمان جنگ بود تغییر بده و با رویکرد شبه تکنو کراسی تحولات اقتصادی رو در کشور بعد از جنگ به وجود بیاره که علی رغم فاجعه بار بودن اون برای اقشار ضعیف و حتی متوسط ولی منجر به حرکت رو به رشد سرمایه گذاری در کشور شد که میتونست منشا تحولات اقتصادی در کشور باشه . در کنار گردش بالای سرمایه در کشور به خصوص در شهرهای بزرگ طبقه مرفهی در جامعه شکل گرفت که برای مدنیت ارزش قائل بود و آزادیهای نسبی برای بانوان و حرکتهای فرهنگی رو به دنبال داشت .

اما اصراربر باقی ماندن در قدرت که بین همه مسئولین فعلی و حتی قبل از انقلاب شاهد بودیم و هستیم مانع از اون بود که ایشون در زمان مناسب کناره گیری کنه . هر چند این فقط مشکل ایشون نیست و حتی میبینیم که بازنشسته های سیاسی و از قدرت منزوی شدگان هم برای بازگشت به قدرت فرصتها رو از دست نمیدن .

برخی معتقدند که حمله برخی از اصلاح طلبان به هاشمی بعد از 2 خرداد جایگاه اون رو ضعیف کرد . برخی هنوز از اکبر گنجی روزنامه نگار و پژوهشگر با لعن و نفرین یاد میکنن و اون رو به خاطر نوشته هاش عامل شکسته شدن اون بت میدونن ولی چیزی که همه محافظه کاران از اون غافل هستند اینه که زمان اجازه نمیده که همه چیز همیشه همونطور که برای اطرافیان یک فرد خیلی ایده آل بوده باقی بمونه . پرفروغ ترین خورشید ها هم به وقتش غروب میکنن . و خورشید هاشمی جدا از پرفروغ بودن یا سو سو کردن در زمان اوجش الان غروب کرده .

شب بخیر آقای هاشمی .

واکنشهای نافرجام

واکنشهای صورت گرفته به حضور روز افزون رضا پهلوی در عرصه تبلیغات یاد آور برخی اتفاقات سال 1376 در کشور است که مرور کوتاه و اجمالی آن خالی از لطف نیست . زمانی که تکرار ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی برای سومین بار مقدور نبود و صحبتهای انجام شده پیرامون آن با عدم موفقیت رو برو شد و زمانی که مذاکرات کارگزاران سازندگی با تنی چند از فعالان با عدم استقبال آنها که هر کدام دلیل خود را داشت (و شاید زمانی دیگر به آن پرداختم ) روبرو شد فردی از طرف مجمع روحانیون مبارز به عنوان کاندید ریاست جمهوری پیشنهاد شد که جریان کارگزاران سازندگی و چند گروه دیگر که فقط در بین فعالان کم شمار سیاسی مطرح بودند روی ایشان به اجماع رسیدند . ( عنایت داشته باشید که در زمستان سال 75 جامعه عمومی کشور به هیچ عنوان سیاسی نبود . سخنرانی غلامحسین کرباسچی در حسینیه جماران با محوریت نیاز به توسعه سیاسی بعد از شروع توسعه اقتصادی حتی به گوش هیچ شهروند معمولی نرسیده بود ) . در چنین جوی معرفی آقای خاتمی به جامعه کار راحتی نبود . ابزارهای تبلیغی محدود به پوستر و تراک آن هم فقط در زمان محدود قبل از انتخابات بود . ولی مطبوعات و سخنرانی ها موثر ترین ابزار برای اطلاع رسانی در جامعه به حساب میآمد . در این میان آن چیزی که اتفاق افتاد نه در ستاد های تبلیغاتی آقای خاتمی که در اردوی مقابل بود . اول این که حریف خود را دست کم گرفتند و دوم این که در بیان نظرات و برنامه های خود شدیدا اشتباهات فاحش و گاها مضحک و عموما توهین آمیز خطاب به شعور مخاطبین انجام میدادند . در چنین فضائی نمایان کردن این اقدامات ( انعکاس نقل قولها و صحبتها ) در مطبوعات و خبر نامه ها آنچنان کار ساز شد که بیشتر مردم برای این که کاندید سمت دیگر رئیس جمهور نشود به میدان آمدند و به آقای خاتمی رای دادند تا حدی که پس از دو خرداد تعبیری مطرح شد که " این حسین حسین کردنها در زیر این علم از عشق حسین نبود بلکه از دق دل یزید بود " . خلاصه کلام اینکه تاثیر اقدامات رغیب بیشترین عامل این اتفاق بود . کما این که اگر چند چهره معقول در اردوی مقابل تنها به طرح سوالات کلیدی در خصوص برنامه های اجرائی و تیم مدیریتی پیشنهادی برای دولت را از ایشان میپرسیدند شاید ( شاید ) کار به گونه ای دیگر رقم میخورد .

