۱۳۹۰ اسفند ۹, سه‌شنبه

آثار انتظار

انتظار گرانی در روزهای جاری در خدمت گرانی بیشتر است . همکارمان میگوید مرغ شده 4000 تومن و دیگری از پسته 25000تومانی میگوید . امروز عصر برای کاری به مرکز شهر رفتم و مرغ کشتار روز 3600 تومان بود و پسته نسبتا مرغوب 19500 که البته از مرغ 3200 تومانی که چند روز قبل خریدم گرانتر و پسته هم تا جائی که یاد دارم حدودا چند هزار تومانی ارزانتر بود . شرایط برای تورم مهیاست . علل گرانی چیزهای دیگری است ولی صرف آمادگی روانی و انتظار برای گرانی و دامن زدن به شایعه آن مثل خیلی مسائل دیگر زیانبار است . مثلا در راهپیمائی های سیاسی عده ای بودند که در فضای مجازی خبر از درگیری و بازداشت گسترده در خیابانها را میدادند . کما اینکه به این فکر نمیکردند که جریانی که به دنبال پرهیز از خشونت است با دامن زدن به این شایعات شاید کمی مظلوم نمائی کند اما بیشتر باعث رعب و وحشت و ریزش همراهان خواهد بود و ... . یا مثلا در خصوص پدیده ای به نام اینتر نت ملی . بعد از اولین شایعه ها اینقدر در خصوص آن با اغراق صحبت شد ( نگارنده متاسفانه یکی از همین افراد بوده و اعتراف میکند تحت تاثیر جو در این امر افراط هم کرده ) تا جائی که اگر به علت قطع برق در مرکز خدمات اینترنتی ارتباط قطع میشد اعلام میکردیم " ملی شدیم فلانی" . "خبر داری داریم ملی میشویم" . " ملی شدیم رفت " .
در تمامی این موارد شاید به ذهن شما خطور کند که بله کمی تاثیر داشته و دارد ولی اصل موضوع جدا از این انتظار و بال و پر دادن به این شایعات است . و بنده نیز این را قبول دارم . بلی اتفاقات فارق از انتظار ما صورت میپذیرد .
اما
نکته اصلی این است که با این انتظار و دامن زدن به شایعات پیرامون آن جو روانی برای پذیرش این مشکلات را آماده کرده ایم و بزرگترین مشکل این میشود که نوع و شدت واکنش به این اتفاقات فوق العاده تغییر میکند که این تغییر همیشه به سمت پذیرش و انفعال بوده که به هیچ وجه پدیده مناسبی نیست . هر چند که شاید دیر شده باشد اما شاید بهتر باشد که میزان حساسیتمان را نسبت به اتفاقات در پیش رو به دست خود کاهش ندهیم . هر چند که در اینجا رفتاری برای واکنش به این اتفاقات پیشنهاد نشده ولی گمان بر این است که همگی با این موضوع که انفعال و پذیرش تام اتفاقات پیش رو خاسته ما نیست و از اهداف دیگرانی است که در این اتفاقات مستقیم و یا غیر مستقیم دست دارند ؛ هم نظر هستیم و باشد که گام اول برای عدم پذیرش تام و منفعلانه در مقابل این اتفاقات را به این صورت پذیرا باشیم .

