۱۳۹۲ آذر ۱۵, جمعه

فعالان فضای نت چریک و مبارز نیستند

خب به سلامتی دنبال سامان دادن به فضای مجازی هم اومدن .
بعد از پاک سازی خیابونها  در چند سال پیش میشد گمان کرد که دنبال 9 دی سازی برای فضای مجازی میان . و مثل همه کارهاشون طی بیش از دو دهه اخیر با صبر و شکیبائی و حساب و کتاب . چند نفر از دوستان سر موضوع نارنجی هشدار دادن که این شروع یک کار گسترده است و الان هم به خوبی میشه تصور کرد که فضای مجازی رو برای عرزشیها و نمایندگان حزب الله لبنان و حمله کنندگان به آتئیستها و فلان اللهی ها میخان ؛ همون  کسانی که در این مدت خیلی خوب نشون دادن که هر کدوم به نحوی میتونن مدافع منافع کلیت نظام باشن .
ظاهرا دارن هر روز فضای مجازی رو برای کسانی که همراهی خودشون رو به نحوی اثبات نکردن و هنوز ساکن ایران هستند ناامن تر میکنن .
فعالان فضای نت چریک و مبارز نیستند .
به عنوان نمونه یکی از دوستان از امار بالای کاهش کاربران سایت نارنجی بعد از اتفاقات اخیر خبر داد . جای تعجب نداره اگه بگن آقا یا خانم ایکس رو تو پلاس  یا فیس بوک و یا توییتر گرفتن ؛  تو یه  روز درصد قابل توجهی از فالورهای اون طرف  با ملاحظه کاری و محافظه کاری  ... اونو آن فالو کنن و حتی یه عده دی اکتیو کنن .
فعالان فضای نت چریک و مبارز نیستند .
ولی با اونائی که با حکومت همراهی میکنن  هم همنوا نیستن . خودشونو مجبور نمیبینن که مدافع حزب الله لبنان باشن / به اتئیستها به صورت سازمان یافته حمله کنن / با عرازشه لاس بزنن / برای مسئولین حکومتی پروپاگاندا کنن و هلهله بکشن / مبلغ سیاستهای نظام باشن / با مخالفین نظام دشمنی  کنن / و  ...
و وقتی فشارها بیشتر و بیشتر شد به تدریج اینجا رو هم مثل خیابونها خالی میکنن و تحویل حماسه سازان 9 دی میدن . 
چون فعالان فضای نت چریک و مبارز نیستند .

۱۳۹۲ مهر ۱۷, چهارشنبه

دیپلماسی بدون ظرافت ظریف

در خصوص انکارها و تکذیبهای مطالب جلسه محرمانه وزیر امور خارجه در مجلس صحبتهای متضاد زیادی در فضای مجازی و حقیقی منتشر شده . جدا از اینکه بحث غیر شفاف بودن  فضای رسانه ای این روزها تبدیل به عامل تخریبی مهمتری از سانسور و فیلترینگ در خبررسانی این روزها شده باید گفت که اگر بدون تعصب  به  گفتار جناب ظریف دقت کنیم متوجه میشیم که ایشون برای توجیه مشکلات و رفتارهای اشتباه مسئولین و ... از گفتن وقایع خلاف واقع پروائی  نداره ( این که عده ای از علاقه مندان به ایشون با افتخار دروغ رو در کار ایشون به دیپلماسی و زرنگی و درایت نسبت میدن موضوع صحبت این نوشته نیست ) . در خصوص جلسه محرمانه با نمایندگان مجلس اون چیزی که از نقل قولها و گفته های خودشون به ذهن من میرسه اینه که ایشون در مجلس ابتدا قول میگیره که مطالب اون جلسه علنی نشه و بعد مطالبی رو اعلام میکنه که مورد نظر نمایندگان تند روی مجلس هست ولی بعد از این که مطالب سر از رسانه های جریانهای تند رو در میاره  مطلبی رو در فیسبوک خودش مینویسه  که عده ای از طرفدارانش به عنوان تکذیبیه مطالب تند رو ها تفسیر میکنن ولی میشه از اون نوشته اینطور تلقی کرد که  "حالا که حرف های محرمانه رو علنی کردید منم دیگه فقط بیانیه رسمی میدم و حرفهای مگو رو با شما در میون نمیذارم " . وبه نظر برخی از فعالان فضای مجازی اون نوشته تکذیب نقل قولهای تند روها از جلسه محرمانه نبوده .
 چنین رفتاری چه درست و چه غلط یک موضوع رو به ما یاد آوری میکنه و اون این که این دیپلمات ایرانی نمیتونه منبع موثقی برای خبرهای دیپلماسی ایران باشه . اگر فردا روزی مذاکره ای با غرب ؛ چه با پنج به اضافه یک و چه  کشورهای اروپا یا حتی آمریکا صورت بگیره اون چیزی که جناب ظریف به غربیها میگه با اون چیزی که به ما ایرانی ها میگه متفاوته و فاقد صداقته و برای اطلاع پیدا کردن از موضوع مذاکرات و نتایج گفتگوها باید بیشتر به مطالبی غیر از گفته های دیپلمات ایرانی توجه کرد .
پی نوشت : طبعا این نوشته برای مخاطبینی که صرفا گفته ها و رفتار جناب ظریف رو درست میدونن و به همه حرفای اون اعتماد کامل دارند نوشته نشده و فرض رو بر این گذاشته که مخاطبین به این باور رسیدند که جناب ظریف  بنا به هر دلیلی گاها مطالبی خلاف واقع رو بیان میکنند .

