۱۳۹۱ اردیبهشت ۸, جمعه

موج جدید افغان ستیزی از کجا شروع شد؟



سال 88 طیف آقای احمدی نژاد اعلام کرده بود که قبول داره بخشی از جامعه به آقای موسوی رای داده  و برای انتخابات بعدی اون طیف رو هم جذب میکنه . طیف رای دهندگان به آقای موسوی که به گفته رسمی حکومت حدود 13 میلیون نفر بودند شامل چه کسانی بودن ؟ طبعا همه اونها همینهائی نیستند که در فضای مجازی عکس های سبز رنگ شیر میکنن . بخش قابل توجه اونها از قشر متوسط شهری با خواسته های بیشتر فرهنگی و اجتماعی بودند . طرح شعارها و مطالب با مضامین ناسیونالیستی اونهم وقتی هیچ کاربرد اجرائی نداره و صرفا حرفه ( یعنی پولی نباید بابتش خرج بشه حتی در حد یک آسفالت در خیابان اصلی شهری دور افتاده  ) میتونه بخشی از این افراد رو تحریک کنه . دقت کنید که در فرانسه هم همین روش داره به نحوی جواب میده . اقشار نسبتا جوان ( با توجه به نظر سنجی های نشریه فیگارو ) که از سیاستهای میانه روها خسته شدند و ناراضی هستند دل به چپ ها و راستهای افراطی میبندن ( در دور اول انتخابات ریاست جمهوری فرانسه راستهای افراطی حدود 20 درصد آرا رو به دست آوردن . گروهی که بزرگترین وجه تمایزشون در اعتقادات نژاد پرستانه اونهاست . کاندید مورد نظر اونها در سخنرانی تبلیغاتی خودش صراحتا گفته که " شهروندی فرانسه افتخاریه که یا باید به ارث برده بشه یا با تلاش بسیار زیاد در اختیار افراد بسیار برجسته قرار بگیره ". و این بزرگترین حمله رسمی به سیاستهای مهاجرت پذیری در اروپا و به خصوص در فرانسه به حساب میاد . و همین گروه با حمایتشون از کاندید دیگر ریاست جمهوری در مرحله دوم به احتمال بسیار بالا  آقای سارکوزی رو از کاخ الیزه بیرون خواهند کرد ) . خب در ایران هم این موضوع میتونه افراد زیادی رو جذب خودش کنه . از طرف دیگه  درخصوص مهاجرین افغانی موضوع از کجا آغاز شد ؟ در روز سیزده به در در اصفهان یک مسئول ابلاغیه ای میزنه که در این روز در فلان محل معروف گردشگری از ورد افغانیها جلو گیری به عمل میاد . جائی که خانواده ها برای تعطیلی روز سیزده به تفریح میرن و اخیرا میشنویم که در استان مازندران از تاریخ فلان اقامت اتباع افغانی چه با مجوز و چه بدون مجوز کلا ممنوعه . خب در تابستان اقشار متوسط شهری مسافرتهای زیادی به استان مازندران دارند . شاید در سال قبل در مسافرتهای خودشون حتی متوجه حضور اتباع کشور افغانستان در اونجا نبودن ولی با شنیدن این خبر گروه قابل توجهی از آنها به این موضوع فکر خواهند کرد . همانطور که این موضعگیریها در میان روشنفکران جامعه ایران و رسانه های شخصی اونها ( پیجها و وبلاگهاشون ) بازتاب منفی داشته در میان سایرین زمزمه های رضایتی رو بلند کرده که کافی گوش خودتون رو  فیلتر نکرده باشید تا بشنوید  .
 در کنار مسائل دیگری که در سیاست خارجی ایران برای اعمال فشار علیه دولت افغانستان به کار میره ( به خصوص در زمان توافقات افغانستان و امریکا بدون  در نظر گرفتن عدم رضایت ایران از این توافق نظامی امنیتی ) نگاه جریان موج سوار اخیر موسوم به جریان انحرافی به روشهای جذب افکار قشر متوسط شهری  در زمینه افغان ستیزی  و شعارهای شبه ناسیونالیستی حرف اول و آخر رو میزنه .