۱۳۹۰ بهمن ۳۰, یکشنبه

چه چیزهائی را از جریان سبز میخواهید؟

منتقدی از فیلم یک کارگردان به سختی انتقاد کرد و کارگردان چون جوابی نداشت گفت : تو خودت بیا فیلم بساز ببینم چه طور میسازی .
عده ای در خصوص انتخابات مجلس توصیه به تحریم میکنند . فردی مثل کواکبیان هم مثلا میگوید : اگر در انتخابات شرکت نکنیم در عوض چه بکنیم ؟
عده ای ماستشان را میخورند و در فضای مجازی جنبش سبز برایشان چیپس است .
کار منتقد نقد کردن است . قصدش رقابت با فیلمساز نیست . فیلمساز نمیتواند بگوید چون تو فیلم بهتری ارائه نمیکنی پس لال شو و همین است که هست و باید همین را قبول کنی . و اگر بگوید شنونده قضاوت خواهد کرد .
واژه هائی چون تحریم فعال لبخند بر لب من می نشانند . تحریم که تحریم است ؛ فعالیتش واقعا در چیست ؟ تهیج دیگران به تحریم ؟ این که خود در نفس تحریم مستتر است . شیشکی بستن برای شرکت کنند گان در انتخابات ؟ تف کردن به کاندید شدگان تا خیس شوند ؟ بحث فعالیتهای خرابکارانه و تروریستی و این حرفها که مطرح نبوده و نیست . واقعیت به دور از بازی های کلامی و پیچاندن موضوع این است که فعلا هیچ آلترناتیو دیگری برای شرکت در انتخابات در دسترس نیست ولی چون باور داریم از این انتخابات چیزی حاصل نمیشود و بسا آب به آسیابی غیر ریخته خواهد شد آن را رد میکنیم .
نکته در اینجاست که نداشتن جایگزین مناسب برای چیزی دلیل برای پذیرفتن آن چیز نیست . و اگر کسی این نکته را نمیپذیرد باید از کواکبیانهای نوعی در مجلس حمایت کند و برود و به آنها رای دهد . ولی به قول قدیمی ها " تهی پای رفتن به از کفش تنگ" .
عده ای دارند ماستشان را میخورند حالا کنارش چیپسی هم باشد . جنبش سبز ؛ مداخله نظامی خارجی ؛ انقلاب داخلی ؛ تشکلات صنفی و حزبی ؛ رضا پهلوی ؛ و .... اختلاف در نوع چیپس است . ( من البته فقط پیاز و جعفری ) . با توجه به محدودیت تعداد کابران فضای مجازی ( و محدود تر بودن آنان که با ماستشان به چیپس هم علاقه دارند ) این اختلافها تقریبا حد اقل تاثیر در جامعه را خواهد داشت . ( نمیدانم شما هم با من هم عقیده هستید که درصد بسیار بالائی از کاربران فاقد ارتباط های "موثر" با لایه های اجتماعی هستند ؟). ولی با همین گفتگو ها و تبادل نظر ها نوع نگرش و ذهن ما میتواند به درک بهتری از شرایط و ... برسد و در آینده بلند مدت در تصمیم گیری ها به ما کمک کند و به خصوص در کوتاه مدت شناخت ما نسبت به شرایط و طیفهای پیرامونمان را بهبود بخشد .
حالا من با خود می اندیشم که دنبال چه هستم وچه میخواهم ؟ و آیا آنچه میخواهم را در جریان سبزخواهم یافت ؟ بخش اصلی سوال اول است . آنچه هر کس میخواهد چیست ؟ قطعا پاسخها آنقدر متنوع است و شامل طیفهای متفاوتی است که اگر کسی بخواهد همه آنها رادر چیزی یا واژه ای جمع کند از دید من یک نام دارد : احمق
اما اگر قصد کند که دنبال وجوه مشترک این خواستها باشد آنوقت لازم است که ابتدا خواستهای متضاد را تفکیک کند چون جمع نقیضین در این کار اشتباه است . بعد این وجوه مشترک را نه در تعاریف مبهم ( احمقانه ) که در تعاریف شفاف و روشن و مصداق دار مدون کند .
حال نکته دوم : آیا از توی این جریان سبز چیزی در می آید یا چون مجلسی برای کواکبیان هاست ؟ قسمت سخت ماجرا اینجاست که چه طور تشخیص بدهیم این جریان در راستای تمام یا حد اقل بخشی از خواسته ها ی ما هست یا نیست ؟ حال که ما خواسته های خودمان را هر کدام جدا گانه برای خودمان مدون کردیم میماند این که ببینیم جریان سبز چقدر از این خواسته ها را پوشش میدهد . آن کس که بگوید همه چیز را پوشش میدهد و فراگیر است و فلان تنها از سوی من لبخندی را جواب خواهد گرفت نه بیشتر و شما مختارید در تعامل با چنین جوابهائی . برای یافتن این جواب باید به رفتار و عملکرد و برنامه و اهداف این جریان نگاه کرد اما با توجه به این که بنده شخصا از گرفتن جواب نا امید هستم ( و این صرفا نظر شخصی یک نفره بنده است ) تمرکز خود را روی سوال اول میگذارم شاید که از میان گفتگو ها و تبادل نظر ها جواب سوال دوم تا حدودی در آینده روشن شود . حال سوالهای من :
من واقعا و صریح و شفاف دنبال چه چیزی هستم ؟ چه زمینه هائی ؟ تا چه حدی ؟ در چه زمانی ؟ به چه قیمتی ؟ از چه راهی ؟ و .....
و شما ؟