۱۳۹۲ مهر ۱, دوشنبه

ایران و امریکا ؛ امروز و فردا

در داخل ایران خیلی ازرسانه ها و افراد چشم به سفر رئیس جمهور به آمریکا دارند . امیدی نهان و آشکار به بهبود روابط بین ایران و آمریکا که بتواند منجر به کاهش تنش های سیاسی و فشارهای اقتصادی بر ایران باشد . با اینکه رهبری به صراحت به نظامیان تند رو اخطار داد که در موضوع دخالت نکنند ولی باز هم شاهد موضع گیریهای تند برخی از مسئولین سپاه در تهدید امریکا بودیم . و این نشان دهنده  عدم ثبات در مواضع ایران به چشم خواهد آمد .
اما امریکا 
آمریکا طی سالهای اخیر با کمک اسرائیل پروژه ایران هراسی را با قدرت تمام پیش برده و انصافا مسئولین عالی رتبه داخلی و نیزغیر مسئولین دون پایه  بیشترین کمک را در این زمینه به آنها کردند و نتیجه این پروژه برای آمریکا قراردادهای میلیاردی با کشورهای منطقه جهت فروش تسلیحات نظامی بوده . قرار دادهائی که  گاها از بودجه یک سال کشور ما فراتر است . مختصر اینکه اگر امریکا این دشمنی دیرین را معتدل کند طبعا درآمد های زیادی را از دست خواهد داد ؛ پس به دنبال چه چیزی باید باشد ؟ در عوض کاهش میزان فروش اسلحه در منطقه چه چیزی به دست خواهد آورد ؟ آیا واقعا منافع آمریکا در بهبود روابط با ایران است ؟
در خصوص سوریه شاهد هستیم که شرایط با همکاری نسبی اسد در خصوص تجهیزات  سلاح های کشتار جمعی دارد منجر به این میشود که حمله نظامی به سوریه را منتفی کند. من ترجیح میدم که بگم فعلا منتفی کند . چون بعد از اینکه خیال غرب از سلاح های شیمیائی اسد راحت شد درگیریهای داخلی سوریه تمام نمیشود و با حمایت قطر و عربستان تشدید هم خواهد شد و شاید بعد از چندین ماه کار دوباره به جائی برسد که غرب نیاز بداند در این باره دخالت نظامی کند که البته فاکتورهای بسیار زیادی در این موضوع دخیل خواهند بود منجمله احتمال تمایل اسرائیل به باقی ماندن شرایط بی ثباتی و جنگ داخلی در سوریه و ... 
در خصوص ایران موضوع چگونه میتواند  باشد  ؟  احتمال تعلیق غنی سازی بیست درصدی و بالاتر ؛ همکاری بیشتر با سازمان انرژی اتمی ؛ کاهش  حمایت از حزب الله لبنان و اسد ؛ و .... در عین این که همه این موارد احتمالی میتواند مورد استقبال آمریکا قرار بگیرد ولی در نهایت منافع آمریکا چگونه لحاظ  خواهد شد ؟ ممکن است  اوباما و دموکراتها هم نیاز به این داشته باشند که خود را پیروز پروژه تحریم معرفی کنند و با تبلیغات مناسب در این زمینه پیشنهادات احتمالی ایران را بپذیرند و در خصوص کاهش تحریمها اقداماتی را انجام دهند ولی نهایتا با تضعیف پروژه ایران هراسی منافعی را از دست خواهند داد که بعید میرسد بتوانند جایگزین روشنی از دید ناظر بیرونی برای آن  مشخص کنند . این سناریو هم اصلا بعید نیست که امریکا در میانه راه ایران را متهم به دفع الوقت کند و پیشنهادات ایران را ناکافی اعلام کند تا صرفا وجه مصالحه جویانه از خود را به جهان ارائه کند و بعد درب  کماکان بر همان منوال قدیم بچرخد .
در هر صورت جدا از این که در چند روز آینده رسانه های داخلی و خارجی چه ارزیابی از میزان موفقیت نزدیکی ایران و غرب داشته باشند ؛ شرایط پیش آمده امکان تغییرات متفاوت با انتظارات عمومی را خواهد داشت . چرا که میزان منافع کشورهای دو طرف دعواست و تبیین یک بازی برد برد بدون تبیین منافع  قابل تامین قابل تصور نیست .

