۱۳۹۳ آذر ۲۳, یکشنبه

موسیقی مبتذل ؟

نمیدونم شوخیه یا جدی . در واقع درک کردنش کمی سخته که کسی بیاد یک پدیده هنری رو ارزش گذاری مطلق کنه . اینکه فردی بگه فلان موسیقی یا فلان فیلم یا فلان نقاشی مبتذله یعنی چی ؟ شاخص ابتذال چیه ؟ مگر غیر از اینه که اون پدیده  هنری با سلیقه شخصی گوینده یا سلیقه گروهی گویندگان خوش نیومده ؟ یک فرد در طول عمرش ممکنه سلیقه موسیقیش عوض بشه و یا حتی در یک مقطع زمانی خاص با تغییر روحیات و ... سلیقه دیگه ای از خودش نشون بده . چطور میشه ابتذال رو در یک پدیده هنری به صورت مطلق ارزش گذاری کرد ؟ چیزی که من میپسندم ممکنه برای دیگری غیر قابل تحمل باشه و برعکس . حالا چه چیزی شاخص فاخر بودن یا مبتذل بودن یک پدیده هنری میشه ؟ این که نظر دهنده در باره اون موسیقی یا ... از شاگردان مکتب خانه فرانکفورت باشه ؟ یا ممیز ارشاد یا صدا و سیمای حکومتی ؟ یا شاید از ایدئولوژیستهای خواهان هنر متعهد ! 
آثار هنری در جوامع مختلف و در زمانهای مختلف و حتی در جوهای عمومی مختلف بازخوردهای متفاوت دارن و نمیشه با دید مطلق گرائی اونها رو ارزیابی کرد . فیلمی که سه دهه قبل به عنوان یک فیلم مهیج هالیوود رو به تکاپو انداخته بود امروز حتی یک نوجوان خاور میانه ای رو نمیتونه سرگرم کنه و یک قطعه موسیقی از چندین سده قبل در سوی دیگه کره زمین مخاطبی رو منقلب میکنه  این که در یک مقطع زمانی یا مکانی یک پدیده هنری با اقبال عمومی مواجه شده یا نشده  نمیتونه ملاک قضاوت برای ارزش اون باشه . ارزش آثار هنری ورای مسائل تکنیکی صرفا نسبی  هستند و با دید نسبی گرائی میشه بهشون نگاه کرد و اظهار نظر کردن در حد حکم کلی دادن برای اونها بیشتر جنبه طنز داره تا جدی

۱۳۹۳ آبان ۲۷, سه‌شنبه

خشونت به مثابه راهکار

از حرف تا به عمل چقدر راه هست ؟ گاهی بسیار کوتاه و گاه آنچنان دور که حرف هرگز به عمل نمی نشیند .
رویکردهای خشن در گفتار و نوشتار هر چند در بیشتر اوقات  طعنه به طنز موقعیت است ولی در کنه این کنایه ها چه چیزی دیده میشود ؟ چند بار با نوشته هائی با این مضامین که " لیاخوف کجائی  که یادت به خیر "  یا  " هیتلر یه چیزی میدونست که داشت نسل اینا رو از ریشه میزد " و ..... در نوشته های شبکه های مجازی مواجه شدید ؟ اینکه فشار رفتار مجلس  ( فرمایشی ) واکنشی  برای یاد آوری به توپ بستن مجلس توسط لیاخوف روسی باشد یا جنایات اسرائیل در نوار غزه طعنه هائی از کشتار یهودیان در داخائو و آشویتس و ... را سر زبانها بیندازد نشان از چیست ؟ اجازه بدهید از آن سوی جوب و اعمالی چون اسید پاشی و چماق واعدام و شلاق و غیره چیزی نگوئیم و صرفا به اهالی مقیم همین سمت جوب فکر کنیم . این مقدار ارجاع به خشونت هر چقدرش هم که طنز و هجو صرف باشد باز هم بیانگر این موضوع است که خشونت به مثابه راهکار یکی از گزینه های روی میز شده و هر روز طرفدارن بیشتری پیدا میکند .

