۱۳۹۱ آبان ۲۴, چهارشنبه

برمیگردم قبری برای خود بخرم

ستار بهشتی . نقطه.
تجربه فعالیت مجازی در خصوص آسیب دیدگان زلزله اخیر آذربایجان یک بار دیگر به من و همه نشان داد که تب ( شما بخوانید جو ) پرداختن به موضوعات زود فرو کش میکند و برای همین وقتی خبر قتل ستار بهشتی را با آن شرایط شنیدم با خودم عهد کردم حد اقل تا یک هفته صبر کنم . 
ستار بهشتی را نمیشناختم ؛ شما هم نمیشناختید ؛ ولی آنهائی که او را کشتند میشناختند . من هنوز هم دو سه پست بیشتر از وبلاگش را نخواندم  . در مورد عقیده اش  قصد اظهار نظر ندارم ( نه که بگویم  موافق نیستم و این سکوت ژست به خاطر فوت شدن ایشان است . نه چه موافق  بودم  و چه مخالف نظر نمیدادم چون حرفم چیز دیگریست ) . قصد دارم  ادعای هم صنف بودن با ستار بهشتی را بکنم . ستار بهشتی از آن بخش وبلاگ نویسان بود که در هیچ مقطعی  وابستگی به قدرت  نداشته تا از توی اوین هم مدام بیانیه صادر کند  .  وقتی زندانی شد  برای معالجه بیماری به بیمارستان دی اعزام نشد . به او فرصت ندادند که به درمان فکر کند . هیچ رئیس جمهوری برایش به تب و تاب نیفتاد . هیچ حزبی برایش کمپین حمایتی تشکیل نداد . ستار بهشتی از آن بخش وبلاگ نویسان بود که توان یا تمایل خروج از کشور را نداشت تا امنیت جانی نسبی ( نه مطلق ) بیشتری داشته باشد و آزادانه حرفش را بزند . ستاربهشتی وبلاگ نویسی بود که در موردش گفته اند " با مرگش به وبلاگ نوشتن دوباره اعتبار بخشید " . خب پس وبلاگ بنویسیم  و این اعتبار را ارزان خرج نکنیم .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر