۱۳۹۱ تیر ۲, جمعه

کلافگی ملی

بعد از درگیری ها و مبارزه مسلحانه و اعدام ها و ... حدود یک دهه از پایان جنگ گذشت که عموم مردم باز وارد عرصه عمومی سیاست شدند . آنچه رفت و آنچه شد نیاز به دوباره گوئی ندارد . جریان تبلیغات توسط دو سه گروه سیاسی که خود را معتمد نشان داده بودند در کمتر از یک دهه چنان کرد که عموم مردم برای مقابله با کاندید متهم به فساد اقتصادی ( قصد قضاوت وی و خانواده وی را ندارم که حتی اگر بری از فساد اقتصادی باشند چنان تخریب شده بودند که عموم بر فسادش یقین پیدا کرده بودند ) دست به دامان شعارهای پوپولیستی فردی شدند  و بسیار زود تر از هر پیش بینی خود متوجه خطای بزرگ شان شدند . و چهار سال بعد بعد از تشکیک در نتایج اعلام شده انتخابات ( جدا از بحث پیرامون آن ) همه آنهائی که از وضع موجود کلافه شده بودند به خیابانها آمدند . همه افرادی که گاها خواسته های متضاد در حد حفظ نظام و فقط اصلاح آن ( شما بخوانید جابه جائی قدرت مندان در همان سیستم موجود )  و تا حد  کسانی که تحول کلی و سرنگونی نظام موجود را میخاستند در کنار هم وارد میدان شدند و بیش از هر چیزی به خاطر همان عدم هم سنخ بودن خیلی زود خیابانها را ترک کردند . و بعد باران برنامه ها و پیشنهادات از در و دیوار باریدن گرفت  . از زدن همزمان اتو توی برق برای داون کردن نیروگاه ها تا سوت زدن و ... و هر کدام از این برنامه ها پیروان خود را پیدا کرد چرا که در هر مقطعی بودند کسانی که در موقعیت کلافگی به سر میبردند و از انفعال خسته شده بودند . نبود تشکیلات  با پایه های مناسب در کشور ؛ نا ساز بودن  نظر مشهورین به ظاهر منتقد با خواست عمومی و حس عمیق و گسترده سر خوردگی این کلافگی ملی را دامن زده و میزند .
  مردمی که  از  قدرت ستم آلود قبچاق ها در زمان خوارزمشاهیان کلافه بودند شاهد چیرگی مغولها بر کشور شدند  ( و البته مغول آنچنان قوی بود که شاید در صور دیگر هم چیرگی با آنان بود ) . زمانی که مردم کشور از ستم کاهنان و درباریان ساسانیان کلافه بودند اعراب بادیه نشین بر ایران چیره شدند ( بودند در مناطقی از کشورمان که تا چندین دهه در مقابل اعراب مقاومت کردند و میتوان گمان برد که اگر همه کشور در تقابل با بیگانه یک پارچه بودند تاریخ به گونه دیگری نوشته میشد ) . و اکنون کلافگی ملی آن چنان هویداست که میتوان پی به مفهوم لبخند این روزهای سینه چاکان مداخله " بشر دوستانه" نظامی  پی برد . این روزها  با آزمونهائی  مواجه میشویم که  بیش از هر چیزی میتواند میزان کلافگی ملی را نشان بدهد . این کلافگی ملی را نه در جوامع مجازی چند ده هزار نفری که در جامعه چند ده میلیونی عمومی ببینید . شاید در جوامع مجازی گاها تضادی هم در تقابل با کلافه شدگان شاهد باشیم اما در بین عموم کم نیستند آنان که دیگر زانوی غم به بقل گرفته و چشم نجات به آسمان دارند  و چشم انتظار فرشتگان نجات بخش هستند . فرشتگانی با بالهای بزرگ ؛ به بزرگی بالهای بمب افکن های بی 52 ایالات متحده . در مان این کلافگی هر چه باشد تا زمانی که فرد در التهاب  تکاپو و چنگ انداختن به پر های کاه روی آب  بوده و از این بیراهه به آن بیراهه دوان است پیدا شدنی نیست .