۱۳۹۳ آبان ۱۸, یکشنبه

نقد هائی فجیع تر از متن

موضوع : خانم کلادیو رومانی  که یک مدل  حرفه ایه قراره توی لیگ ایتالیا داوری کنه عکسهای ایشون با جاذبه های جنسیشون توی نت فارسی فراوان به چشم میاد  .
 آقای امیر مهدی ژوله در فیسبوکشون مطلبی برای خنداندن دیگران مینویسن که بازتاب زیادی داشته . این که متن قابل دفاع نیست موضوع اصلی نیست چون از نظر بنده متن ایشون بسیار چیپ و به قولی زرده . یک متن سرسری برای جلب توجه مخاطب عام با شوخیهائ که اشارات زیر کمری داره ( که در ماهیت این شوخیها جای بحث بسیار زیاده ) اما نکته اصلی نقدهائی هست که به این متن شده . عباراتی شبیه  " متنى كه در آن تمناى خوابيدن موج مى زند " ( برای توضیح این که چه متنهائی سکسیتی هستند که متن آقای ژوله رو هم اینطور تشخیص دادند ) یا اینطور " مردانی که «ده بار می‌برند عقب و میارند جلو» تا به ارگاسم جنسی برسند."  ( این که کسی مدعی میشه با  طعنه عقب و جلو بردن فیلم که اشاره به فعالیت جنسی هم دارد  کسی ارضای جنسی میشود شما رو یاد چه گروهی میندازه ؟ البته اونها صرفا مدعی تحریک شدن آقایون میشن ولی اینبار بحث ارضا شدن هم مطرحه )
یک نکته در این بحث اینه که ادبیات سخیف و شوخیهای سکسی در فضای مجازی فارسی بسیار گسترش پیدا کرده . از نوع فجیع و فحاشانه اون که در توییتر فارسی موج میزنه تا نوع چیپ و بیمزه اون در فیسبوک و گوگل پلاس و ...
اما نکته مورد نظر من نه این ادبیات چیپ که نوع نقد هائی هست که به نوشته آقای ژوله شده . نقدهائی با منشا ایدئولوژیک . وقتی ایدئولوژیستها وارد عرصه فرهنگ میشن و قصد اصلاح فرهنگ روبا تکیه بر ایدئولوژی خودشون  میکنن  فرقی نداره که اسلامگرای افراطی باشن یا چپ  ؛ نتیجه هر دو فاجعه است
یا از یک سوی پشت بام می افتند که هر نوع پوشش زیبا منجر به تحریک جنسی مردها میشه و کار رو تا اسید پاشی جلو میبرند یا از سوی دیگه بام می افتند که عده ای با عبارتهای مربوط به سکس  دارن ارضای جنسی میشن و یا  میل به همخوابگی دارن  و ...  و کار رو تا رسیدن به  نوع نگاه به سکس در آرمان شهرهاشون  مانند  1984 جورج اورول  مایلند پیش ببرند
لازمه که به ورود هر طیفی از  ایدئولوژیستها چه اسلامگرا و چه چپ و غیره  به وادی فرهنگ نه بگیم .

۱۳۹۳ مهر ۲۶, شنبه

از همجنسگرا گریزی تا همجنسگرا ستیزی

برنده یوروویژن دوره قبل رو عکسش رو دیده بودم توی شبکه های مجازی . و دیده بودم که جدا از بحث در باره نوع موسیقیش بیشتر به مسائل مربوط به تمایلات جنسیتیش پرداخته شده تو سطح جهان . من هم چون ظاهرا مشکلی با جنسیت و تمایلات جنسی افراد ندارم و موضوع رو مربوط به خودشون میدونم اصلا پیگیر موضوع هم نبودم و مواضع خصمانه علیه اون رو نادرست میدونستم . هنرمندهای زیادی رو میشناسم که همجنسگرا هستن  و من هم جدا از تمایلاتشون به خود اونها خیلی علاقه دارم  ( میتونم چندین بازیگر سینمای هالیوود رو براتون اسم ببرم در این مورد ) . ایشون چند روز پیش برای مناسبتی  گویا در مقابل دفتر اتحادیه اروپا برنامه داشته و من چند دقیقه از کنفرانس خبریش رو دیدم و ازش خوشم نیومد . موسیقیش رو نشنیده بودم و هنوزم نشنیدم . این که میگم خوشم نیومد دقیقا از خودش خوشم نیومد .   چرا ؟ خب آدما به خاطر خیلی چیزا از دیگران خوششون میاد یا خوششون نمیاد یا حتی بدشون میاد . این که ازش خوشم نیومده مهم نیست  اونم شاید از من خوشش نیاد ولی چیزی که مهمه اینه که من این خوش نیومدنم رو به زبون میارم . من از خیلیها خوشم نمیاد و همیشه هم به زبون آوردم . از شریفی نیا خوشم نمیاد از دهنمکی و خیلیهای دیگه ؛ جاستین بیبر مثلا . از گفتنش هم نه شرمنده ام و نه احساس بدی دارم . به همین علت دلیلی هم نمیبینم از اظهار نظرم در باره فرد مذکور ( مسخره است که حتی اسمش رو هم نمیدونم ) شرمگین باشم . این که علت بد اومدنم از امثال دهنمکی جنسش با بد اومدنم از جاستین بیبر فرق میکنه از دید خودم مهم نیست و به همین دلیل علت بد اومدنم در مورد اخیر هم که قطعا منشا جنسیتی داره هم برام مهم نیست .
حالا
شاید من دچار همجنسگرا گریزی باشم . همجنس گرا هراسی طبعا ندارم ولی اینکه با توجه به اظهار نظرم متهم میشم به همجنسگراستیزی  یا نه برام سواله 
اگر نه که هیچ ولی اگه اظهار نظر من مصداق همجنسگرا ستیزیه آیا اظهار نظر من و خیلی های دیگه در باره مثلا دهنمکی یا حاتمی کیا یا جاستین بیبر یا ... مصداق چیز مشابهی میشه ؟ ماها نمدونم چی چی ستیزیم ؟ من که شخصا قصد خود سانسوری در اظهار نظرم رو ندارم و همیشه حرفم رو همه جا و در هر موقعیتی گفتم و باز هم میگم ولی اینکه به قول دوستی یک عده مثل کلیسای کاتولیک قرون وسطا همواره در حال تفتیش باشن تا از هر چیزی یک نشانه ضد فمینیستی یا سکسیستی یا همجنسگراستیزانه یا ... بیرون بکشن کمی تا قسمتی تهوع آوره . نکته اینه که با اعمال فشار به دیگران برای خود سانسوری نه تنها نتیجه مثبتی حاصلشون نمیشه بلکه با این رفتار عملا حساسیت برای واکنشهای لازم در مقابل رفتار ضد اجتماعی و ضد انسانی که نه محدود به اظهار نظر شخصی که عملا در روابط و قوانین و غیره در جامعه است رو کم میکنن در حالی که ظاهرا انگیزه اصلیشون باید بالا بردن همین حساسیتها باشه ولی اثر معکوس این افراطگرائی رو کما بیش میشه در همین شبکه های اجتماعی به چشم دید که از دید من نوعی رو به افزایش هم هست .

