۱۳۹۲ خرداد ۲۹, چهارشنبه

پیرامون بحث روی شعار "بدون هیچ دلیلی خاک تو سر جلیلی"

حتما شنیدید که یه عده چنین شعاری دادن . بعد هم عده دیگری گفتن که توهین به یک جانباز جنگ کار ناشایستی هست . یکی از دوستان یه جا نوشته بود مرگ بر دیکتاتور که توهین آمیز تره  ( یادم نیست کی و کجا توی گوگل پلاس نوشته بود کاش خودش ببینه اینجا رو )
من بعد از خوندن پستهای دوستان در مورد اون شعار و کامنتهای دیگران و ... خیلی جدی به فکر افتادم .
به عنوان کسی که  چند تا ازدوستها و  همکلاسیهای دبیرستان و دانشگاهش رو تو جنگ از دست داده و همینطور بمب باران شهرش رو دیده و دوستان و آشنایانی رو تو خونه های خودشون زیر بمب باران از دست داده همونطوری که هیچ وقت نمیتونم با عراقی ها احساس رفع کینه داشته باشم  ( برام اصلا مهم نیست شماها چه شعارهای سانتی مانتالی تو این زمینه دارید ولی واقعیت اینه که تا آخر عمرم هم نمیتونم  بدون کینه د رمورد عراقی ها فکر کنم )  در مورد کسانی که تو جنگ بودن با هر دلیلی ( از عشق به امام گرفته تا حس میهن پرستانه و ... ) همیشه با احترام یاد کردم  ( خودم حتی یک روز هم تو خط مقدم نبودم ) بحثهای سیاسی جای خودش ولی  هیچ وقت به کسی به خاطر این که تو جنگ بوده توهین نکردم  ( جنگ طلبها و فرماندهانی که جنگ رو طولانی کردن و ... هم بحثشون جدا  ) اما این که برای هر کسی که توی جنگ بوده  هاله قدسی درست کنم هم  گمان نمیکنم سابقه داشته باشه  حتی همون زمانها که خیلی داغ تر از الان بودیم در مورد جنگ . این که علیه مخالفینمون شعار بدیم رو چیز بدی نمیبینم  . این که اون مخالف زمانی در جنگ همه زندگیش رو تو کفش گرفته بوده هم مانع از مخالفت من باهاش نمیشه  . به خاطر جنگیدنش بهش توهین نمیکنم ولی اونو مقدس هم نمیدونم . همونطور که دوستی اشاره کرده  رهبر هم قربانی تروریزمه . قربانی یک بمب گذاری . شعار مرگ بر دیکتاتور بسیار توهین آمیز تر از خاک تو سر فلانیه .
فلذا :
عزیزانی که با افتخار شعار مرگ بر دیکتاتور میدید و حالا برای گروهی که شعار خاک تو سر فلانی دادن ابراز تاسف میکنید . از دید من این موضع گیریهاتون زیادی سانتی مانتاله . جا داشت بگم حتی تهوع آوره ولی دیدم بیشتر ترحم بر انگیزه تو چشمم . نمیدونم چرا ترحم برانگیز  . جدا نمیدونم  . ولی میبینم به جای این که حالم رو بهم بزنه این ژستها بیشتر دلم میسوزه برای اونائی که چنین مواضعی ( شما بخون ژستهائی  )  رو میگیرن .

