۱۳۹۴ مهر ۲۲, چهارشنبه

یک داستان واقعی

این داستان رو نمیدونم تراژیک ببینم یا کمیک
بنا به ملاحظاتی بخش زیادی از جزئیات رو حذف کردم
دائی عزیزم بیشتر از سی ساله که از ایران مهاجرت کرده و ساکن اروپاست و سالهاست که دیگه شهروند اونجاست . در این مدت فقط چند بار با فواصل زیاد به ایران اومده که دفعه قبل دقیقا ده سال قبل بوده . و اینبار مجبور شدیم بنا به درخواست برخی از اقوام دور و نزدیک یک ملک ورثه ای رو که در برخی شاخه ها به ورثه طبقه پنجم هم رسیده به جریان بندازیم . امروز در اداره دارائی با پدیده جالبی برخورد کردیم . یک خانم جوان و کم تجربه که اونقدری که به فکر حفظ حجابشون بودن به راه انداختن کار ارباب رجوع اهمیت نمیدادن ، برای انجام دادن کار ساده ای که با توجه به مراجعات مشابه و مکرر خودم انتظار داشتم طی کمتر از یکی دو ساعت منجر به اخذ جواب کتبی بشه با لیستی از مدارک مورد نیاز در مورد کسری پرونده یکی از ورثه که فوت کردن مواجه مون کرد .
بعد از ارائه برگه انحصار ورثه از من گواهی فوت خواستن که طبعا بعد از حدود ۲۰ سال از فوت مرحومه نداشتم . دائی عزیز هم خیلی جدی از مسئول محترم پرسیدن که : به نظر شما کسی که برگه انحصار ورثه اون صادر شده و در همون برگه زمان فوتش هم درج شده هنوز زنده است که شما گواهی فوت ایشون رو لازم دارید ؟
نیاز به توضیح نداره که مسئول محترم کلی رنگ عوض کرد و حجابش رو محکمتر کرد و با صدائی ضعیف در حد ناله فرمودن که روال اداریه ؛ لازمه . 
بعد از ارائه برگه موسوم به فرم متمم با توجه به آدرس و کد پستی جهت استعلام بدهی مالیاتی کپی سند مالکیت اون آدرس رو کردند .
بنده عرض کردم که مرحومه مالک اون محل نبودندو ملک مال همسرشون بوده و فروخته شده و الان هم جاش رو یک چند طبقه ساختن . جواب دادن باشه کپی سندش رو باید بیارید . من گفتم فرض کنید مستاجر بودن اونجا و اصلا مالک نبودن . گفتن کپی اجاره نامه رو بدید . دائی وارد گفتگو شد و پرسید خود شما کپی اجاره نامه بیست سال قبل مادربزرگت رو داری الان؟ که دیگه خانم مسئول اشک تو چشمش اومد و با گفتن اینکه من نمیدونم روال اداریه باید این مدارک رو بیارید بلند شد رفت تو اتاق بایگانی و احتمالا وقتی ما بعد از چند دقیقه با متلک و طعنه اتاق رو ترک کردیم همکاراش بهش خبر دادن که بیا بیرون  مراجعین رفتن .
بیرون از اداره دائی داشت میگفت برای همه اون وراثی که فوت کردن از این داستانا داریم؟ که گفتم شما تشریف نداشتید برای همین پرونده روز اول از من کد ملی  مرحومه رو درخواست کردن که وقتی گفتم زمان فوت ایشون اصلا کد ملی راه نیفتاده بوده تو مملکت بنده رو حواله کردن به اداره ثبت احوال . اونجا برای مرحومه یک کد ملی صادر کردن و با گواهی و کپی شناسنامه مرحومه به من دادن و بعد هم  گفتن کد رو باطل میکنن دوباره که نفهمیدم یعنی چی .
دائی عزیز فقط نگاهم کرد . چون روز دوم سومی که اومده بود قول داد به همه که دیگه هیچ چیز رو با اونجائی که زندگی میکنه مقایسه نکنه و تو سر ما نزنه . سکوت کرد . بعد از چند لحظه گفت بریم خونه امروز حالم خوب نیست .