۱۳۹۳ مهر ۲۴, پنجشنبه

سرعت گیرها در نقش بازدارندگی

خیابانها را میسازند تا ماشینها در آنها تردد کنن . و بعد سرعت گیر نصب میکنن تا ماشینها مجبور بشن سرعتشان را کم و گاها توقف کنن .
من نمیدونم توی کشورهای دیگه هم پدیده سرعت گیر به این صورت که در ایران به کار میره متداول هست یا نه و صرفا در مورد کشور خودمون دارم صحبت میکنم .
چرائی کاربرد سرعت گیر در خیابونها به نظرم برمیگرده به نبود فرهنگ رانندگی و عدم رعایت و پایبندی به قوانین ؛ چون یک تابلوی محدودیت سرعت و یا علایمی که نشون میده به محلهائی نزدیک میشید که باید سرعتتون رو کاهش بدید  باید کافی باشه ولی چون ظاهرا عموم رانندگان به این تابلو ها و علایم اهمیت نمیدن در عرض خیابان یک سرعت گیر میسازن . سرعت گیر ها به شما یاد آوری میکنن که جامعه رانندگان یک جامعه قانون گریز تلقی میشه و سازمانهای متولی بر این باور هستند که شما به تابلوها و هشدار ها توجه نمیکنید و این بی توجهی به قدری زیاده که نمیشه به جریمه چند متخلف توسط مامورین راهنمائی و رانندگی بسنده کرد و باید همه رانندگان رو از پیش متخلف و بی احتیاط فرض کرد . این که جامعه رانندگان در ایران چگونه هستند رو من هیچ آمار و گزارشی در موردش نخوندم  و ازش اطلاعی ندارم ولی چیزی که به نظرم جالبه نوع نگاه متولیان امر به بخش بزرگی از جامعه ایرانی به مثابه مجرمان گسترده در سطح شهره . عوامل بازدارنده در قوانین که شامل مجازات برای تخلف هستند صرفا برای مجرمین به کار میرن تا با بالا بردن هزینه جرم میزان ارتکاب به اون رو کاهش بدن ولی سرعت گیرها در خیابانها به ما یاد آوری میکنن که از دید متولیان امور همه ما مجرمیم و این نگاهی فراگیره که در همه وجوه زندگی روزمره ما به چشم میاد. و چون عموم جامعه متخلف فرض میشن در هر وجهی از زندگی سر راهمون سرعت گیر نصب میکنن .

۱۳۹۳ مرداد ۲۴, جمعه

شادانه

مگه اینکه  توی کشور من تعصبات مذهبی و  قومی و جنسیتی  و.... کولاک میکنه دلیل شده که منم مبتلا بشم ؟ که حالا که توی کشور من غمگین ترین مردم دنیا زندگی میکنن دلیل بشه منم مبتلا بشم ؟
این که فضای شبکه های اجتماعی هم متاثر از جو حاکم بر کشور شدیدا رو به افسردگیه دلیل نمیشه منم هیزم کش این معرکه بشم . شاد بودن  و شاد کردن دیگران با کوچکترین بهانه ها تنها کاریه که میتونم بکنم . چیزیه که نه تنها به اطرافیان خودم که حد اقل به خودم بدهکارم . برای فاصله گرفتن خودم و دوستانم از جو افسردگی روز افزون در شبکه های اجتماعی مطالبی که منجر به شادی های هر چند کوچک و موقت برای خودم یا دوستانم شده رو با هشتگ #شادانه منتشر میکنم و مطالب دوستانم رو باز نشر میکنم . این کار در مغایرت با خبر رسانی از فجایع و موارد ناراحت کننده جامعه نیست . اونها به جای خود و اینها هم به جای خود . 
یکی از دوستان پیشنهاد داد که از دیگران خواهش کنیم حد اقل یک روز در ماه از نوشتن مطالب ناراحت کننده خود داری کنن و اون یک روز رو به مطالب هر چند کوچک ولی شادمانه بپردازن . 
من  مایل نیستم  همیشه غمگین باشم و مایل نیستم  اطرافیانم  رو هم همیشه غمگین ببینم . به همین علت برای شادی های هرچند کوچک هم ارزش قائل میشم .