۱۳۹۱ اردیبهشت ۷, پنجشنبه

اضمحلال سرمایه های اجتماعی



مقدمه : انگیزه برای فعالیت در شبکه های اجتماعی فضای مجازی از تعداد کاربرها هم بیشتره .چون اکثر کاربرها هر کدوم با چند تا انگیزه فعالیت میکنن . طیف هدف این نوشته بخش بسیار محدودی از این کاربران هست که یکی از انگیزه های اونها کسب اطلاعات و تبادل نظر در زمینه های مختلف هست.
مدتیه در فضای نت بحث فحاشی های لجام گسیخته مطرح شده . موضوعی که در بین یک گروه نه چندان پر تعداد ولی بسیار فعال و پر کار در توئیتر نمود ویژه ای داره . در شبکه های اجتماعی روابط بین کاربرها صرفا بر اساس انتخاب شکل میگیره و به همین علت بر مبنای اصل آزادی کسی نمیتونه  معترض این رفتار باشه . البته منتقد بودن فرق داره و هر چیزی رو میشه مورد انتقاد قرار داد . ولی وقتی دامنه اون روابط به خارج از افراد درون اون حلقه ها تسری پیدا کنه  ( مانند توهین و تمسخر سایرینی که در فضای دیگری فعال هستند  ) جدا از بحث علت شناسی و رفتار شناسی و به خصوص روانشناسی موضوع  باید گفت این رفتار های هجمه آمیز جنبه هایی از ترور شخصیت رو به نمایش میذاره که به هیچ وجه مورد تایید نمیتونه باشه و نوعی چماق به دستی مجازی هست  . چماقدارها تنها  حزب اللهی های سه دهه اخیر و کودتا چیهای 28 مرداد نبودن و نیستن .
در بخش دیگری از فضای مجازی ذیل گفتگوهائی که میتونه تا حدودی سطح اطلاعات و استدلال مخاطبین رو بالا ببره  بارها و بارها شاهد بودیم و هستیم که کاربرانی که اهداف دیگری  رو توی فضای مجازی دنبال میکنن ( بیشترین تاکید من در مورد افرادی هست که برای رفع نیازهای جنسی و یا عاطفی به دنبال دوست یابی هستند و این موضوع اولویت اول و اخر اونهاست  )  ورود به بحث کرده و مانع ادامه گفتگو ها میشوند که با توجه به میزان ارتباط با نویسنده اصلی نوشته  و نوع برخورد مدیر پیج  با نتایج متفاوتی مواجه میشیم که طیف اون از به هم خوردن محفل گفتگو گرفته تا بلاک شدن فرد مورد نظر تغییر پذیره .
همگی به کرات دیدیم که در میان تبادل نظرها افرادی با نظرات خاص ورود به بحث میکنن و با هوچی گری و جو سازی شرایط لازم برای استفاده دیگران از اون مبحث رو مختل میکن و چون فکر میکنن در رابطه با موضوع دارن نظر میدن مدعی هستن که نباید از جریان بحث اخراج بشن . یا اونائی که بعد از شونصد تا کامنت باز برمیگردن سر حرف خودشون که تو نمیفهمی و اطلاعاتت کمه برو بیشتر بخون  . اونائی که بعد شونصد و. یک کامنت میان میگن  میشه بگید لیلی زن بود یا مرد ؟ و یا اونائی که بعد شونصد و دو تا کامنت میان میگن کامنتا زیاد بود نرسیدم بخونم فقط بگم که لیلی زن بود نه مرد
مثال بسیار زیاده و قصد زیاده گوئی نیست  . همه این عوامل  دست به دست هم میده که علی رغم مشاهده زوال سرمایه های اجتماعی  چون از حصول نتیجه نا امید میشیم در مقابل وقت و انرژی که صرف فعالیت میکنیم احساس کنیم که فعالیتها بدون بازده مونده و به تدریج کم رنگ بشیم . کم رنگ و کم رنگ تر تا بتونیم  بدون جنجال و سر و صدا از کادر خارج بشیم .
ولی در اون انتها یکباره حرفی توی ذهنمون میاد که روزی بزرگی گفته بود : هر شمعی ( هرچند کوچک ) گوشه ای از تاریکی را روشن میکند*
Each small candle lights a corner of the dark*