اکنون نیز شاهد این هستیم که پیرامون حضور رضا پهلوی در رسانه ها صرفا با تحقیر ایشان ( تعابیر نیم پهلوی و ربع پهلوی و ... ) و ناچیز شمرده شدن این فرد با تعابیری چون "مضحک بودن برگشت به عقب برای سلطنت " و "ایشان چه سابقه ای داشته ؟ " و " پدرشان فلان و بهمان " همان اشتباهی را تکرار میکنند که جناح حاکم در سالهای 75 و 76 انجام داد . واکنشهای بی سرانجام به حضوری که نه بر اساس توان خود که بر اساس ناتوانی سایرن در حال شکل گیری و قدرت گرفتن است . موجی که در 2 خرداد 76 آنگونه نمایان شد و یک جامعه از سیاست فاصله گرفته را به خروش آورد در تنها دوماه آخر شروع به شکل گرفتن کرده بود . تنها دو ماه .

۱۳۹۰ دی ۲۳, جمعه

بحران اقتصادی و بحرانهای اجتماعی پیش رو

با توجه به آشفتگی اقتصادی پیش آمده در جامعه و ضعف آشکار نظام برای مهار بحران وپیش بینیهای بسیار تلخی که در خصوص آینده نزدیک اقتصادی کشور توسط افراد داخل نظام از رئیس با نک مرکزی گرفته تا رئیس اتاق بازرگانی صورت گرفته ؛ پیش بینی التهاب و تنشهای اجتماعی دور از ذهن نیست . کمتر کسی را میتوانید در جامعه پیدا کنید که شخصا متوجه افزایش چشمگیر ناامنی اجتماعی نشده باشد . تعداد سرقتهای خیابانی و زور گیری و ...همگی نشان از فراگیر شدن فقر در جامعه در کنار ناتوانی پلیس در مهار اینگونه جرائم دارد. حال با توجه به موج تورم پیش رو بخش قابل توجهی از جامعه که به لحاظ اقتصادی در لبه خط فقر به سر می بردند با سرعتی باور نکردنی به زیر خط فقر سقوط خواهند کرد . منجمله بخش اعظم کارگران و کارمندان . تحمل این بحران معیشیتی زمانی که نیروهای فعال و شاغل در بروز آن هیچ نقشی نداشته اند موجب نارضایتی در میان این شاغلان و خوانواده های آنها خواهد شد که نحوه بروز آن کاملا قابل پیش بینی نیست . البته به علت نبود تشکیلات سازمان یافته در بین این گروه ها امکان کنترل و جهت دادن به اعتراضات این اقشار تقریبا دور از ذهن به نظر میرسد و نافرمانیهای مدنی تلافی جویانه محتمل ترین واکنش به نظر می آید .
در این میان آن بخش از جامعه که تا کنون به سختی امرار معاش میکردند در شرایطی قرار خواهند گرفت که واژه مناسبی برای بیان آن پیدا نمیکنم .بدیهی است که رفتارهای قانون شکنانه و تعرض به دیگران از طرف این افراد کاملا قابل پیش بینی باشد . در زمانی که بی نظمی و نا امنی در جامعه فراگیر شود و مشکلات اقتصادی جدی بخش اعظم جامعه را در برگیرد امواج نارضایتی عمومی تنها به دنبال راه حلهای فوری و ضربتی خواهد بود . جامعه ای که فاقد سازمانها و تشکیلات مردم نهاد و صنفی است در زمان بحران و تنش بهترین بستر برای موج سواران خواهد بود . بدیهی است که در این میان نیروهای درون حکومت به لحاظ سوابق خود شانس هیچ گونه استقبالی از سوی مردم را نخواهند داشت . شرایط پیش آمده چون صرفا ناشی از عملکرد سه دهه حکومت خود محور تلقی خواهد شد هر جریانی که به نحوی در بخشی از حکومت نقش داشته مقصر قلمداد خواهد شد .
مخالفین ظاهری روحانیون که امروزه بخشی از قوه مجریه و مقننه را در اختیار دارند و اصلاح طلبان حکومتی و تکنوکراتهای کارگزارانی و چپهای مذهبی ذوب شده در دوران طلائی امام راحل هر کدام به نحوی در پروسه ای که کشور را به این پرتگاه سوق داده مقصر قلمداد خواهند شد هرچند که طرفداران هر بخش سعی کنند خود را از این فرایند مبری جلوه دهند و مشکل را متوجه سایر گروه ها و بازه های زمانی بدانند .
در چنین شرایطی و با توجه به عدم حضور فعال تشکیلات و سازمانهای مردمی جهت تنویر افکار عمومی ؛ و ارائه برنامه و راه حلهای برون رفت از بحران فرصت طلبهای ناشناس و بدون سابقه شانس اول برای این موج سواری خواهند بود که احتمالا نه از داخل ایران که از خارج ایران و فقط با حمایت و کمکهای خارجی میتوانند منشا اتفاقاتی در جامعه شوند . لذا در آینده نزدیک شاهد فعالیتهای فزاینده وروز افزون این افراد و جریانها خواهیم بود و واقعیتی که باید بپذیریم این است که برای بسیاری اقدامات خیلی دیر شده است .

۱۳۹۰ دی ۲۰, سه‌شنبه

الگوی توسعه

دفتر تحکیم وحدت در واقع دفتر تحکیم وحدت و حوزه بود . زمانی که بعد از انقلاب فرهنگی دفاتر انجمن اسلامی در دانشگاه ها فعال شدند جو حاکم بر اونها مثل جو قالب حکومتی که در دست چپهای مذهبی بود بسیار خشن و رادیکال بود . ( ویژگی بارز دوران طلائی امام راحل ) . مثال مشخص در خصوص دفتر تحکیم وحدت این بود که اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه .... در اعتراض به سخنان یک استاد دانشگاه که اقتصاد اسلامی رو( که تازه داشت دور میگرفت و .... ) نقد کرده بوده اعتصاب کرده و خواهان اخراج اون استاد از دانشگاه شدن . سالها گذشت و دانشجویان رفتند و آمدند و هر ساله اعضای انجمن اسلامی دانشگاه ها عوض شدند . در سالهای قبل از قلع و قمع ( سالهای 78 و 79 ) مثال مشخص در خصوص دفتر تحکیم وحدت این بود که مسئولین دانشگاهی ( که احتمالا از همون اعضای سابق انجمن اسلامی دوران طلائی امام راحل بودن ) استادی رو که در خصوص اقتصاد اسلامی ( که بعد این سالها نشون داده بود چه تاثیری در جامعه داره ) نقد ی به زبان آورده اخراج میکردند ؛ دست به اعتصاب میزد تا این استاد به کار برگرده .

دفتر تحکیم وحدت یک ظرف بود که از خودش شکلی نداشت و شکل مظروف رو به خودش میگرفت . هر چیزی که واردش میشد میتونست شکل اونو عوض کنه . این میتونست در پویائی این تشکل نقش مهمی داشته باشه . شاهد بودیم که این تشکل که ابتدا یک جریان افراطی چپ مذهبی بود در طول زمان چنان رشد کرد که در جریان شکل گیری دوم خرداد نقش بسیار پر رنگی رو بازی کرد ولی متاسفانه وقتی خطرش برای حکومت وقت خیلی زیاد شد و تصمیم به قلع و قمع اون تشکیلات گرفت دولت اصلاحات و احزاب دور و برش که میدیدند هیچ تسلطی روی این تشکیلات ندارند و نمیتونن به عنوان ابزار از اون استفاده کنن و به علت روزآمد بودن و دست نداشتن در باند های قدرت استقبال مردمی از نظرات و گفته های مربوط به دفتر تحکیم وحدت به مراتب ازاحزاب وارد شده در قدرت و دولت مشهور به دولت اصلاحات بیشتره در سکوتی رضایتمندانه نظاره گر ضربات سهمگینی که به اعضا و پیکره این تشکیلات دانشجوئی وارد میشد باقی ماندن و باقی قضایا آنچنان که پیش آمد .

دفتر تحکیم وحدت از معدود تشکیلاتی بود که حد اقل در سه دهه معاصر تاریخ ایران بر اساس طرح توسعه از پائین شکل گرفت و در زمان شکوفائی خودش نتیجه فوق العاده ای رو از این روند شکل گیری به نمایش گذاشت .

تمایل جمعی

1 این روزها بحث پیرامون رضا پهلوی که القابی چون شاهزاده رضا و ربع پهلوی و .. را از طرف طیفهای مختلف در یافت کرده بسیار زیاد شده . این بحثها تماما نشانه هر چیزی که نباشد بیانگر این موضوع هست که ایشان به صورت روز افزونی در محافل مختلف بیش از بیش مطرح میشوند . چه از طرف سلطنت طلبان دو آتشه و چه از طرف دیگرانی که وجود دیگری را هرگز برنمیتابند و چه از طرف ناظران بی نظر. ولی این موضوع که جایگاه رضا پهلوی در جامعه فعلی ایرانیان کجاست قطعا نیاز به تحلیل و بیش ازآن به کارهای آماری میدانی دارد که دومی غیر قابل دسترس مینماید . اما آنچه فرا از رضا پهلوی یا جنبش سبز یا انقلاب یا دخالت نظامی قابل بررسی است نقش طیفهای جامعه و میزان تاثیر گذاری آنهاست . نگارنده معتقد است شکل فعلی طبقات جامعه در بین ایرانیان به نحوی شکل گرفته که گروه های مختلف درون آن در حداقل تماس و حتی اطلاع از سایر گروه ها قرار گرفته اند و هر آنچه میگویند و میپندارند صرفا بر اساس دریافت خود از گروه پیرامون خود بوده و با برآیند کل جامعه سازگار نیست . آنچه ما در این گروه ( گروهی که با ابزار شبکه های اجتماعی در ارتباط است و از اقشار پائین دست و عوام جامعه بسیار فاصله پیدا کرده ) مطرح میکنیم نیز از توصیف ذکر شده خارج نیست . ولی اگر قرار باشد حکمی صادر نکنیم و فقط به احتمالات و شاید ها بپردازیم ممکن است بتوانیم کمی به واقع بینی نزدیکتر شویم . 2 اقداماتی هستند که ما هرگز به تنهائی به سمت آنها نمیرویم . مثل کشتن یک روسپی و آتش زدن جنازه او یا دور گرداندن یک کلفت در شهر چون در دربار کلفتی میکرده و ..... ولی زمانی که حرکتها به صورت جمعی انجام میشود میبینیم که این اتفاقها غیر محتمل و غیر ممکن نیست . کمتر تماشاگر ورزشی را میشود سراغ کرد به تنهائی برود و به سمت هوادارن تیم حریف سنگ پرتاب کند ولی وقتی این اقدام به صورت جمعی شد میبینیم که سنگ کم میآید و صندلی های ورزشگاه را هم از جا میکنند برای اقدام گروهی . شاید شما این پدیده را با نام جوگیری یاد کنید یا هر چیز دیگر ولی در ماهیت این امر تغییری حاصل نمیشود . 3 در انتخابات سال هشتاد با پدیده ای مواجه شدیم که بیشتر از هر چیزی با عنوان پوپولیسم و عوام فریبی از آن یاد شد و این موضوع بیشتر از هر چیز دیگر نمایان کننده این امر است که کلیت جامعه ایران پتانسیل این را دارد که تهییج شود . تحریک شود . و با تبلیغات هدف دار متقاعد شود . ( نگارنده معتقد است در انتخابات ریاست جمهوری سال 80 آقای احمدی نژاد در مقابل آقای هاشمی رای مردم را جمع آوری کرد و موفق شد ) 4 در پی حوادث پس از انتخابات 88 جمع زیادی از مردم ناراضی از طیفهای مختلف پس از اعلام نتایج رسمی دست به اعتراضات گسترده ای زدند که نیاز به تشریح ندارد . نتیجه این اقدامات در کوتاه مدت برای عموم جامعه چیز قابل توجهی نبود مگر شکستن هیبت تقدس