۱۳۹۳ تیر ۱۶, دوشنبه

فعالیت در روزنامه های رسمی یا سایتهای خبری غیر رسمی ؟

هزینه های فعالیت مطبوعاتی بالاست . بالا بوده . کم هم نشده . هر چند روز یک بار خبر بازداشت ؛ صدور حکم های سنگین و ... درباره روزنامه نگاران وطنی به گوش میرسه . میزان سانسور اونقدر بالاست که خود سانسوری مطبوعات خودش کفایت میکنه برای افت کیفیت نشریه ها .
از منظر صنفی اگر به موضوع نگاه کنیم در هرشرایط  باید نشریه ها منتشر بشن و عوامل دست اندرکار مطبوعات شغل خودشون رو حفظ کنن .
از منظر اطلاع رسانی  که نگاه میکنی اولین سوال و جدی ترین سوال میشه این که " آیا ارزشش رو داره ؟ "
دنیای اینترنتی دنیای جدیدی شده با روابط و امکانات متفاوت . فلان روزنامه نگار که نشریه اش تیراژ ناچیزی داره در فیسبوکش ده ها و گاهی صد ها برابر تیراژ نشریه ؛ خواننده داره . هزینه چاپ و نشر و ... نداره . مطابق نظر خودش و واو به واو مطابق نوشته های خودش منتشر میشه بدون جرح و تعدیل و سانسور . زمانی نه چندان دور باید سالها زحمت میکشیدی تا اسمی در مطبوعات درکنی و نوشته هات مورد توجه قرار بگیره و خونده بشه ؛ ولی الان به لطف دنیای جدید نوشته های خوب خیلی زیاد دست به دست میشن و مخاطب خودشون رو پیدا میکنن ( هر چند در بین انبوه مطالب با رویکردهای متفاوت که قصد ارزشگزاری روشون رو ندارم ممکنه گم هم بشن ) . 
مخاطبین ( مصرف کننده ها ) آیا نگاه سنتی به نشریات دارای مجوز دارن و براشون ارزش خاصی داره ؟ یا بیشتر به سایتهای خبری سانسور نشده و آزاد مراجعه میکنن ؟ 
سوال اصلی اینه که در شرایط فعلی انتشار روزنامه ها با رویکردهای سیاسی و اجتماعی ارزش داره ؟ یا بهتر بگم کاربرد داره ؟ 
سالهاست ( بعد از توقیف های فله ای مطبوعات ) روزنامه و مجله نمیخرم . با گسترش نت ؛ اخبار و مطالب رو از این طریق دنبال میکنم . به جای مقاله های خوبی که سالهای دور در نشریات میشد خوند از طریق پیجها و وبلاگها مطالب خوب و بدون سانسور میخونم . 
و از بازداشت و زندانی شدن روزنامه نگارها ناراحت میشم . 
حدود پنج ساله که تلوزیون ایران رو اصلا نگاه نمیکنم ؛ با این همه شبکه های ماهواره ای و فیلم و سریالهای دانلودی و .... دیگه چه نیازی به تلوزیون ایران و با همین نگاه با وجود این همه سایت و وبلاگ و پیج چه نیازی به نشریاتی که باید زیر نظر این حکومت منتشر بشن ؟

۱۳۹۳ تیر ۱۲, پنجشنبه

وقتی سیفون رو میکشی

وقتی سیفون رو میکشی به اندازه مصرف روزانه یک خانواده دوسه نفره آب شرب رو میفرستی که بره کار شستشو رو انجام بده .
بحران آب ؛ صرفه جوئی و ....
حالا که چی ؟ دیگه سیفون نکشیم ؟ کیسه پلاستیکی بگیریم و بسته بندیشون کنیم تحویل اداره آب و فاضلاب بدیم ؟
اونائی که مثل ما تو مناطق خشک زندگی میکنن تو فصل گرما کولر آبی راه میندازن که آب شرب تصفیه شده رو برای خنک شدن میپاشه به پوشالها و تبخیر میکنه و ... ولی قرار نیست  بادبزن حصیری دستمون بگیریم و کولرها رو خاموش کنیم .
 استحمام با آب غیر شرب و تصفیه نشده بهمون میچسبه ؟ کلا مشکل الان آب شرب و تصفیه شده است یا بحران برگشته روی اصل وجود آب ؟ آیا سیستمهای مدیریتی کشور توان تفکیک آب شرب و آب برای مصارف دیگه رو داشته ؟ آیا شدنی بوده ؟ آیا سیستم آبخیز داری  و مهار آبهای سطحی و فصلی درست انجام شده؟ یا کم بوده؟ یا برعکس زیاده روی شده و اکو سیستم رو به هم ریخته ؟ 
آیا مدیریت کلان کشور مقصره یا من که موقع مسواک زدن یادم میره شیر آب رو ببندم ؟  یا اونی که ماشینش رو با آب شرب تصفیه شده می شوره؟ ( پولشو داره - و البته که قیمت آب واقعا زیاد نیست و خیلیها پولش رو دارن ) یا اونی که .... یا اصلا مهمه کی مقصره ؟ 
تا اونجای که میتونیم مجبوریم صرفه جوئی کنیم . 
ولی فقط یادمون باشه ؛ نه برای فرزندانمون که خودمون ؛ و فقط چند سال دیگه ؛ این موضوع که با آب شرب تصفیه شده سیفون رو میکشیدیم چقدر میتونه عجیب و حسرت آلود باشه . بحران آب ظاهرا اونقدر جدی شده که دیگه مهم نیست کی مقصر بوده و هست . به زودی ؛ خیلی خیلی زود ؛ نه در زمان فرزندانمون که خودمون ؛ نتیجه این همه سال اشتباهاتمون رو که نمیدونیم تقصیر کی بوده و هست چنان تو چشممون میکنه که آب توی سیفون به رویائی شیرین  تبدیل بشه .