۱۳۹۲ شهریور ۱۸, دوشنبه

پیرامون رای حزبی

این نوشته با توجه به انتخاب اخیر شهردار تهران شکل گرفته .
آزادی فردی افراد در تشکلهای سازمانی تا چه حد است ؟ آیا اگر فردی به عنوان نماینده یک حزب در انتخاباتی رای آورد ملزم به تن دادن به همه تصمیمات گروهی سازمانی است ؟ و از طرفی اگر افراد آزادند که در مسائل با توجه به سلایق و علایق شخصی رای بدهند فلسفه تحزب در این میان چیست ؟ در کشورهای پیشرفته که سابقه فعالیت حزبی زیادی دارند شرایط چگونه است ؟ آیا  همه جمهوریخواهان کنگره در مسایل رای یکسانی دارند ؟ یا همه سناتورهای دموکرات مواضع حزبی مشابهی را اتخاذ میکنند ؟ در بریتانیا رای حزب کارگر توسط تمامی اعضای حزب به صورت یکسان اعمال میشود ؟ و .....
شاید لازم باشد به اهمیت و اولویت مسائل هم پرداخت . شاید در امور کلان و مهم همه آرا همسازگار با تصمیم گروهی حزب باشد و در مسائل خرد اعضا با تفاوتهای محسوس اعلام نظر کرده و تصمیم گیری کنند . اما مهم تر این است که افراد با چه پشتوانه ای به عنوان نماینده احزاب معرفی میشوند ؟ آیا افراد داری وجه شهرت مستقل هستند که احزاب به دنبال جذب آنها باشند یا برعکس این احزاب هستند که زمینه رشد افراد را در عرصه سیاست مهیا میکنند ؟ ( این نکته از تفاوتهای  بین ما و آنها را لطفا به خاطر بسپارید ) . 
در خصوص شورای شهر تهران سرکار خانم الهه راستگو / یا به قول یکی از دوستان در فضای مجازی ؛ الهه راستگوئی  / به صورت غیر رسمی متهم به ارتباطات مالی گسترده با شهردار تهران از طریق اقوام نزدیک خود شده اند و شگفتا که این اتهام  ( شما بخوانید افشا گری ) نه از سوی رسانه های مستقل یا مراجع ذی صلاح که از سوی منابع مرتبط با جریان سیاسی اصلاح طلبان که ایشان را به عنوان کاندید خود در لیست انتخاباتی به شهروندان معرفی کردند صورت گرفته . آیا بعد از رای خانم راستگو به کاندید جریان  مقابل یکباره این اطلاعات به دست اصلاح طلبان رسیده یا آنها با علم به این موضوع ایشان را کاندید جریان اصلاح طلبی به شهروندان معرفی کرده اند . واقعیت و انگیزه ها مشخص نیست . اما میزان اعتماد عمومی به جریانها در کشور ما به خودی خود فوق العاده پائین و شکننده هست و با وقوع چنین اتفاقاتی موجهای ریزش آرا گریبان جریان فوق الذکر را خواهد گرفت ؛  این موضوع قطعا در انتخابات دوره بعد مجلس خود را نشان خواهد داد . 
حال برگردیم به سوالات مطرح شده .  نکته مهم اینجاست که پاسخ سوالات بالا هر چه باشد با توجه به تفاوت سابقه تحزب در کشور ما و سایر کشورهای پرسابقه در کوتاه مدت امکان الگوگیری و مشابه سازی برای ما مقدور نیست و این مهم شاید در دراز مدت مقدور شود . حال سوالی که باقی میماند این است که در کوتاه مدت چه باید کرد ؟ رویکرد عمومی در خصوص رفتارهای حزبی چگونه باید باشد ؟ آیا عموم مردم در آن حدی از شناخت و اطلاع از افراد هستند که مستقل از جریانها خود به قضاوت بنشینند و نمایندگان خود را انتخاب کنند ؟ قطعا خیر و اگر افراد فقط به افراد مورد وثوق خود رای بدهند با کاهش آرای شدید  افراد مواجه میشوند که در مقابل سازمانها و تشکلات دولتی و شبه دولتی و حکومتی میتوانند نیروی مورد نظر خود را توسط سازمان دهی بخش اقلیت هوادار خود پیروز انتخابات کنند . از طرف دیگر جریانهای وابسته به قدرت که با اسامی حزبی و به ظاهر مردمی گاها در مقابل بخشهای دیگری از قدرت موضع گیری میکنند روز به روز از مقبولیت کمتری برخوردار میشوند و پی در پی جزئیات فساد و جنایت افراد و گردانندگانشان افشا میشود . 
پس چه باید کرد ؟ 
جدا از بحث عدم اعتماد به سیستمهای انتخاباتی فعلی در کشور و بیهوده یا موثر بودن مشارکت در این انتخابات میتوان به این گزینه فکر کرد که اگر بنا به هر دلیل و یا شرایطی زمانی شرایط برگزاری انتخابات آزاد مهیا شد و نتیجه انتخابات در سرنوشت مردم موثر بود چگونه باید به بهترین گزینه ها دسترسی پیدا کرد ؟ آیا در آن شرایط هم باید تنها به همین چند نفر اعضای درون حاکمیت که هر از گاهی از قدرت بیرون پرتاب میشوند و سعی میکنند از پنجره به داخل برگردند دل خوش کرد ؟ در سیستمی که با نام تحزب فعالیت میکند و لی صرفا هر فردی که رئیس جمهور میشود توسط برادرش و اقوامش و آشنایانش یک حزب برای بقای در قدرت تشکیل میدهد میتوان دل بست ؟ قطعا روشهای توسعه از بالا در حکومت فعلی نمیتواند منجر به توسعه پایدار در آینده باشد و افراد وابسته به قدرت در حکومت فعلی نمیتوانند نمایندگی عموم مردم را داشته باشند . پس تنها راه ممکن توسل به الگوهای توسعه از پائین است . گروه های کوچک دوستان و اقوام و همکاران میتوانند با همراهی و همدلی سنگ بنای اولیه تشکلات صنفی و گروهی باشند . اقدامی که باید یک روز به سمت آن حرکت کرد . در کوتاه مدت انتخابات آزاد جدیدی پیش رو نیست . از امروز برای دستیابی به گزینه های مناسب و تصمیمات صحیح باید اقدام کرد ؛ چرا که اقدام کوتاه مدت ما باید مهیا کردن خودمان برای اقدامات بعدی باشد .  از گفتگو و تبادل نظر با نزدیکان خود دریغ نکنید . اهداف ساده پیرامون منافع صنفی و ... خودتان را شناسائی کنید و در راستای رسیدن به آن اهداف جزء به دنبال راه حلهای گروهی باشید . راهی را که دیگران در طول بیش از ده ها  سال طی کردند نمیشود یک شبه طی کرد و برای فتح بلند ترین قله ها نیز  ابتدا باید اولین قدم را در دامنه ها برداشت .

۱۳۹۲ مرداد ۱۳, یکشنبه

میرزا هائی که به املای دیگران گیر میدهند . یاد داشتی پیرامون خط فارسی و سنت گرایان متعصب

خط یا نوشتار یه ابزاره . ابزاری برای انتقال مفاهیم و  نظرات و ... ابزاری مثل آچار و چاقو و چکش و ... که اصلا هم مقدس نیست  . ابزار در طول زمان دچار تغییرات میشن . حتی در یک زمان خاص هم شکلهای مختلفی دارن ولی ماهیتشون  یکیه . اگه یه چاقو دسته زنجان رو با یه چاقوی دیگه کنار هم بذاری ظاهرشون فرق داره ولی دو تاشون چاقو هستن . شما وقتی مطلبی رو مینویسید تا زمانی که معنی کلمات و جمله عوض نشده مهم نیست چطور مینویسید . بله اگه غذا رو بنویسی قضا طبعا معنی دیگه ای به مخاطب منتقل میشه ولی این که به جای کسره از ه آخر چسبان استفاده کنی یا برعکس واقعا چه تاثیری داره ؟ مگر مقدساتی جا بجا میشه ؟ راحت نویسی و بدون تکلف نویسی و حتی آوا نویسی مگه چه اشکالی داره که یه عده احساس وظیفه میکنن سنتهای قرار دادی که ولله معلوم نیست از کی باب شده و توسط چه کسانی تدوین شده رو پاس بدارن ؟ اگه همیشه حق با این افراد بود که الان باید همگی با خط هیروگلیف و اونم فقط رو دیوار غارها متن مینوشتیم که مبادا مقدسات این میرزاهای گرامی مورد بی احترامی قرار بگیره . این که مطالب رو همونطور که میشنویم بنویسیم بهتره یا این که قواعدی قدیمی و بدون ارزش رو رعایت کنیم ؟ ارزش رعایت این اصول به چی برمیگرده ؟ اصلا درست بودن و غلط بودن نگارش برخی واژه ها از کجا میاد ؟
- من خوابم میاد
- من خابم میاد 
تفاوت غیر از سنت در چیه ؟ مفهومی عوض شده ؟ مخاطبی هست که نفهمه  معنی جمله چیه ؟
مثالها بیشمارند . ولی نکته یکی بیشتر نیست  .
چرا ؟
چرا وقتی من میشنوم خابم میاد و میگم خابم میاد باید بنویسم خوابم میاد ؟ اینکه از قدیم اینجوری بوده و حتی چرا اینجور بوده و این که درزبانهای دیگه هم چنین چیزی هست ( حد اقل در انگلیسی که باهاش سرو کار داریم زیاد دیدیم ) دلیلی هست برای تاکید برخی موظف به وظیفه که به شما بگویند فلان نگارش غلط هست و باید  بهمان نگارش را رعایت کنید ؟
به زعم حقیر خیر . 
اینکه میرزاهای عزیز حقیر را بی سواد یا تنبل یا هر چیز دیگری بنامند مانع از این نیست که از راحت نویسی خجالت بکشم و درگیر تکلفاتی با سابقه نامعلوم در گذشته بمانم . 
بنا به عادت ممکن است بارها در زمان نوشتن بنویسم  بخواب دوست گرامی  و زمانی هم بنویسم بخاب دوست گرامی . در هر دو حال آنی را که راحت تر بوده ام نوشتم و قصد تغییرش را نخواهم داشت . پس لطفا زحمت نکشید و به من بی سواد  تنبل فلان و بهمان تذکر املائی  ( تازمانی که معنی واژه ای بنا بر تغییر ظاهرش تغییر نکرده ) ندهید

۱۳۹۲ مرداد ۱۱, جمعه

روز آخر جمهوری

-- این که امروز احمدی نژاد تموم میشه  یه خبره
-- این که خصلت وجه جمهوریت تو ایران اینه که طرف حتی اگه به روش احمدی نژادی اومده باشه بلاخره  یه روز میره امید وار کننده است
-- این که خصلت جمهوریت اینه که یکی مثل احمدی نژاد وقتی اومد تا روز آخر میمونه ناامید کننده است
-- این که وجه بارز غیر جمهوری نظام میگه فقط مرگ میتونه ما رو از هم جدا کنه اصلا رمانتیک نیست
-- این که وجه غیر جمهوری نظام مثل بختک روی وجه جمهوری نظام سایه انداخته غم انگیزه
-- این که وجه جمهوری نظام همیشه  در تاریکی سایه اون بختک و دور از چشم عموم مردم تصمیم میگیره و به کسی چیزی نمیگه نفرت انگیزه 
-- این که نمود جمهوریت نظام اینجا هر چهار سال فقط  یک روزه  مسخره است 
-- این که وجه غیر جمهوری نظام خودش رو عین جمهوریت میدونه توهین آمیزه 
-- این که وجه جمهوری نظام هم فی الواقع اصلا جمهوری نیست یه واقعیته

۱۳۹۲ خرداد ۲۹, چهارشنبه

پیرامون بحث روی شعار "بدون هیچ دلیلی خاک تو سر جلیلی"

حتما شنیدید که یه عده چنین شعاری دادن . بعد هم عده دیگری گفتن که توهین به یک جانباز جنگ کار ناشایستی هست . یکی از دوستان یه جا نوشته بود مرگ بر دیکتاتور که توهین آمیز تره  ( یادم نیست کی و کجا توی گوگل پلاس نوشته بود کاش خودش ببینه اینجا رو )
من بعد از خوندن پستهای دوستان در مورد اون شعار و کامنتهای دیگران و ... خیلی جدی به فکر افتادم .
به عنوان کسی که  چند تا ازدوستها و  همکلاسیهای دبیرستان و دانشگاهش رو تو جنگ از دست داده و همینطور بمب باران شهرش رو دیده و دوستان و آشنایانی رو تو خونه های خودشون زیر بمب باران از دست داده همونطوری که هیچ وقت نمیتونم با عراقی ها احساس رفع کینه داشته باشم  ( برام اصلا مهم نیست شماها چه شعارهای سانتی مانتالی تو این زمینه دارید ولی واقعیت اینه که تا آخر عمرم هم نمیتونم  بدون کینه د رمورد عراقی ها فکر کنم )  در مورد کسانی که تو جنگ بودن با هر دلیلی ( از عشق به امام گرفته تا حس میهن پرستانه و ... ) همیشه با احترام یاد کردم  ( خودم حتی یک روز هم تو خط مقدم نبودم ) بحثهای سیاسی جای خودش ولی  هیچ وقت به کسی به خاطر این که تو جنگ بوده توهین نکردم  ( جنگ طلبها و فرماندهانی که جنگ رو طولانی کردن و ... هم بحثشون جدا  ) اما این که برای هر کسی که توی جنگ بوده  هاله قدسی درست کنم هم  گمان نمیکنم سابقه داشته باشه  حتی همون زمانها که خیلی داغ تر از الان بودیم در مورد جنگ . این که علیه مخالفینمون شعار بدیم رو چیز بدی نمیبینم  . این که اون مخالف زمانی در جنگ همه زندگیش رو تو کفش گرفته بوده هم مانع از مخالفت من باهاش نمیشه  . به خاطر جنگیدنش بهش توهین نمیکنم ولی اونو مقدس هم نمیدونم . همونطور که دوستی اشاره کرده  رهبر هم قربانی تروریزمه . قربانی یک بمب گذاری . شعار مرگ بر دیکتاتور بسیار توهین آمیز تر از خاک تو سر فلانیه .
فلذا :
عزیزانی که با افتخار شعار مرگ بر دیکتاتور میدید و حالا برای گروهی که شعار خاک تو سر فلانی دادن ابراز تاسف میکنید . از دید من این موضع گیریهاتون زیادی سانتی مانتاله . جا داشت بگم حتی تهوع آوره ولی دیدم بیشتر ترحم بر انگیزه تو چشمم . نمیدونم چرا ترحم برانگیز  . جدا نمیدونم  . ولی میبینم به جای این که حالم رو بهم بزنه این ژستها بیشتر دلم میسوزه برای اونائی که چنین مواضعی ( شما بخون ژستهائی  )  رو میگیرن .