رهبران عالی رتبه مذهبی و حکومتی . و از طرف مقابل سرخوردگی در بین ان گروه از ناراضیان جامعه که به طبقات پائین دست تعلق داشتند و بخشی از طبقه میانی جامعه که فقط راه یک شبه را مد نظر داشت 5 در سال 1376 موجی که به نام 2 خرداد معروف شد شامل طیفهای مختلف ناراضی جامعه بود که به تعبیری رای آنها نه بزرگ به حاکمیت بود ولی وقتی پس از دو سه سال شکستهای مختلف که از طرف جناح بالا دست به جریان اصلاح طلبان حکومتی تحمیل شد مردم در انتخابات شوراها ( به تعبیری آزاد ترین انتخابات تاریخ معاصر ) از جریان اصلاح طلب ناامید نشان دادند و جناح رقیب در یک رقابت کاملا آزاد و دموکراتیک قاطعانه پیروز میدان شد . 6 این که اکنون بگوئیم شرایط امروز جامعه به لحاظ نا امید شدن از جریان سبز مشابه همان شرایط جامعه در زمان انتخابات شوراها ی زمان اصلاحات است از دید نگارنده دور از واقعیت نیست هر چند که دیگرانی بنا به جایگاه گروهی خود و تعبیر خودشان از شرایط با توجه به محدوده نگرششان این را رد کنند ( نگارنده هم قطعا از این عیب مصون نیست ولی با توجه به برداشت خود از شرایط جامعه که در بندهای 3 و 4 اشاره ای به آن شد اعلام نظر میکند ) 7 حال در چنین شرایطی اگر تبلیغات به روی اقدامی باشد که نوید تحولات کوتاه مدت بدهد نتیجه از قبل مشخص است . عوام که اکثریت جامه فعلی را تشکیل میدهند به این موضوع توجه میکنند چه جایگزینی سریع برای حاکمان مثل رضا پهلوی یا حتی اقدام نظامی خارجی و... و توقع تحلیل و آینده نگری و واقع بینی از قشر عامی کشور در این خصوص قطعا بی پاسخ خواهد ماند . و در چنین شرایطی حتی در زمان بی ثباتی ناشی از هر پدیده ای ( چه بحران اقتصادی شدید منجر به فقر یا درگیریهای خیابانی یا درگیری نظامی در سطح کلان کشور با نیروهای خارجی و ...) در جامعه میتواند منجر به بروز تمایلات جمعی در بین جامعه شود . آنچه که هیچ فردی به تنهائی از آن سخن نمیگوید تبدیل به رفتار روزمره جمعی شود . از حرکت شعار گونه با فریادهای جاوید شاه برای شاهزاده رضا پهلوی ِ نجات بخش تا لینچ کردن افرادی که مشکوک به همکاری با نیروهای سرکوبگر بوده اند تا استقبال از حمله نظامی ( که این آخری به نظر بنده کم احتمالترین امکان خواهد بود ) .و بیشتر از همه بروز اقدامات تلافی جویانه علیه هر آنچه طی سالیان باعث فشار روانی و اقتصادی بر افراد شده که مصادیق آن در ذهن همه ما موجود است . در چنین شرایطی آنچه تاثیر گذار است جریانهای تبلیغی که اقدام به تحریک احساسات عوام کنند میباشند . آنانی که در قبل فرصت اقدام داشته اند فارق از علل ناکامی آزموده شده تلقی خواهند شد ( همانند اصلاحطلبان حکومتی ) و آنان که نیت و هدف و برنامه شان نامعلوم ( به خصوص به علت عدم امکان گفتگو و فضای لازم برای بیان خود و نظراتشان به علت برخوردهای غلط مخالفان چه حزب اللهی چه آنان که به سبز اللهی معروف شده اند ) بیشترین شانس اقبال را برای استفاده از فرصت دارند .و دریغ و افسوس بر فرصتهای از دست رفته برای ارتباط گیری با اقشار مختلف تنها گزینه پیش رو برای آنانی است که بر آگاهی رسانی اعتقاد دارند ولی در عمل ...