۱۳۹۰ بهمن ۲۵, سه‌شنبه

در رد مدعای فراگیر بودن سبزها

بار ها پیش آمده که هنگام بحث و تبادل نظر با نیروهای متمایل به سبز با این عبارات مواجه میشویم که " جنبش سبز یک جنبش فراگیر است و همه سلایق و فلان را پوشش میدهد " . این بیان زمانی که اهداف کوتاه مدت و دراز مدت سبزها در ابهام قرار دارد بیشتر به یک بیان کاسبکارانه شبیه مینماید که قصدش جذب حد اکثری مشتریان این آشفته بازاری است که میدانید . از تعدد مشتریان خود اعتبار و وجه و وزن سیاسی کسب میکند اما این جریان سیاسی در مقابل برای به اصطلاح مشتریان خود چه کالائی ارائه میکند ؟ آنها را به کدام مقصد رهنمون است ؟ از چه مسیری ؟ در چه زمانی ؟ و خیل بیشمار سولاتی که تا کنون بی پاسخ مانده و مهمترینشان که آیا سبزها به دنبال اصلاح حکومت فعلی هستند یا بر اندازی آن ؟ سوالی که بسیار شفاف است و پاسخی شفاف میطلبد . پاسخی که پر واضح است هر چه باشد منجر به جدائی بخشی از دنباله روهای این جریان خواهد شد . چیزی که لیدر های سبز از آن واهمه دارند . وقتی که باور داریم این دو طیف با هدفهای متفاوت و حتی متضاد راه ها و برنامه های کوتاه مدت و دراز مدت متفاوتی را باید پیش رو داشته باشند به اهمیت شفاف سازی هر چه سریعتر این امر پی میبریم . اصلاح طلبان حکومتی که تا کنون لیدر های ارشد جریان سبز بوده اند به کرات گفته اند که قصد عبور از حکومت فعلی را ندارند و نظریه هائی چون پرهیز از خشونت و آگاهی رسانی را راهکار پیشنهادی خود ارائه داده اند ولی بار ها یاران و مشاورانشان گریز هائی زده و میزنند که حکومت راه هر گونه اصلاحی را میبندد . و وقتی پس از مدتها در آستانه فراموشی قرار میگیرند با پیشنهاد رو آوردن به خیابانها قصد روحیه دادن به پیروان خود را می کنند شاید که انفعال دراز مدت خود را قلقلکی داده باشند . و جالب اینکه توقع حضور تمامی اقشار منتقد نظام را در برنامه های خود دارند چرا که جریان سبز را فراگیر میدانند . اما اگر پیشنهاد مشابهی از سوی هر جریان و گروه دیگری مطرح شود آیا حاضر به مشارکت هستند ؟ (البته اگر جریان دیگری غیر از خود را برایش قائل به ذات وجودی باشند ) اما از سوی دیگر با توجه به انتقادات متفاوتی که به لیدر های کنونی جریان سبز وارد میشود که موضوع این کلام نیست و همین مبهم بودن مواضع و اهداف و برنامه ها هر بار با ریزش هواداران خود مواجه شده و خواهد شد و البته در رویکرد به خیابانها ممکن است افراد دیگری که با تفکر لیدر های سبز موافق نیستند ولی چاره کار را در کف خیابانها جستجو میکنند به این دعوتها جواب مثبت بدهند که این خود باعث بروز شکاف بیشتر در میان نوع هواداران این جریان و نگرش و روش و اهداف آنها می شود . خلاصه کلام این که اگر جریان سبز به دنبال اصلاح امور است باید اهداف و برنامه ها و روشهای خود را شفاف اعلام کند و از نیروهای برانداز تبری جوید و در همه محافل و حتی گفتگو ها مرز بندی خود را با آنها مشخص کند و صرفا روی نیروهای معتقد به اهداف و روشهای خود تکیه کند و فکر موج سواری از امواج نارضایتی و انتقاد به نفع خود را از سر بیرون کند چرا که قطعا هر روز بیش از گذشته با منتقدین و سوالهای بی پاسخ مانده آنها روبرو خواهد شد . و اگر به دنبال تغییرات بنیادی ( یا همان براندازی ) نظام کنونی است ( که هیچ مستندی دال بر این موضوع مشاهده نشده ) باید گفت : شتر سواری دولا دولا نمیشود . و این هدف برنامه و راه و روش متفاوتی میطلبد .
پی نوشت : پر بیراه نیست که انتظار داشته باشیم برخی از نیروهای هوادار جریان سبز ادعا کنند که همیشه از نیروهای برانداز و گفتمان بر انداز پرهیز کرده و میکنند ولی به آنها یاد آوری میکنم که گفتمان اصلاحات با گفتمان براندازی متفاوت است و اگر چنین مدعائی دارند منبعد باید تمام سخنها و مواضع و انتقاداتشان در چارچوب اصلاح طلبی و الزامات آن باشد و بد نیست اگر بررسی کوچکی انجام بدهند تا مشخص شود تغییر چه چیزهائی مرز بین اصلاح طلبی و تغییر حکومت را شکل میدهد و منبعد از آن تغییرات و بیش از آن سخن نگویند