۱۳۹۲ خرداد ۲۷, دوشنبه

عبور از خاتمی / عبور از روحانی

بعد از پایان دوران هشت ساله دولت خاتمی دو نظریه در خصوص علل ناکامیهای دولت خاتمی مطرح بود که هر دو نظر عملا در تقابل با یکدیگر بودند . گروهی معتقد بودند که خاتمی در راستای  عمل به خواسته های عمومی مردم اگر نگوئیم تمایلی نداشت حداقل توان آن را نداشت و نیاز بود که از خاتمی عبور شود و جامعه در قفل و بند معذوریتهای مذهبی و اعتقادی خاتمی خود را پایبند نکند . در طرف مقابل گروهی دیگر معتقد بودند که خواسته های افراطی و خارج از اصول برخی اطرافیان و دانشجویان و بخشی از بدنه جامعه دستگاه حاکم را به شدت تحریک میکرد تا در مقابل کلیت جریان موسوم به اصلاحات ایستادگی کنند . گروه اول معتقد بودند که باقی ماندن در شرایط مورد نظر حکومت و عقب نشینی قدم به قدم شخص خاتمی منجر به روی کار آمدن مجلس هفتم و نهایتا دولت احمدی نژاد شد و گروه دوم معتقد بودند که تند روی ها در طرح مطالبات منجر شد که اصلاحات از  اهداف اصلی خود باز بماند .
امروز نیز همان دو نوع تفکر در جامعه مطرح است و هر کدام موضوع قدیمی را دوباره تکرار میکند و فقط به جای نام خاتمی نام روحانی ذکر میشود . گروهی در پی طرح مطالبات از قبیل آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر کاندیدهای معترض دوره قبل ریاست جمهوری و تا طرح شعارهائی چون حجاب اختیاری قدم پیش گذاشته اند و معتقدند نباید کنار کشید و صرفا ناظر و دنباله روی دولت جدید  باقی ماند و در طرف مقابل برخی طرح مسائلی چون آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر و .. را بسیار افراطی دانسته و حتی معتقدند باید به عنوان خطوط قرمز دولت جدید از پرداختن به این موضوعات پرهیز شود .
جدای از قضاوت بین این دو نگاه که مخاطبین هر کدام گرایشات خود را کما بیش به این دو نوع نگرش دارا میباشند صرفا میتوان گفت بیشترین کشاکش ها در اطراف دولت جدید این بار نیز بین دولت و بدنه قدرت از یک سو و بین دولت و بخشی از هواداران دولت  از سوی دیگر خواهد بود . و باید منتظر بود و دید که تمایل دولت جدید عملا به کدام سمت بیشتر نمود خواهد داشت .

۱۳۹۲ خرداد ۲۱, سه‌شنبه

درسهای احتمالی از میدان تقسیم

نوشتم احتمالی که  از عنوان این توقع به وجود نیاد  که الان قصد مقایسه و نتیجه گیری و ارائه راه کار دارم . صرفا به این فکر میکنم که با توجه به تفاوتهای جامعه و حکومت ایران و ترکیه برای نقد و تحلیل و مقایسه باید فاکتورهای زیادی رو در نظر گرفت و حالا که از صبح امروز حمله دوباره پلیس به میدان تقسیم فاز جدیدی از برخورد با معترضان رو  راه انداخته  دو احتمال ساده پیش رو هست . موفقیت دولت در سرکوب معترضان و یا عدم موفقیت دولت در سرکوب . 
اگر دولت موفق به سرکوب معترضان نشه که شخصا تمایل دارم موفق نشه بحثهای مقایسه اعتراضات ترکیه و ایران سال 88 بسیار پیچیده و ... باقی خواهد ماند ولی اگر این دولت باشه که با خشونت بالا بتونه معترضان رو شکست بده اونوقت مشابهت های اتفاقات ترکیه و ایران بسیار بیشتر میشه و راهکارهائی که معترضین ترکیه ( که فاقد لیدرهای سیاسی و مذهبی و ... هستند ) در به چالش کشیدن دولت چه به صورت مطالبه از کشورهای صنعتی  و چه به صورت کنشها و واکنشهای مستقیم داخلی میتونه الگوی مناسبی برای بررسی و تعمیم در کشور خودمون باشه . چون بسیار مهمه که ببینیم مردمی که چشم به یک نجات دهنده ندارن چگونه برای اهداف و منافعشون اقدام میکنن ؟

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۹, پنجشنبه

برنامه های کوتاه مدت و بلند مدت

یکی از سوء تفاهماتی که بسیار در گفتگوهای سیاسی بین کاربران شبکه های اجتماعی مشاهده میشود عدم تشخیص مناسب برای کاربرد برنامه های کوتاه مدت و دراز مدت است . بارها شاهد بودیم که در مباحثه های گوناگون فرد یا افرادی در خصوص مشکلی فراگیر صحبت از فرهنگ سازی میکنند بدون آنکه در نظر بگیرند معضل مورد نظر بسیار بحرانی شده و نیاز به اقدامات مناسب به صورت سریع دارد .
فرض کنید بیماری که دندانی خراب و کاملا فاسد از ریشه دارد و از شدت درد به خود میپیچد و نیاز مبرم به جراحی و بیرون کشیدن آن عضو فاسد دارد ؛ حال گفتگو درمورد فرهنگ بهداشت دهان و دندان در عین اینکه درست است ولی مشکل گشا نیست . درست است که نمیتوان منکر لزوم مسواک زدن در نوبتهای متوالی در روز شد ولی در خصوص بیمار مورد نظر صحبت از این که جراحی فایده ندارد و اگر این دندان فاسد کشیده شود باز هم چون فرد مورد نظر عادت به رعایت بهداشت ندارد دوباره دندان دیگری از او فاسد میشود کاملا احمقانه است . پر واضح و روشن است که باید در زمانی که مشکل یک بیمار حاد شده دست به اقدامات فوری و در صورت لزوم جراحی و حتی قطع عضو زد و سپس در خصوص پیشگیری از تکرار بیماری اقدام کرد ؛ نه اینکه برای بیماری که دچار قانقاریا شده ؛ به جای جراحی و قطع عضو پیشنهاد شرکت در دوره های آموزش بهداشت و ضد عفونی کردن زخم و ...تجویز کنیم  و بگوئیم اگر فرهنگ لازم را یاد نگیرد باز هم دچار همین مشکل خواهد شد .  بدیهی است بیمار قبل از رسیدن به محل کلاس در اثر شدت بیماری فوت خواهد کرد .
اینچنین است که برخی از دوستان در خصوص مشکلات حاد جامعه کنونی همواره دم از فرهنگ سازی و اقداماتی میزنند که جزو برنامه های بلند چندین و چند ساله است و همانطور که عرض شد نمیتوان اقدامات زیربنائی را رد کرد ولی تکیه صرف به چنین اقداماتی  و روبرگرداندن از اقدامات فوری و قاطع درمانی منجر به فروپاشی جامعه خواهد شد و دیگر جامعه ای باقی نخواهد ماند که در درازمدت برنامه های اصلاحی برای آن پیاده کنیم .