۱۳۹۱ فروردین ۲۹, سه‌شنبه

خرسی که شکار نشده پوستش رو نفروشید

امروز شاهد نقض آتش بس در سوریه از طرف نیروهای ارتش اسد بودیم . به همین سادگی . باز هم کشتند و گرفتند و اعدام کردند ؛ گوئی قبول طرح صلح کوفی عنان و تعهدات به سازمان ملل در حد همان چند ساعت دفع الوقت ارزش داشت برایشان .
امروز مقامات ارشد ایالات متحده اعلام کردند که تحریمها بر سر جای خود باقیست ؛ اجازه وقت کشی به طرف ایرانی در مذاکرات نمیدهند و ... یکی از شبکه های تلوزیونی اسرائیل اعلام کرده اسرائیل هیچ تعهدی نداده که تا مرحله بعدی به ایران حمله نکند و یک سری جزئیات حمله نظامی به ایران پرت کرده روی آنتن . در نهایت مذاکره کنندگان غربی مدعی هستند که فقط این ایرانی ها هستند که از کاهش و تعدیل تحریمهای نفتی و بانکی صحبت میکنند و هیچ صحبتی در این باره صورت نگرفته و از طرف دیگر منتظرند تا ایران اقدامات عملی را در یک زمینه ای که نمیگویند چه زمینه ای هست ولی همه میدانند آغاز کنند .
اما در این سو جدا از بحث جو روانی حاکم بر بازار بورس و سرمایه که در همه جای دنیا وجود دارد و تغییرات نرخ ارز ( که البته در روز جاری با افزایش دوباره کاهش چشمگیر روزهای قبل را جبران کرده به نحوی ) در بازار چانه زنان سیاسی که البته دیگر اهرم فشار از پائینشان هم تقش در رفته شاهد بر نامه ریزی و پیشنهادات برای باز گشت به عرصه قدرت از طریق انتخابات و مشارکت در حکومت و پرهیز از هر اقدامی که آقای نظام را ناراحت کند هستیم . خوش اندیشانی که هنوز هم چون سالهای دهه شصت بقای خود را در حذف کامل رقبا می بینند ولی غافل از این هستند که مدتهاست توسط حاکمیت حذف شده اند و حتی لایق رقابت شناخته نمیشوند .
این ضرب المثل را در وصف اینان گفته اند که " خرسی که شکار نشده ؛ پوستش را نفروشید "
تا زمان مرحله بعد مذاکرات در بغداد شاهد خواهیم بود که آیا حکومت در پی خرید وقت بیشتر بوده یا قصد دارد با امتیاز دهی به غرب ( البته از جیب مردم ) کمی بیشتر دوام خود را استمرار بخشد ؟ و از طرف دیگر با توجه به بن بستهای حاصل شده برای فعالیتهای مستقل آزادی بخش توسط جریانهای امنیتی و پلیسی باید دید فعالیتهای به تدریج شکل گرفته اپوزوسیون واقعی ( نه متظاهر ) در خارج از کشور به چه سوئی خواهد رفت شاید که از تلاش آنان خطر درگیری نظامی کمی کاسته شود .

۱۳۹۱ فروردین ۲۰, یکشنبه

بازیگران و نقش هایشان

برتولت برشت در کتاب درباره تاتر ( ترجمه فرامرز بهزاد ) اشاره میکند که : " بازیگر ؛از آنجا که خود را با نقش خود یکی نمی بیند . می تواند راجع به آن عقیده ای داشته باشد . می تواند نظرش را راجع به آن ابراز کند . می تواند از بیننده هم بخواهد که او هم راجع به نقش اظهار نظر کند . چرا که بیننده را هم به این منظور به تاتر دعوت نکرده اند که خودش را با نقش یکی ببیند ."

این فاصله گذاری بین یکی دیدن نقش و خود بازیگر این فرصت را به بازیگران می دهد که از بیرون آن نقش به خود شان در آن نقش و خود نقش نگاه کنند تا بتوانند با دیدی نقادانه ایرادات آن را ببینند و حتی از تماشاگران بخواهند که در این باره اظهار نظر کنند .

ولی احزاب و فعالان و نظریه پردازان سیاسی در کشور ما چه کرده اند ؟ آیا نقشی در حد یک بیننده هم برای عموم مردم قائل بوده و یا هستند ؟ زمانی که خود را مرجع به حق و تنها متکلم وحده میدانند و دیگران را صرفا مریدان بی نظر ( نظرخواهی ها و .... صوری و متظاهرانه در این میان هیچ محلی از اعراب ندارند ) و تنها عمل کننده دستورات میخواهند در ورطه ای فرو می افتند که دیگر حتی تماشاگران هم به دیدن نمایششان نمی روند و تنها اعضای ترتیب دهنده نمایش در صندیلها خواهند بود و در پایان هر نمایش برایشان سوت و کف خواهند زد .