۱۳۹۰ دی ۱۳, سه‌شنبه

چرا نظر و ایده و راه مناسبی حتی در حد پیشنهاد هم از جائی شنیده نمیشه؟

این مطلب در رابطه با بحثی که در پیج گوگل پلاس وبلاگ مجمع دیوانگان مطرح شد نوشته شده

در مورد اینکه چرا پیشنهاد و ایده جدید و مناسب در خصوص ارائه راهکار در شرایط سیاسی فعلی از جائی شنیده نمیشه قصد ندارم مقاله بنویسم ؛ میخام ساده و روون نظر خودمو بگم .

برای تولید یک راه کار نیازهای اولیه به نظر من شامل چند تا چیز هست . یکیش اشراف به شرایط فعلی و روز جامعه و حکومت و مردم که شناخت هر سه مورد کاملا در کنار همدیگه لازمه . یه مورد دیگه وجود محافل منظم و منسجم برای تبادل نظر و تحقیق و گفتگو و برداشتهای میدانی مثل نظر سنجی و تحلیل وقایع گذشته و حال . مورد سوم عامل انسانی به مفهوم افراد واجد این شرایط و دارای استعداد و علاقه و به خصوص ممارست . ( من معتقدم از توی یک اکادمی به صرف آموزش و تمرین فوق ستاره هنری بیرون نمیاد و باید روی افرادی که زمینه چنین موضوعاتی رو دارند سرمایه گذاری کرد و اموزش و تمرین و غیره رو اعمال کرد. )

خب در مورد اول به لحاظ قطع ارتباط با زندگی روزمره مردم و جامعه و تحولات سریع در رفتا رها و روحیات جامعه ایران من بعید میدونم خارج نشینان بتونن درک مناسب برای تشخیص و پیش بینی و ... از رفتارها و نیازها و ... مردم داشته باشند و شانس اونها رو برای پیشنهادات کار امد کم میدونم و پیشنهادهای پرت مثل اسب تروا و اتو به برق زدن در یک ساعت مناسب رو صرفا به منزله طنز میبینم .

در مورد محافل منظم و منسجم در وحله اول ممکنه احزاب به ذهن شما خطور کنن ولی در ذهن من احزاب در مرحله دوم هستن و اولویت رو با اتحادیه و سندیکاهای صنفی میدونم . تو کشور ما ( البته در تاریخ سه دهه گذشته ) احزاب از طرف حاکمان و صاحبان قدرت شکل گرفتند تا بتونن حافظ منافع و مروج عقاید اونها باشن . شما نمیتونید حزبی رو پیدا کنید که با الگوی توسعه از پائین به رده های قدرت راه پیدا کرده باشه ( حتی وجود داشته باشه ) . تمام تشکلها و احزاب بر اساس الگوی توسعه از بالا شکل گرفتند به این نحو که افراد مسئول و با نفوذ و اقوام درجه یک اونها یک حزب و تشکیلات راه انداختند و با طرح شعارهای مختلف سعی به جذب هوادار داشتند که این جذب هوادارها یا تعداد محدودی رو در درازمدت ( به لحاظ منافع ناشی از رانت ) جذب کرده یا اگه افراد قابل توجهی رو جذب کرده صرفا در کوتاه مدت بوده ( به لحاظ عدم پایبندی به شعار های مطروحه )

در نقطه مقابل تشکلهای صنفی با توجه به اولویت منافعشون همواره میتونن واقع بینانه ترین دیدگاه ها رو داشته باشن و به لحاظ نیاز به اقدام نیز باید عملگرایانه و هدف مند محور ارائه راه کنن ولی در طول این سالها به طرز وحشتناکی سرکوب شدند به نحوی که احزاب مدعی مردمی بودن هم به شدت از اونها واهمه داشتند و در زمانی که در قدرت هم بودند هرگز حاظر نشدند از این تشکلات حمایت کنن و حتی نامشون رو به زبون بیارن چرا که به خوبی میدونستند نمیتونن از اونها استفاده ابزاری کنن و در صورت گسترش فعالیت اونها این احزاب هیچ جائی در بین مردم نخواهند داشت . به عنوان مثال میتونم به سندیکای اتوبوسرانی تهران وانجمن اسلامی معلمان اشاره کنم ( نمیتونم از این موضوع بگذرم که دفتر تحکیم وحدت رو هم قربانی جریانهای موسوم به اصلاح طلب میدونم که وقتی دیدند نمیتونن از اونها استفاده ابزاری کنن و اقبال عمومی مردم به نظریات آوانگارد اونها رو رو به فزونی دیدند در قلع و قمع و از هم پاشی اون تشکیلات مزورانه و رضایت مندانه سکوت کردند. )خلاصه مطلب در این زمینه این که به علت عدم امکان فعالیت این گروه ها ما فاقد اون محافل منظم و منسجم برای تولید راهکار شدیم .