۱۳۹۲ فروردین ۱۵, پنجشنبه

انتخابات - بخش اول

وقتی فرد یا گروهی در شرایط فعلی ایران و با توجه به سوابق گذشته انتخابات کشور از دیگران برای شرکت در انتخابات دعوت میکند ابتدا باید سازوکارهای مورد  نظرخودش برای سلامت انتخابات را بیان کرده و سپس برای سایرین اثبات کند که شرایط مورد نظر در انتخابات پیش رو مهیاست ؛ همچنین لازم است به نتایج انتخابات گردن نهد و در صورتی که در جریان برگذاری انتخابات شرایط تغییر کرد و سلامت انتخابات مخدوش شد باید از قبل تمهیدات لازم برای اثبات تخلفات مهیا شده باشد و صرف ادعای تخلف از طرف طیف بازنده نمیتواند رافع مسئولیت آنها باشد و اگر توان چنین تمهیداتی را ندارند حد اقل انتظار این است که موضوع را با مخاطبان خود قبل از برگذاری و در زمان دعوت آنها برای شرکت در انتخابات  به صورت شفاف در میان بگذارند و اعلام کنند که توان پاسداری از رای شرکت کنندگان را ندارند  چرا که در کشوری فاقد نهاد های دموکراتیک و ناظران بین المللی مردم توان حفاظت از آرای خود را حتی اگر در اکثریت نزدیک به مطلق هم باشند ندارند . فلذا درصورتی که موضوع از طرف دعوت کنندگان به مخاطبان اعلام قبلی نشود ؛  تنها شبه ای که از دعوت ایشان به وجود می آید شبه شهوت در بازی بودن با انگیزه های متفاوت میباشد . 
افرادی که قصد شرکت در انتخابات را دارند نیز باید برای خود مشخص کنند که آیا به سلامت انتخابات پیش رو باور دارند ؟ آیا تمهیدات لازم برای پاسداشت از آرای آنان مهیاست ؟ چرا که در صورت شرکت در انتخابات لازم است به نتایج آن احترام بگذارند و در صورت شکست  پیروزی طرف مقابل را به رسمیت بشناسند.
دعوت کنندگان با احترام گذاشتن به مخاطبین باید از آدرس های اشتباه دادن و خلط مباحث در این خصوص پرهیز کرده و ابتدا به ساکن بحث سلامت انتخابات را روشن کنند و سپس به دنبال روشهای خود جهت جذب رای دهندگان باشند .

۱۳۹۱ بهمن ۲۹, یکشنبه

افزایش قیمت پسته ؛ پیشنهاد تحریم یا باز هم اقدام قبل از بررسی

تقریبا همگی از افزایش قیمت پسته اطلاع پیدا کردید . این روزها همه چیز گران میشود و البته پسته با یک جهش قیمت مواجه شده . همینطور اکثرا در جریان اس ام اس های تحریم آجیل برای عید قرار گرفتید . نگارنده چون در جریان برخی جزئیات نیست با سوالهائی مواجه شده :
- آیا محصول پسته نیاز به سموم و افت کشهای خارجی زیادی دارد که به علت افزایش قیمت ارز منجر به بالا رفتن بسیار زیاد قیمت تمام شده گردیده ؟ اگر چنین باشد که بحث تحریم موردی خرید پسته در شب عید موضوعیت ندارد .
- آیا به دلیل افزایش قیمت ارز میزان صادرات پسته افزایش چشمگیر داشته و میزان عرضه در مقابل تقاضا کاهش پیدا کرده ؟ در خبرها خبر ممنوعیت شش ماهه صادرات پسته شنیده شد که در کمتر از 48 ساعت خبر لغو این ممنوعیت را هم از دوستان شنیدم و البته از صحت هیچکدام هم مطمئن نیستم . در هر صورت اگر میزان عرضه و تقاضا در بازار نامتعال شده البته که تحریم شاید به تعادل بین عرضه و تقاضا کمک کند ولی بار معنائی تحریم برای این فرایند به نظر نامناسب می آید . طبیعی هست که در صورت افزایش قیمت یک کالا سبد خرید  برخی از دهک های خانوار از آن کالا تهی شود ( این یک پدیده ساده  و طبیعی در جامعه سرمایه داری است . و پسته هم میتواند بنا به دلیل عدم توازن عرضه و تقاضا و افزایش قیمت حتی تا ردیف خاویار خود را بالا بکشد ) با این تفاصیل اگر علت گرانی پسته در بازار این باشد دعوت به تحریم خرید این کالا شبیه به دعوت به تحریم خرید مثلا خاویار میباشد و صراحتا عرض میکنم که موضوعیت ندارد .
- آیا علت افزایش قیمت اقدام هماهنگ دلالان و وبورس بازان این محصول است ؟ اگر چنین باشد باید گفت کشاورزان و تولید کنندگان از افزایش قیمت هیچ سهمی از سود حاصله ندارند و صرفا دلالان در پی کسب درآمد کلان از این افزایش ناگهانی قیمت هستند و در چنین حالتی تحریم میتواند پاسخی محکم و موثر  در مقابل این اقدام  دلالان باشد .
اما واقعا دعوت کنندگان به تحریم پسته  بررسی لازم را در خصوص علت افزایش ناگهانی قیمت این کالا انجام داده اند ؟ یا صرفا با یک واکنش احساسی از روی فشار اقتصادی مواجه هستیم که نه هدف روشنی دارد و نه تاثیر آن مشخص است که  در کجا و بر روی چه گروه هایی بروز میکند ؟ این اقدام  آیا پشتوانه فکری به لحاظ ارزیابی اقتصادی  بر مبنای  تحلیل و بررسی ساده و اولیه را دارد یا صرفا یک هیجان اجتماعی بدون راستا و جهت است ؟ اقدامات بی هدف و بدون پشتوانه تحلیلی و بررسی میتواند اثرات نامناسبی از خود بجا بگذارد حد اقل اینکه میزان استقبال از اقدامات جمعی در آینده را به دلیل عدم اطمینان از چنین برنامه هائی کاهش بدهد . به همین لحاظ حداقل وظیفه پیشنهاد دهندگان چنین برنامه هائی ارائه دلایل و مستندات اولیه در این خصوص می باشد .

