مقدمه : انگیزه برای فعالیت در شبکه های اجتماعی فضای مجازی از تعداد
کاربرها هم بیشتره .چون اکثر کاربرها هر کدوم با چند تا انگیزه فعالیت میکنن . طیف
هدف این نوشته بخش بسیار محدودی از این کاربران هست که یکی از انگیزه های اونها
کسب اطلاعات و تبادل نظر در زمینه های مختلف هست.
مدتیه در فضای نت بحث فحاشی های لجام گسیخته مطرح شده . موضوعی که در
بین یک گروه نه چندان پر تعداد ولی بسیار فعال و پر کار در توئیتر نمود ویژه ای
داره . در شبکه های اجتماعی روابط بین کاربرها صرفا بر اساس انتخاب شکل میگیره و
به همین علت بر مبنای اصل آزادی کسی نمیتونه
معترض این رفتار باشه . البته منتقد بودن فرق داره و هر چیزی رو میشه مورد
انتقاد قرار داد . ولی وقتی دامنه اون روابط به خارج از افراد درون اون حلقه ها
تسری پیدا کنه ( مانند توهین و تمسخر
سایرینی که در فضای دیگری فعال هستند )
جدا از بحث علت شناسی و رفتار شناسی و به خصوص روانشناسی موضوع باید گفت این رفتار های هجمه آمیز جنبه هایی از
ترور شخصیت رو به نمایش میذاره که به هیچ وجه مورد تایید نمیتونه باشه و نوعی چماق
به دستی مجازی هست . چماقدارها تنها حزب اللهی های سه دهه اخیر و کودتا چیهای 28
مرداد نبودن و نیستن .
در بخش دیگری از فضای مجازی ذیل گفتگوهائی که میتونه تا حدودی سطح
اطلاعات و استدلال مخاطبین رو بالا ببره
بارها و بارها شاهد بودیم و هستیم که کاربرانی که اهداف دیگری رو توی فضای مجازی دنبال میکنن ( بیشترین تاکید
من در مورد افرادی هست که برای رفع نیازهای جنسی و یا عاطفی به دنبال دوست یابی
هستند و این موضوع اولویت اول و اخر اونهاست ) ورود
به بحث کرده و مانع ادامه گفتگو ها میشوند که با توجه به میزان ارتباط با نویسنده
اصلی نوشته و نوع برخورد مدیر پیج با نتایج متفاوتی مواجه میشیم که طیف اون از به
هم خوردن محفل گفتگو گرفته تا بلاک شدن فرد مورد نظر تغییر پذیره .
همگی به کرات دیدیم که در میان تبادل نظرها افرادی با نظرات خاص ورود
به بحث میکنن و با هوچی گری و جو سازی شرایط لازم برای استفاده دیگران از اون مبحث
رو مختل میکن و چون فکر میکنن در رابطه با موضوع دارن نظر میدن مدعی هستن که نباید
از جریان بحث اخراج بشن . یا اونائی که بعد از شونصد تا کامنت باز برمیگردن سر حرف
خودشون که تو نمیفهمی و اطلاعاتت کمه برو بیشتر بخون . اونائی که بعد شونصد و. یک کامنت میان میگن میشه بگید لیلی زن بود یا مرد ؟ و یا اونائی که
بعد شونصد و دو تا کامنت میان میگن کامنتا زیاد بود نرسیدم بخونم فقط بگم که لیلی
زن بود نه مرد
مثال بسیار زیاده و قصد زیاده گوئی نیست . همه این عوامل دست به دست هم میده که علی رغم مشاهده زوال سرمایه
های اجتماعی چون از حصول نتیجه نا امید
میشیم در مقابل وقت و انرژی که صرف فعالیت میکنیم احساس کنیم که فعالیتها بدون
بازده مونده و به تدریج کم رنگ بشیم . کم رنگ و کم رنگ تر تا بتونیم بدون جنجال و سر و صدا از کادر خارج بشیم .
ولی در اون انتها یکباره حرفی توی ذهنمون میاد که روزی بزرگی گفته بود
: هر شمعی ( هرچند کوچک ) گوشه ای از تاریکی را روشن میکند*
Each small candle lights a corner of the dark*
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر