۱۳۹۴ دی ۷, دوشنبه

بد و بدتر

انتخاباتی جدید نزدیکه . تحریف مفاهیم شروع شده . انفعال چیه ؟ مصلحت چیه ؟ چی خوبه چی بده؟ و مهمتر اینکه چی بدتره؟ داستان تکراری انتخاب بین بد و بدتر دوباره فضای مجازی رو پر میکنه و همون داستان سالهای اخیر تکرار میشه و طبق روال  یه عده خسته شدن و بیخیال این بحثها شدن و در عوض عده جدیدی تازه نفس وارد میدان میشن و  البته این روال زندگیه که عده ای کنار برن و عده جدیدی جای اونها رو بگیرن . 
عده ای معتقدن که شرکت در انتخابات همراهی با نظامه  و عده ای دیگه میگن عدم شرکت در انتخابات کمک به انتخاب بدتره  . این که رای ندادن تحریمه یا انفعال و فرقش چیه و تاثیرش در چیه از اون مباحثیه که کمتر کسی از نتیجه ش با خبر شده ( کلا مگه از مباحثه کسی هم چیزی متوجه میشه ؟ مگه قرار نیست تو بحثها فحش مادر و خواهر بدن و رد شن پی کارشون  ژست کول بودن هم بگیرن این فاتحان فروتن دیالکتیک؟ )
پیروان نظریه  عدم مشارکت در انتخابات، آلترناتیو  قرص و محکمی برای تقابل با نظریه انتخاب بین بد و بدتر ندارن و از طرف مقابل بد و بدتری ها هم به هیچ معیار حداقلی قایل نیستن در موضوع چون همیشه از هر بدی یه بدتر هم هست که شما باید از شر اون به دامان گزینه بد پناه ببری . و اینگونه است که این فرسایشِ گفتمانی ( و نه بحث فرسایشی ) ظاهرا قراره جزو رسومات و سنن ما بشه چیزی در حد چهارشنبه سوری و نذری محرم و ... 
فقط برای من یک نکته روشن نیست . وقتی صحبت از بد و بدتر میشه چرا کسی به این توجه نمیکنه که بد و بد تر برای کی ؟ متاسفانه این از بدیهیات نیست  و متاسفانه تر اینکه مدافعان بد و بدتری همیشه چون بدیهیات از موضوع رد میشن و حاضر به توضیح شفاف در این خصوص نیستن که  اگر میگن 1 بده و 2 بدتره قطعا برای اونها و دوستانشون اینطوره . چون برای من بیطرف خارج از باند و دار و دسته اهل قدرت که چیزی از به قدرت رسیدن 1 یا 2 عایدم نمیشه در واقع فرقی بین 1 و 2 وجود نداره . چرا باید وارد مسابقه قدرت شما با جریانی که به عنوان بدتر به من معرفی میکنید بشم؟
واقعیت اینه که من نه تحریم میکنم و نه شرکت میکنم و نه هیچ کار دیگه چون این بازی اصلا بازی من نیست . برای من 2 بدتر از 1 نیست . برای من اشتغال بیشتر، تورم کمتر، اقتصاد و بهداشت و آزادی بیشتر ملاکه و به چشم خودم در این دو سال دیدم که آقای بد نه تنها در این موارد هیچ و حتی منفی بود که شاید آقای به قول شما بدتر یا همونی که وقتی بچه بودم به اسم لولو منو ازش میترسوندن تا حرفشون رو گوش کنم یا همونی که نظام بهش میگه دشمن و وجودش لازمه تا از ترسش من به آغوش نظام پناه ببرم و یا هر چیزی که شما برای دوگانه سازی بهش احتیاج دارید از آقای بد، بدتر نباشه . 
مهمه که وقتی صحبت از بد و بدتر میشه واقع بینانه نگاه کنیم که آیا این گزینه بد واقعا نسبت به لولوهای بدتر برای ما مناسبترن یا فقط برای شما و دوستانتون مناسبترن؟

۱۳۹۴ مهر ۲۲, چهارشنبه

یک داستان واقعی

این داستان رو نمیدونم تراژیک ببینم یا کمیک
بنا به ملاحظاتی بخش زیادی از جزئیات رو حذف کردم
دائی عزیزم بیشتر از سی ساله که از ایران مهاجرت کرده و ساکن اروپاست و سالهاست که دیگه شهروند اونجاست . در این مدت فقط چند بار با فواصل زیاد به ایران اومده که دفعه قبل دقیقا ده سال قبل بوده . و اینبار مجبور شدیم بنا به درخواست برخی از اقوام دور و نزدیک یک ملک ورثه ای رو که در برخی شاخه ها به ورثه طبقه پنجم هم رسیده به جریان بندازیم . امروز در اداره دارائی با پدیده جالبی برخورد کردیم . یک خانم جوان و کم تجربه که اونقدری که به فکر حفظ حجابشون بودن به راه انداختن کار ارباب رجوع اهمیت نمیدادن ، برای انجام دادن کار ساده ای که با توجه به مراجعات مشابه و مکرر خودم انتظار داشتم طی کمتر از یکی دو ساعت منجر به اخذ جواب کتبی بشه با لیستی از مدارک مورد نیاز در مورد کسری پرونده یکی از ورثه که فوت کردن مواجه مون کرد .
بعد از ارائه برگه انحصار ورثه از من گواهی فوت خواستن که طبعا بعد از حدود ۲۰ سال از فوت مرحومه نداشتم . دائی عزیز هم خیلی جدی از مسئول محترم پرسیدن که : به نظر شما کسی که برگه انحصار ورثه اون صادر شده و در همون برگه زمان فوتش هم درج شده هنوز زنده است که شما گواهی فوت ایشون رو لازم دارید ؟
نیاز به توضیح نداره که مسئول محترم کلی رنگ عوض کرد و حجابش رو محکمتر کرد و با صدائی ضعیف در حد ناله فرمودن که روال اداریه ؛ لازمه . 
بعد از ارائه برگه موسوم به فرم متمم با توجه به آدرس و کد پستی جهت استعلام بدهی مالیاتی کپی سند مالکیت اون آدرس رو کردند .
بنده عرض کردم که مرحومه مالک اون محل نبودندو ملک مال همسرشون بوده و فروخته شده و الان هم جاش رو یک چند طبقه ساختن . جواب دادن باشه کپی سندش رو باید بیارید . من گفتم فرض کنید مستاجر بودن اونجا و اصلا مالک نبودن . گفتن کپی اجاره نامه رو بدید . دائی وارد گفتگو شد و پرسید خود شما کپی اجاره نامه بیست سال قبل مادربزرگت رو داری الان؟ که دیگه خانم مسئول اشک تو چشمش اومد و با گفتن اینکه من نمیدونم روال اداریه باید این مدارک رو بیارید بلند شد رفت تو اتاق بایگانی و احتمالا وقتی ما بعد از چند دقیقه با متلک و طعنه اتاق رو ترک کردیم همکاراش بهش خبر دادن که بیا بیرون  مراجعین رفتن .
بیرون از اداره دائی داشت میگفت برای همه اون وراثی که فوت کردن از این داستانا داریم؟ که گفتم شما تشریف نداشتید برای همین پرونده روز اول از من کد ملی  مرحومه رو درخواست کردن که وقتی گفتم زمان فوت ایشون اصلا کد ملی راه نیفتاده بوده تو مملکت بنده رو حواله کردن به اداره ثبت احوال . اونجا برای مرحومه یک کد ملی صادر کردن و با گواهی و کپی شناسنامه مرحومه به من دادن و بعد هم  گفتن کد رو باطل میکنن دوباره که نفهمیدم یعنی چی .
دائی عزیز فقط نگاهم کرد . چون روز دوم سومی که اومده بود قول داد به همه که دیگه هیچ چیز رو با اونجائی که زندگی میکنه مقایسه نکنه و تو سر ما نزنه . سکوت کرد . بعد از چند لحظه گفت بریم خونه امروز حالم خوب نیست . 

۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۱, جمعه

کارگران افغان ، کارگران ایران ، کارگران غرب

به بهانه روز جهانی کارگر
سالهاست که بخشی از بازار کار ایران توسط اتباع بیگانه ( اکثرا اهل افغانستان ) تامین میشود ، کارگرانی که گاها با مجوز اقامت و کار و اکثرا بدون مجوزهای قانونی توسط کارفرمایان به کارهای ساختمانی و سرایداری و نگهبانی و ... گماشته میشوند . کارگرانی که با توجه به شرایط ناگوار و نا امن زادگاهشان مجبور به مهاجرت شده و ناچار به پذیرش شرایط سخت کار هستند و به همین علت از طرف کارفرمایان بیشتر مورد استقبال قرار میگیرند و آنچه بیش از هر چیز دیگری به عنوان علت ترجیح استخدام کارگران افغان نسبت به ایرانی بیان میشود سخت کوشی آنان و "تنبلی " ایرانیان بیان میشود . اینکه در غرب سندیکاهای کارگری همواره در جهت ارتقاء سطح رفاه و زندگی کارگران تلاش میکنند و کاهش ساعت کار و افزایش دستمزد در کنار بهبود شرایط ایمنی و بهداشتی و ... در دستور کار آنان است  دربین  ایرانیان به " تنبلی " غربی ها تعبیر نمیشود ولی در مورد ایرانیان حد اقل خواسته های مندرج در قوانین مصوب کار جمهوری اسلامی که بسیار هم ظالمانه و استعمار گرایانه تنظیم شده حمل بر زیاده خواهی و ... است. آنچه که کارفرمایان ایرانی با توجه به نبود سندیکا و اتحادیه های کارگری در ایران میکنند کارفرمایان و سرمایه داران غرب با انتقال سرمایه به کشورهای توسعه نیافته و استفاده از نیروی کار ارزان و فرار از  هزینه های بهداشت و ایمنی و ... انجام میدهند . آنها که محورهای اقتصادی نئولیبرل را پیش گرفته اند و قوانین کشورهای لیبرال را دست و پاگیر برای سود آوری بیشتر می بینند  هم ممکن است  با متهم کردن نیروهای کاری که خواستار حقوق بیشتری هستند به " تنبلی " خود را و فقط خود را توجیه کنند . 
آنچه امروز بر سر کارگران ایرانی می آید نه به واسطه وجود کارگران بیشمار ( چند میلیونی ) اتباع بیگانه که صرفا به علت نبود تشکیلات صنفی مدافع حقوق کارگران است . و تا زمانی که این اتحادیه های صنفی شکل نگیرد اعتراض به حضور کارگران خارجی آب در هاونگ کوبیدن است .
آثار امنیتی و اجتماعی که ارائه چند میلیون فرصت شغلی به اتباع بیگانه ( که بخش اصلی درآمد خود را یا به کشور مبدا ارسال میکنند و یا با خرید ارزجهت مهاجرت به غرب از چرخه اقتصادی کشور خارج میکنند ) و بیکاری ناشی از آن بحث مفصل دیگری است که شاید زمانی دیگر در مورد آن هم بنویسم.

۱۳۹۴ اردیبهشت ۵, شنبه

توهین نژادی یا شوخی؟

ماجرا از جائی شروع شد که یک خبرنگار بی بی سی فارسی اهل افغانستان در توییتر نوشته ای رو منتشر کرد که برخی ازکاربران توییتر  محتوای اون رو توهین آمیز نسبت به خودشون برداشت کردن . قبل از اینکه نقدی به اون توییت شکل بگیره حمله های سرشار از توهین با مضامین نژادپرستی نویسنده رو مجبور به عذرخواهی و حذف اون توییت کرد ولی مخالفان اون توییت و مخالفان اون مخالفین همچان در توییترفارسی از خجالت یکدیگر در می آمدند .
حالا
- ابتدا اصل آزادی بیان و شوخی با دیگران مورد حمله قرار گرفت
- بعد اصل آزادی انتقاد  از توییت مذکور به بهانه توهینهائی که به خبرنگار بی بی سی فارسی شد مغفول واقع شد
- این موضوع که خیلی از کاربران فارسی زبان بارها با اهالی سایر کشورها و قومیتها شوخی کرده اند و آنها را مورد تمسخر قرار داده اند به عنوان برهانی برای حقانیت خبرنگار بی بی سی در نوشتن اون توییت به کار رفت
- بعد از حذف توییت مذکور توسط نویسنده ، کابران ایرانی زیادی عین همان توییت را نوشتند که این موضوع عجیب ترین بخش ماجرا بود
- اتفاقات عجیب دیگری هم در این بین رخ داد که برای جامعه مجازی کوچک توییتر فارسی  زبان دیگر عادی شده
اما
بارها  نقل قول شنیده ام که سیاهان آمریکائی در بین خودشون همدیگر را کاکا سیا خطاب کرده و خیلی هم حال می کنند ولی اگر یک سفیدپوست یکی از آنها را کاکاسیا خطاب کند حسابی دچار دردسر میشود ( کما اینکه این خطاب توسط یک سفید پوست مصداق نژادپرستی تلقی خواهد شد ) . حالا حکایت تکرار توییت حذف شده خبرنگار اهل افغانستان  بی بی سی فارسی در تمسخر ایرانیان توسط خود ایرانیان است . اینکه تعداد زیادی ایرانی متن مورد نظر را تکرار کنند از میزان توهین آن متن به ایرانیها توسط یک غیر ایرانی کم نمیکند ؛ و صد البته توهینهای قومی ، نژادی و یا ملیتی به نویسنده مذکور هم پاسخ درستی به نظر نمیرسد . اینکه فرد یا افرادی از آن نوشته برداشت توهین نکنند و یا حتی آن توهین را برای خود و هموطنانشان روا بدانند هم مانع از این نیست که دیگران حق ناراحت شدن ندارند ؛ چرا که :
همه آزادند با هر کسی و هر چیزی شوخی کنند و دیگران هم آزادند از شوخی و یا توهین ناراحت شده و انتقاد کنند .
 اما اینکه در چه زمانی و در چه موقعیتی و پیرامون چه موضوعی شوخی کنیم و مهم تر اینکه در شوخی و یا نقد از چه ادبیاتی استفاده کنیم مشکل اصلی به نظر میرسد .