۱۳۹۲ خرداد ۲۷, دوشنبه

عبور از خاتمی / عبور از روحانی

بعد از پایان دوران هشت ساله دولت خاتمی دو نظریه در خصوص علل ناکامیهای دولت خاتمی مطرح بود که هر دو نظر عملا در تقابل با یکدیگر بودند . گروهی معتقد بودند که خاتمی در راستای  عمل به خواسته های عمومی مردم اگر نگوئیم تمایلی نداشت حداقل توان آن را نداشت و نیاز بود که از خاتمی عبور شود و جامعه در قفل و بند معذوریتهای مذهبی و اعتقادی خاتمی خود را پایبند نکند . در طرف مقابل گروهی دیگر معتقد بودند که خواسته های افراطی و خارج از اصول برخی اطرافیان و دانشجویان و بخشی از بدنه جامعه دستگاه حاکم را به شدت تحریک میکرد تا در مقابل کلیت جریان موسوم به اصلاحات ایستادگی کنند . گروه اول معتقد بودند که باقی ماندن در شرایط مورد نظر حکومت و عقب نشینی قدم به قدم شخص خاتمی منجر به روی کار آمدن مجلس هفتم و نهایتا دولت احمدی نژاد شد و گروه دوم معتقد بودند که تند روی ها در طرح مطالبات منجر شد که اصلاحات از  اهداف اصلی خود باز بماند .
امروز نیز همان دو نوع تفکر در جامعه مطرح است و هر کدام موضوع قدیمی را دوباره تکرار میکند و فقط به جای نام خاتمی نام روحانی ذکر میشود . گروهی در پی طرح مطالبات از قبیل آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر کاندیدهای معترض دوره قبل ریاست جمهوری و تا طرح شعارهائی چون حجاب اختیاری قدم پیش گذاشته اند و معتقدند نباید کنار کشید و صرفا ناظر و دنباله روی دولت جدید  باقی ماند و در طرف مقابل برخی طرح مسائلی چون آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر و .. را بسیار افراطی دانسته و حتی معتقدند باید به عنوان خطوط قرمز دولت جدید از پرداختن به این موضوعات پرهیز شود .
جدای از قضاوت بین این دو نگاه که مخاطبین هر کدام گرایشات خود را کما بیش به این دو نوع نگرش دارا میباشند صرفا میتوان گفت بیشترین کشاکش ها در اطراف دولت جدید این بار نیز بین دولت و بدنه قدرت از یک سو و بین دولت و بخشی از هواداران دولت  از سوی دیگر خواهد بود . و باید منتظر بود و دید که تمایل دولت جدید عملا به کدام سمت بیشتر نمود خواهد داشت .

۱۳۹۲ خرداد ۲۱, سه‌شنبه

درسهای احتمالی از میدان تقسیم

نوشتم احتمالی که  از عنوان این توقع به وجود نیاد  که الان قصد مقایسه و نتیجه گیری و ارائه راه کار دارم . صرفا به این فکر میکنم که با توجه به تفاوتهای جامعه و حکومت ایران و ترکیه برای نقد و تحلیل و مقایسه باید فاکتورهای زیادی رو در نظر گرفت و حالا که از صبح امروز حمله دوباره پلیس به میدان تقسیم فاز جدیدی از برخورد با معترضان رو  راه انداخته  دو احتمال ساده پیش رو هست . موفقیت دولت در سرکوب معترضان و یا عدم موفقیت دولت در سرکوب . 
اگر دولت موفق به سرکوب معترضان نشه که شخصا تمایل دارم موفق نشه بحثهای مقایسه اعتراضات ترکیه و ایران سال 88 بسیار پیچیده و ... باقی خواهد ماند ولی اگر این دولت باشه که با خشونت بالا بتونه معترضان رو شکست بده اونوقت مشابهت های اتفاقات ترکیه و ایران بسیار بیشتر میشه و راهکارهائی که معترضین ترکیه ( که فاقد لیدرهای سیاسی و مذهبی و ... هستند ) در به چالش کشیدن دولت چه به صورت مطالبه از کشورهای صنعتی  و چه به صورت کنشها و واکنشهای مستقیم داخلی میتونه الگوی مناسبی برای بررسی و تعمیم در کشور خودمون باشه . چون بسیار مهمه که ببینیم مردمی که چشم به یک نجات دهنده ندارن چگونه برای اهداف و منافعشون اقدام میکنن ؟