۱۳۹۰ بهمن ۲۱, جمعه

مجلس بعدی

این که در مجلس بعدی چه کسی زورش بچربد معلوم نیست . برخی معتقدند در شهر های کوچک بحث از جنبه سیاسی خارج شده و طرفهای رقیب حتی به شدت با هم در گیری فیزیکی پیدا میکنند ( شاید برای هم تف پرت کنند حتی ) . مثلا فلان نظامی که توانسته یکی دو تا کار خانه از دولت بگیرد یا با وام های بگیر و پس نده سر مایه گذاری کرده در مقابل بزرگ یا معتمد فلان طایفه و قوم قرار خواهد گرفت ( برای حفظ سرمایه و ایمن کردن خود از پاسخ گوئی های احتمالی و ... ) و با توجه به شرایط فعلی انتظار میرود هر کس زورش بیشتر بچربد برنده خواهد بود . در شهر های متوسط و بزرگ دار و دسته دولت و حامیان پولدارش در مقابل پیروان رهبر و حامیان زور دارش قرار خواهند گرفت . شورای نگهبان شاید دست به تصفیه قبل و بعد از رای گیری بزند ولی دولت احمدی نژاد بر عکس دولت خاتمی کلاهش کمی پشم دارد و آنقدر جنم دارد که لیستهای وزارت کشور حتی نظرات شورای نگهبان را دور بزند و در مقابل چند نفری از اعضای آن طرف را از لیستهای کاندیداها در سردر حوزه ها حذف کند . در شمارش آرا هر دو طرف به شدت اعمال نظر خواهند کرد مثلا بعید نیست وزارت کشور در حوزه فلان آقای ایکس را با هشتاد درصد آرا برنده اعلام کند و شورای نگهبان یا ذکر واژه " گه خوردید " آن را باطل کند . و هر اتفاق محیر العقول دیگر . هر چه که بشود احتمال توافق طرفین را نزدیک به صفر میبینم . و خلاصه این که ظاهرا بساط سر گرمی و نشاط و ژانگولر بازی در قبل عید به راه است تا کمی درد گرانی تسکین یابد . و از همه جالب تر مجلسی است که نمایندگانش اینچنینی وارد آن شوند . خدائی آن مجلس چه شود .

۱۳۹۰ بهمن ۱۸, سه‌شنبه

چرخ چرخ عباسی

ملی گراها در جنبش صنعت نفت در کنار توده ایها در مقابل شاه ایستادند

شاه به قدرت برگشت و ملی گراها و توده ایها کنار زده شدند

بعد از 57 ملی گراها و توده ایها و ... به قدرت رسیدند و شاه رفت

بعد چپهای مذهبی به قدرت رسیدند و ملی گراها و توده ایها کنار رفتند

بعد راستهای مذهبی به قدرت رسیدند و چپهای مذهبی کنار رفتند

بعد چپهای مذهبی با عنوان اصلاح طلبی و دیگرانی به قدرت رسیدند . البته راستها کنار نرفتند و اونها هم در قدرت باقی ماندند و کلن خر تو خری شد برای خودش .

بعد راستها ی مذهبی رادیکال با نئو محافظه کاران به قدرت کامل رسیدند و چپهای مذهبی معروف شده به اصلاح طلبها را کنار گذاشتند

بعد راستهای مذهبی با نئو محافظه کاران رقابت میکنند و چپ های مذهبی هم در زندان و حبس و مهاجرت .

