۱۳۹۲ مهر ۱, دوشنبه

ایران و امریکا ؛ امروز و فردا

در داخل ایران خیلی ازرسانه ها و افراد چشم به سفر رئیس جمهور به آمریکا دارند . امیدی نهان و آشکار به بهبود روابط بین ایران و آمریکا که بتواند منجر به کاهش تنش های سیاسی و فشارهای اقتصادی بر ایران باشد . با اینکه رهبری به صراحت به نظامیان تند رو اخطار داد که در موضوع دخالت نکنند ولی باز هم شاهد موضع گیریهای تند برخی از مسئولین سپاه در تهدید امریکا بودیم . و این نشان دهنده  عدم ثبات در مواضع ایران به چشم خواهد آمد .
اما امریکا 
آمریکا طی سالهای اخیر با کمک اسرائیل پروژه ایران هراسی را با قدرت تمام پیش برده و انصافا مسئولین عالی رتبه داخلی و نیزغیر مسئولین دون پایه  بیشترین کمک را در این زمینه به آنها کردند و نتیجه این پروژه برای آمریکا قراردادهای میلیاردی با کشورهای منطقه جهت فروش تسلیحات نظامی بوده . قرار دادهائی که  گاها از بودجه یک سال کشور ما فراتر است . مختصر اینکه اگر امریکا این دشمنی دیرین را معتدل کند طبعا درآمد های زیادی را از دست خواهد داد ؛ پس به دنبال چه چیزی باید باشد ؟ در عوض کاهش میزان فروش اسلحه در منطقه چه چیزی به دست خواهد آورد ؟ آیا واقعا منافع آمریکا در بهبود روابط با ایران است ؟
در خصوص سوریه شاهد هستیم که شرایط با همکاری نسبی اسد در خصوص تجهیزات  سلاح های کشتار جمعی دارد منجر به این میشود که حمله نظامی به سوریه را منتفی کند. من ترجیح میدم که بگم فعلا منتفی کند . چون بعد از اینکه خیال غرب از سلاح های شیمیائی اسد راحت شد درگیریهای داخلی سوریه تمام نمیشود و با حمایت قطر و عربستان تشدید هم خواهد شد و شاید بعد از چندین ماه کار دوباره به جائی برسد که غرب نیاز بداند در این باره دخالت نظامی کند که البته فاکتورهای بسیار زیادی در این موضوع دخیل خواهند بود منجمله احتمال تمایل اسرائیل به باقی ماندن شرایط بی ثباتی و جنگ داخلی در سوریه و ... 
در خصوص ایران موضوع چگونه میتواند  باشد  ؟  احتمال تعلیق غنی سازی بیست درصدی و بالاتر ؛ همکاری بیشتر با سازمان انرژی اتمی ؛ کاهش  حمایت از حزب الله لبنان و اسد ؛ و .... در عین این که همه این موارد احتمالی میتواند مورد استقبال آمریکا قرار بگیرد ولی در نهایت منافع آمریکا چگونه لحاظ  خواهد شد ؟ ممکن است  اوباما و دموکراتها هم نیاز به این داشته باشند که خود را پیروز پروژه تحریم معرفی کنند و با تبلیغات مناسب در این زمینه پیشنهادات احتمالی ایران را بپذیرند و در خصوص کاهش تحریمها اقداماتی را انجام دهند ولی نهایتا با تضعیف پروژه ایران هراسی منافعی را از دست خواهند داد که بعید میرسد بتوانند جایگزین روشنی از دید ناظر بیرونی برای آن  مشخص کنند . این سناریو هم اصلا بعید نیست که امریکا در میانه راه ایران را متهم به دفع الوقت کند و پیشنهادات ایران را ناکافی اعلام کند تا صرفا وجه مصالحه جویانه از خود را به جهان ارائه کند و بعد درب  کماکان بر همان منوال قدیم بچرخد .
در هر صورت جدا از این که در چند روز آینده رسانه های داخلی و خارجی چه ارزیابی از میزان موفقیت نزدیکی ایران و غرب داشته باشند ؛ شرایط پیش آمده امکان تغییرات متفاوت با انتظارات عمومی را خواهد داشت . چرا که میزان منافع کشورهای دو طرف دعواست و تبیین یک بازی برد برد بدون تبیین منافع  قابل تامین قابل تصور نیست .

۱۳۹۲ شهریور ۱۸, دوشنبه

پیرامون رای حزبی

این نوشته با توجه به انتخاب اخیر شهردار تهران شکل گرفته .
آزادی فردی افراد در تشکلهای سازمانی تا چه حد است ؟ آیا اگر فردی به عنوان نماینده یک حزب در انتخاباتی رای آورد ملزم به تن دادن به همه تصمیمات گروهی سازمانی است ؟ و از طرفی اگر افراد آزادند که در مسائل با توجه به سلایق و علایق شخصی رای بدهند فلسفه تحزب در این میان چیست ؟ در کشورهای پیشرفته که سابقه فعالیت حزبی زیادی دارند شرایط چگونه است ؟ آیا  همه جمهوریخواهان کنگره در مسایل رای یکسانی دارند ؟ یا همه سناتورهای دموکرات مواضع حزبی مشابهی را اتخاذ میکنند ؟ در بریتانیا رای حزب کارگر توسط تمامی اعضای حزب به صورت یکسان اعمال میشود ؟ و .....
شاید لازم باشد به اهمیت و اولویت مسائل هم پرداخت . شاید در امور کلان و مهم همه آرا همسازگار با تصمیم گروهی حزب باشد و در مسائل خرد اعضا با تفاوتهای محسوس اعلام نظر کرده و تصمیم گیری کنند . اما مهم تر این است که افراد با چه پشتوانه ای به عنوان نماینده احزاب معرفی میشوند ؟ آیا افراد داری وجه شهرت مستقل هستند که احزاب به دنبال جذب آنها باشند یا برعکس این احزاب هستند که زمینه رشد افراد را در عرصه سیاست مهیا میکنند ؟ ( این نکته از تفاوتهای  بین ما و آنها را لطفا به خاطر بسپارید ) . 
در خصوص شورای شهر تهران سرکار خانم الهه راستگو / یا به قول یکی از دوستان در فضای مجازی ؛ الهه راستگوئی  / به صورت غیر رسمی متهم به ارتباطات مالی گسترده با شهردار تهران از طریق اقوام نزدیک خود شده اند و شگفتا که این اتهام  ( شما بخوانید افشا گری ) نه از سوی رسانه های مستقل یا مراجع ذی صلاح که از سوی منابع مرتبط با جریان سیاسی اصلاح طلبان که ایشان را به عنوان کاندید خود در لیست انتخاباتی به شهروندان معرفی کردند صورت گرفته . آیا بعد از رای خانم راستگو به کاندید جریان  مقابل یکباره این اطلاعات به دست اصلاح طلبان رسیده یا آنها با علم به این موضوع ایشان را کاندید جریان اصلاح طلبی به شهروندان معرفی کرده اند . واقعیت و انگیزه ها مشخص نیست . اما میزان اعتماد عمومی به جریانها در کشور ما به خودی خود فوق العاده پائین و شکننده هست و با وقوع چنین اتفاقاتی موجهای ریزش آرا گریبان جریان فوق الذکر را خواهد گرفت ؛  این موضوع قطعا در انتخابات دوره بعد مجلس خود را نشان خواهد داد . 
حال برگردیم به سوالات مطرح شده .  نکته مهم اینجاست که پاسخ سوالات بالا هر چه باشد با توجه به تفاوت سابقه تحزب در کشور ما و سایر کشورهای پرسابقه در کوتاه مدت امکان الگوگیری و مشابه سازی برای ما مقدور نیست و این مهم شاید در دراز مدت مقدور شود . حال سوالی که باقی میماند این است که در کوتاه مدت چه باید کرد ؟ رویکرد عمومی در خصوص رفتارهای حزبی چگونه باید باشد ؟ آیا عموم مردم در آن حدی از شناخت و اطلاع از افراد هستند که مستقل از جریانها خود به قضاوت بنشینند و نمایندگان خود را انتخاب کنند ؟ قطعا خیر و اگر افراد فقط به افراد مورد وثوق خود رای بدهند با کاهش آرای شدید  افراد مواجه میشوند که در مقابل سازمانها و تشکلات دولتی و شبه دولتی و حکومتی میتوانند نیروی مورد نظر خود را توسط سازمان دهی بخش اقلیت هوادار خود پیروز انتخابات کنند . از طرف دیگر جریانهای وابسته به قدرت که با اسامی حزبی و به ظاهر مردمی گاها در مقابل بخشهای دیگری از قدرت موضع گیری میکنند روز به روز از مقبولیت کمتری برخوردار میشوند و پی در پی جزئیات فساد و جنایت افراد و گردانندگانشان افشا میشود . 
پس چه باید کرد ؟ 
جدا از بحث عدم اعتماد به سیستمهای انتخاباتی فعلی در کشور و بیهوده یا موثر بودن مشارکت در این انتخابات میتوان به این گزینه فکر کرد که اگر بنا به هر دلیل و یا شرایطی زمانی شرایط برگزاری انتخابات آزاد مهیا شد و نتیجه انتخابات در سرنوشت مردم موثر بود چگونه باید به بهترین گزینه ها دسترسی پیدا کرد ؟ آیا در آن شرایط هم باید تنها به همین چند نفر اعضای درون حاکمیت که هر از گاهی از قدرت بیرون پرتاب میشوند و سعی میکنند از پنجره به داخل برگردند دل خوش کرد ؟ در سیستمی که با نام تحزب فعالیت میکند و لی صرفا هر فردی که رئیس جمهور میشود توسط برادرش و اقوامش و آشنایانش یک حزب برای بقای در قدرت تشکیل میدهد میتوان دل بست ؟ قطعا روشهای توسعه از بالا در حکومت فعلی نمیتواند منجر به توسعه پایدار در آینده باشد و افراد وابسته به قدرت در حکومت فعلی نمیتوانند نمایندگی عموم مردم را داشته باشند . پس تنها راه ممکن توسل به الگوهای توسعه از پائین است . گروه های کوچک دوستان و اقوام و همکاران میتوانند با همراهی و همدلی سنگ بنای اولیه تشکلات صنفی و گروهی باشند . اقدامی که باید یک روز به سمت آن حرکت کرد . در کوتاه مدت انتخابات آزاد جدیدی پیش رو نیست . از امروز برای دستیابی به گزینه های مناسب و تصمیمات صحیح باید اقدام کرد ؛ چرا که اقدام کوتاه مدت ما باید مهیا کردن خودمان برای اقدامات بعدی باشد .  از گفتگو و تبادل نظر با نزدیکان خود دریغ نکنید . اهداف ساده پیرامون منافع صنفی و ... خودتان را شناسائی کنید و در راستای رسیدن به آن اهداف جزء به دنبال راه حلهای گروهی باشید . راهی را که دیگران در طول بیش از ده ها  سال طی کردند نمیشود یک شبه طی کرد و برای فتح بلند ترین قله ها نیز  ابتدا باید اولین قدم را در دامنه ها برداشت .