در خصوص افراد خاص و صاحب نظر شاید اشاره من به مثابه اعتقاد به استعداد و ویزگی های مادر زاد به نظر بیاد ولی منظورم این نیست . ببینید حکومت نتونسته با در اختیار قرار دادن پول و امکانات به ارتش سایبریش حتی چار تا کامنت که ارزش خوندن داشته باشن تولید کنه ولی افرادی که میتونن بنویسن کم نیستند و اونهائی که تو این کار ممارست به خرج دادن و وقت گذاشتن و مطالعه کردن و .... اگه امکان ارائه مطلب ازشون گرفته بشه اونوقت با فقدان مطلب ارزشمند مواجه میشیم . طی سالها قبل از انقلاب و اوایل انقلاب سازمانها و گروهها به صورت سیستماتیک کار تئوری میکردند ( البته بیشتر نیروهای احزاب چپ اینطور بودند ) که نتیجه اون پیدا شدن تعداد زیادی فرد با اطلاعات بالا و قدرت تحلیل خوب و به خصوص از بطن جامعه و متعلق به سطوح مختلف جامعه شد که به دو گروه تقسیم میشدند . یک سمپانهای سازمانی احزاب که در بست در خدمت سازمانهای خودشون بودن و دو افرادی که اونقدر قدرت درک و تحلیلشون بالا بود که حتی از سازمانهاشون جدا میشدن و فراکسیون میزدن و ..... که متاسفانه بیشتر این افراد ( غیر از اونهائی که حدود سی سال قبل از ایران فرار کردن و الان دیگه ارتباطی با جامعه ایران ندارند ) طی سالهای دهه شصت توسط حکومت اعدام شدند ( چند وقت پیش در یک مصاحبه از یکی از جان بدر بردگان اون اعدامها خوندم که معتقد بود این تصفیه فله ای توسط حکومت یکی از دلایلش خلاص شدن از دست نیروهای آگاه برای تضمین بقای حکومت بوده – همین موضوع فعلی بحث ما – که ظاهرا در کنار تحمیق و سانسور اطلاعات و گسترش فسادهای زیر زمینی در بین جوانان و انحراف افکار اونها از مسائل جامعه در این امر موفق هم بوده اند ) . و تا چند سال گذشته با کمبود افراد صاحب نظر با قدرت تحلیل مواجه بودیم و متاسفانه علی رغم رشد نسل جدیدی از افراد در ایران که اهل مطالعه و بررسی و تحلیل بوده اند شاهد سرکوب هر اظهار نظر مخالف جریانهای قالب به بدترین نحو از طرف عوام بودیم که واژه "سبز اللهی " در راستای اشاره به برخی از این رفتارها به وجود اومد که البته خالق و یا خالقین این واژه مورد تایید بنده نیستند ولی این واژه رو من به طیفی اطلاق میکنم که در دوره هشت ساله اصلاحات و طی دوسال التهابات اجتماعی و سیاسی اخیر منطقی رو چماق کرده بودند برای خفه کردن هر نظر و پیشنهاد جدید که صرفا مصداق " عزیزان من دژمن امروز به دنبال فرصتی است تا از وحدت مومنین در جهان اسلام استفاده کند " بوده و هست و با این رفتارها تا به حال اجازه ندادند که نظریات جدید که از دل اونها باید راهکارهای متفاوت و کار آمد بیرون بیاد مطرح بشه و در جامعه پخش بشه و بازخورد خودش رو نشون بده تا بتونه رشد پیدا کنه و رفع عیب بشه .

نظر من در خصوص علل سه گانه پیرامون مسئله مطروحه این بود که در هر مورد جای بحث ارائه مثال و مصادیق بیشتر زیاد داره ولی همینجوری هم زیادی به درازا کشید .

پی نوشت این نوشته بازخوانی و اصلاح نشده منتشر میشود . پیشا پیش از اشتباهات احتمالی پوزش میخواهم.

14/10/1390