و جالب اینکه برخی از نارضایان وضع کنونی چشم نجات به همان چپهای مذهبی دوخته اند که بیایند و نجاتشان بدهند . این دیگر خاله بازی نیست باید شعر خواند و دست زد و شادی کرد : تاب تاب عباسی ( و دعای کمیل برگذار کرد و شمع نذر کرد که : ) خدا منو نندازی .

پی نوشت : به احترام در گذشتگان تمام کسانی که در چرخه های بالا از کهولت سن یا ... درگذشتند را عنوان مردن و تمام شدنشان را حذف کردم به همین دلیل پایان هر عبارت کمی گنگ و نامفهوم جلوه میکند . خودتان تنها دلیل برنگشتن بعضیها در چرخه قدرت را میدانید . مگر مرگ چاره ساز باشد .

پی نوشت دو : من اونقدر احمق نیستم که بیام توضیح بدم چه فرقی هست بین دست به دست شدن قدرت بین مثلا دو جریان فیلها و خرها در فلان کشور و چرخه بیمار قدرت مندان حکومت خودمان ( که متکی بر افراد است نه نظریه و تئوری و روش و برنامه و ... ) . شما هم لطفا من رو احمق ندونید که در این باره از من سوال کنید .

۱۳۹۰ بهمن ۱۶, یکشنبه

بازی تمام شده؟

آیا بازی تمام است ؟ گویا همه تکلیفشان با خودشان و دیگران روشن شده . همه به یقین رسیده اند . تغییری در کار نیست . مواضع شفاف و روشن است . هر کسی در جائی که ایستاده می ایستد . حاکم حکومت خواهد کرد ؛ همچون بشار اسد و معمر قذافی . اصلاح طلب حکومتی بخشی از حکومت باقی خواهند ماند ؛ مانند خاتمی ( سعی زیادی کردم که نگویم کواکبیان ) . منتقد خارج نشین اکسیون ارائه میکند ( سلام آقای سازگارا ) . مطلع از بیت رهبری افشا میکند ؛ مانند مخملباف و نوری زاده . اپوزوسیون خود محور به دنبال تشکیل کنگره ملی / خود محور / خواهد بود ؛ مانند واحدی . شاهزاده سلطنت خواهد کرد ( کجا و بر چه کسی ؟ مهم نیست ) ؛ چه کسی جز رضا پهلوی؟ روزنامه نگار و نویسنده در زندان زندگی خواهد کرد ؛ مانند عیسی سحر خیز . تهدید کننده تهدید خواهد کرد ؛ مانند اسرائیل بد و بی تربیت . دلالها و واسطه ها پول پارو خواهند کرد ؛ مانند بورس بازان ارز و طلا و مسکن و هر چی به فصلش . عرزشی ها سعی میکنند از ارزشهائی که نمیدانند روز بعد قرار است چه باشد دفاع کنند ؛ مانند ... ببخشید بلاکشون کردم اسمشون یادم نیست . سبزها عکس موسوی شیر میکنند و قیافه صلح طلب پرهیز کننده از خشونت خود را حفظ میکنند ؛ مانند شما دوست عزیز . مدافعان جنگ و حضور در کف خیابانها مدام تقویم ورق میزنند تا مناسبت پیدا کنند و فراخوان حضور خیابانی میدهند ( البته خودشان آنور مرز لم داده اند ) ؛ مانند بعضیها . الکی خوشها توی فضای مجازی آگاهی پخش میکنند و خودم خودم گفتنهایشان گوش فلک را کر میکند ؛ مانند عشق لایکهائی که منتقدهایشان را تحقیر میکنند و برای به به و چه چه گویندگانشان نوشابه باز میکنند . چس ناله نویسان قاطعانه به چسناله نویسی خود ادامه میدهند ؛ مانند تمام اعضای اتحادیه چس ناله نویسان مقیم نت. ما حیران الدوله ها هم مانده ایم که همینطور به این خاله بازیهایمان ادامه بدهیم یا برویم ماستمان را بخوریم؟ چون ظاهرا همه چیز مثل دیروز است و فردا مثل امروز با یک ضریب ثابت (b ) که همان افزونه بدبختی روزانه است .