۱۳۹۱ بهمن ۲۱, شنبه

عکدمی و جنجال اسلام التقاطی

در برنامه موسیقی شبکه ماهواره ای پر مخاطب من و تو خانمی با حجاب اسلامی شرکت کرده و شوهری غیر مسلمان دارد و صدای آوازش را مردان نامحرم میشنوند و....
اول . انسانها در همه شئونات خود آزادند مگر وقتی آزادی دیگران را محدود کنند . از نظر بنده خانم مورد نظر به هیچ وجه مزاحمتی برای کسی ایجاد نکرده و کسی حق "اجبار" به ایشان برای تغییر در رفتارش را ندارد .
دوم . مسلمان بودن و یا مسیحی بودن یا بودائی بودن یا آتئیست بودن و یا ... هر کدام شرایطی دارد . فردی که نماز و روزه قضا ندارد به صرف ادعای خودش جزو آتئیستها قرا نمیگیرد و برعکس .
سوم . تحلیل رفتاری افراد ( به خصوص افرادی که در نوک پیکان توجه قرار میگیرند ) با اجبار انها به تغییر رفتار و یا دخالت در امور شخصی افراد فرق دارد.
چهارم . عده ای مسلمان دوآتشه بانوی مورد نظر را مورد توهین قرار میدهند که چرا اسلام را بد نام کرده و شئونات یک مسلمان را رعایت نمیکند و از طرفی عده ای زخم خورده  از اجبارهای اجتماعی حکومت اسلامی بانوی مذکور را مورد توهین قرار میدهند که مثلا فرزندانت حرامزاده اند بیچاره مسلمان و ...  و کلا در این راستا سخن میگویند که تو اگر مسلمانی باید ترک این نمایش کنی و به کنج منزل روی . که هر دو گروه جزو افراطیون به حساب آمده و سخت مشغول دخالت در امور شخصی افراد هستند .
پنجم . تحلیل رفتاری مملو از تناقض بانوی مورد نظر از طرف طیف بی دین بر این مبنا که اگر اسلام چنین و چنان است رفتار ایشان اسلامی نیست و اگر هر چیزی در دامنه اسلام میگنجد پس لابد موش پرستان و گاو پرستان و حتی بی خدایان هم مسلمانند و هر کدام یک قرائت جدید از اسلام ارائه میکنند به مذاق آن گروه از مسلمانان غیر متعصب که مایلند سنت اسلام را در فضای مدرنیته به روز شده نشان دهند و گاها خود در بین آن سنت و این مدرنیته معلق مانده اند خوش نیامده و این تحلیل رفتاری را که مبتنی بر اعلام تناقضات درونی رفتاری است بر نتافته و منتقدین را در ردیف فحاشان و افراطیون قرار میدهند و آنان را بر حذر میدارند از دخالت در رفتار شخصی افراد . بدیهی است که یکی از راه های فرار از بحث و مجادله تغییر صورت مسئله است و در این حالت این دسته از مذهبیون متمایل به مدرنیته که دلیل و برهانی برای رد این تناقضات رفتاری ندارند راه را در این دیده اند که نقد را نشنیده بگیرند و ناقدان را به کاری که نکرده اند متهم کنند . حال باید گفت با تهمت و فرار به جلو از نقد منتقدین  این گونه رفتارها فرار کردید با اندیشه درون خود چه میکنید ؟ آیا قصد دارید اسلام را تا حد یک دین التقاطی باری به هر جهت تقلیل دهید تنها به این دلیل که نام مسلمان را روی خود نگه دارید ؟ طبیعی است که نه تنها از بین مسلمین طرد خواهید شد بلکه از نظر طیف غیر مسلمان نیز گروهی التقاطی و بی هویت معلق بین زمین و آسمان تلقی خواهید شد . از آنجا رانده و از اینجا مانده . لذا نه در مقام بحث و جدل و اعتراف که در نزد خود تکلیفتان را با خودتان روشن کنید تا بدانید چه هستید و چه میخواهید و به کجا میروید .

۱۳۹۱ بهمن ۱۸, چهارشنبه

پشت پرده

با بازداشت یک روزه مرتضوی افکار عمومی به سمت احتمال تشدید درگیری بین صفوف حاکمیت سوق پیدا کرد و با آزادی سریع او سه احتمال عقب نشینی یک طیف از ترس افشاگری ؛ توافق طرفین به کوتاه آمدن در مقابل هم ؛ و احتمال آرامش قبل از طوفان مطرح شد . اما چیزی که بیشتر از هر چیزی افکار عمومی را هیجان زده کرد افشا شدن برخی از فسادهای پشت پرده مسئولین مملکتی بود . فسادی که عموما مردم معتقدند فراگیر است . همه آلوده آن هستند . و اگر کسی غرق در آن نباشد امکان قرار گرفتن در بین مدیران ارشد و مسئولین حکومتی را نخواهد داشت . تا حدی که دیدن یک اتوموبیل مدرن گران قیمت در سطح شهر مساوی است با دزد یا قاچاقچی وابسته به قدرت  دانستن راننده یا پدرراننده . ورای قضاوت و گمانه زنی در این خصوص که چقدر از این پیشداوری ها متاثر از واقعیات جامعه فعلی است و غیره صرف بی اطلاعی از واقعیات و در واقع  قرار داشتن اطلاعات در پشت پرده این ذهنیتها را هدایت میکند . در نبود رسانه های آزاد و امنیتی شدن همه فعالیتهای اقتصادی و سیاسی و از همه مهمتر پنهان کاری مسئولین در همه رده ها و جریانها ؛ فرهنگی را به وجود آورده که اعلام  عمومی موارد تخلف  کاری خارق العاده تلقی شود . در عرصه فوتبال مملکت هم میبینیم که از بازیکن و مربی و داور و بازنشسته و .... همگی حرف های زیادی دارند که در پشت تریبونها میگویند به زودی در باره فردی که در مقابلشان است مطرح خواهند کرد ولی این  وعده ها معمولا سالی یکی دوبار بیشتر اتفاق نمی افتد و مابقی تهدیدها در پشت پرده منجر به روبوسی و آشتی میشود . رئیس جمهور سابق محمد خاتمی در سال 84 جائی گفته بود نگران جریانی است که به زودی حتی ممکن است  رهبری را هم دور بزنند ( نقل به مضمون ) . برخی از علاقه مندان به ایشان یحتمل این پیش گوئی را حمل بر درایت و قدرت تحلیل نامبرده خواهند دانست ولی نگارنده معتقد است 8 سال دسترسی ایشان به پرونده های اطلاعاتی حقایقی را برای ایشان و همرده هایشان روشن کرده بود که متاسفانه بنا بر سنت همیشگی مسئولین نظام در کشور مردم در این زمینه نامحرم  تلقی شدند  و سوابق و مستندات در پشت پرده صرفا ابزار معاملات و چانه زنی ها باقی ماند . ممکن است این سوال مطرح شود که این شناخت برای شخص اول مملکت که دسترسی های بسیار بالاتری به اطلاعات محرمانه دارد مقدور نبود ؟ در پاسخ میتوان گفت بازی شطرنج سیاست در مبنای آگاهی از رفتار حریف و سبک سنگین کردن امکانات و پتانسیل خود و دیگری شکل میگیرد و فرض را میتوان بر این گذاشت که با علم به چنین اهدافی فرد و همراهانش را  بنا به شرایط زمانی و ... به بازی میگیرند تا در زمان و موقعیت مناسب بعد از مهیا شدن و تجدید قوا آنها را هم به کنار بگذارند . هر چند که درطول این زمان امکان قدرتمند شدن حریف و تغییر شرایط را هم نمیتوان منکر شد . 
در هر صورت اهم  جریانات هنوز هم در پشت پرده در جریان است . روال مطیع گردانی و حذف مخالفین و منتقدین در پروسه زمان بر و آرام خود در جریان است . هر از گاهی که گوشه ای از این پرده بزرگ تکانی میخورد  افکار عمومی در جلوی پرده به هیجان می آیند و ملتهب میشوند ولی نمایش همچنان در پشت پرده در جریان است .

۱۳۹۱ دی ۱۵, جمعه

در اهمیت انتخاب همراهان

فعالیتهای جمعی وابستگیهای متعددی دارد که از دید من مهمترین آن همراهان آن  فعالیت است .
فرض کنیم قصد راه اندازی یک طبیعت گردی داریم . برخی مایل به کوهنوردی هستند . برخی تمایل به  مناطق خوش آب و هوای مسطح . برخی تمایل دارند در حرکت باشند برخی دوست دارند با اتوموبیل به یک مکان مناسب رفته و در آنجا مستقر بشوند و ... در واقع اینها روشهای مورد نظر افراد برای اهداف مختلفشان میتواند باشد . مثالها را جزئی تر کنیم اینگونه میشود که برای این برنامه ممکن است گروهی قصد ورزش داشته باشند . گروهی قصد تمدد اعصاب و استراحت . گروهی به دنبال چیدن گل یا گیاهان صحرائی یا جمع کردن سنگهای فلان و بهمان و گروهی قصد  عکاسی از طبیعت و گروهی قصد عکس گرفتن برای صفحه فیس بوکشان و ... 
در این بین همراهی بین افراد مختلف با اهداف و برنامه های مختلف امکان پذیر است . مثلا با اتوموبیل به یک منطقه مناسب رفتن و گروهی در محل مستقر شدن و گروه دیگر به ارتفاعات نزدیک رفتن و بخشی به جمع آوری ... و گروهی به عکس برداری و ...  و تنها کافی است محل مورد نظری که انتخاب میشود چند ویژگی مشترک داشته باشد : دسترسی به محل خوش آب و هوا  با اتوموبیل ممکن باشد . در همان نزدیکی ارتفاعات مناسب برای کوه نوردی موجود باشد . و سایر نیازهای گروه های دیگر هم قابل دسترسی باشد . 
اما نکته : 
بعد از رسیدن به محل مورد نظر همراهان از هم جدا خواهند شد . گروه کوهنوردان به مسیر خود میروند و گروهی که برای استراحت آمده اند در محل مستقر میشوند . این احتمال هم هست که برخی از کوهنوردان قصد کنند کنار دوستان در پائین کوه بمانند و با آنها روز خوبی را بگذرانند یا آن افرادی که قصد عکس گرفتن برای آی دی فیس بوکشان را دارند تا بخشی از مسیر به کوه بروند و .. ولی نکته اینجاست که همراهی ها صرفا تا جائی که اهداف مشترک  همپوشانی دارند ادامه دارد . جدا از این که گروه های تخصصی کوهنوردی یا عکاسی و یا برنامه ها صرفا مفرح برای استراحت در دامان طبیعت گروه های اختصاصی تلقی میشوند باید گفت در برنامه های جمعی بسیار حیاتی و لازم است که میزان همراهی و اهداف شرکت کنندگان روشن باشد . اگر فردی برای صخره نوردی گروهی به برنامه ای بپیوندد ولی در میانه راه متوجه شود که همراهان قصدی برای صعود ندارند باید گفت برنامه آن فرد با شکست مواجه شده که علت آن یا عدم شفافیت در بیان همراهان یا در تلقی اشتباه فرد مذکور میباشد .
اگر مطالب فوق را برای فعالیتهای اجتماعی گسترده تر در نظر بگیریم نتایج قابل توجهی به دست می آید . 
این که برای یک فعالیت مثلا سیاسی گروهی دست به اقداماتی بزنند و در میانه راه متوجه شوند بخشی از همراهان به قصد تهیه عکس برای پروفایل فیس بوکشان شروع به همراهی کرده و بعد از تهیه عکس و نمایش آن کارشان تمام شده و کنار میکشند عجیب نیست ؛ مشکل جائی بروز پیدا میکند که شما به اشتباه فکر کنید همه همراهان اولیه تا انتهای هدف اعلام شده در کنار هم میمانند . کوهنوردی که به اشتباه برای صعود روی همه همراهان اولیه برنامه تفریحی حساب کند در میانه راه با کمبود ها و نقصانهائی روبرو میشود که از صعود باز خواهند ماند " صراحتا میتوان گفت که  مثلا  یک گروه تخصصی کوهنورد چهار نفره موفق به صعود خواهند شد ولی فردی که با یک گروه دوست چهل نفره به محل میرود ممکن است قادر به صعود نشود " . این موضوع در مورد همه نوع فعالیتی مصداق دارد و اختصاصا  در خصوص فعالیتهای سیاسی بسیار ضروری است که در ابتدا فقط بر روی گروه اختصاصی فعالان این عرصه برنامه ریزی کرد و هدف گذاری کرد و مسئولیتهای مربوط به فعالیت را به افراد مربوطه که هدفشان دقیقا همان هدف نهائی اعلام شده است  سپرد . حال اگر از سایر گروه ها به هر دلیلی تا بخشی از مسیر همراهانی اضافه شدند که چه بهتر ( البته با توجه به برنامه داشتن برای آنها و ... ) وگرنه اگر به اشتباه روی گروه هائی حساب اضافه باز کنید فعالیت شما به احتمال بسیار بالا بعد از این که عکسهای لازم برای پروفایل فیس بوک تهیه شد  متوقف شده و با شکست مواجه میشود .  برای این که بتوان جذب حد اکثری در فعالیتهای پایه ای داشت تعیین اهداف مشترک اولیه و سپس تعیین اهداف اختصاصی ثانویه از الزامات فعالیتهای سیاسی و اجتماعی است  و در کنار آن پرهیز از توهم کثرت در زمانی که صرفا در فعالیتهای ابتدائی با اشتراکات زیاد بین گروه های مختلف قرار داریم .