۱۳۹۳ فروردین ۱۷, یکشنبه

مرزبانان آزاد شده قهرمان نیستند

(مقدمه : پاراگراف آخر این نوشته صرفا نظر شخصی من هست و هیچ ربطی به تئوریهای مختلف یا تشکیلات یا گروهی نداره )
زمانی که مرزبانان ایرانی درشرق کشور گروگان گرفته شدند بدیهی بود که از فعالیت برای آزادی اونها حمایت بشه  و از آزادی اونها خوشحال بشیم ( متاسفانه تا زمان نوشتن این مطلب در خصوص یکی از مرزبانان ابهاماتی وجود داره که احتمال کشته شدن  هم در موردش بارها مطرح شده ) اما بعد از آزادی اونها لازمه به موضوع تشکیلات مرزبانی ؛ آموزش در نیروهای مسلح ؛ اهمال وظیفه ؛ و خیلی مسائل دیگه پرداخته بشه . اما موضوع سربازی اجباری موضوع دیگری هست که به نظر من در موازات این جریان قرار داره . سربازی اجباری موافقان و مخالفان زیادی داره که هر کدام دلایل خودشون رو دارن ولی به نظر بنده ( که جزو مخالفان سربازی اجباری هستم  ) تداخل موضوع سربازی اجباری با موضوع شرایط گروگان گرفته شدن مرزبانان صحیح نیست . بررسی عملیات گروگان گیری قطعا نیاز به اطلاعات نظامی و خیلی چیزهای دیگه داره ولی در حد عمومی و به خصوص با توجه به فیلمی که از عملیات گروگان گیری توسط تروریستهای جیش العدل منتشر شده کلیت  تشکیلات مرزبانی زیر سوال رفته .  اینکه سربازها به علت اجبرای بودن سربازی در انجام وظایفشون کوتاهی کرده باشن  ( که این هم یک احتماله و نباید به عنوان اتهام و قضاوت پیش از بررسی تلقی بشه ) قابل قبول نیست . این عذر موجهی نیست که اگه با سربازی اجباری مخالف هستیم در زمان خدمت مرز و مرزبانی رو رها کنیم .  الان لازمه که از جو احساساتی ناشی از آزادی چهار مرزبان فاصله بگیریم و نگاه نقادانه به موضوع داشته باشیم . درسته که در زمانی که اونها گروگان بودند جو همدلی برای آزادی اونها بسیار به جا و درست بود ولی این به این معنی نیست که بعد از آزادیشون به چشم قهرمان به اونها نگاه کنیم . شاید حد اکثر نگاه مثبت به اونها در حد قربانی دونستنشون در سیستم نظام اجباری و ضعف آموزش و کمبود تجهیزات و امکانات  باشه و نه بیشتر .
این نوع نگاه در دو مقطع زمانی مختلف رو شخصا در مورد آقایان موسوی و کروبی هم دارم . در حالی که چند ساله این آقایان به خاطر موضوع انتخابات 1388 به صورت غیر عادلانه و بدون محاکمه و حکم قضائی در حصر هستند در صورتی که از شرایط گروگان گرفته شدن توسط حکومت خارج بشن ( که امید وارم هر چه زود تر این اتفاق صورت بگیره ) اونها قهرمان من نیستند و انتقادات به عملکرد گذشته اونها در زمان مسئولیتهای حکومتیشون به جای خودش باقیه . پس اصل حمایت و همدلی برای رفع شرایط گروگان بودن به معنی حمایت از رفتار و اقدامات و عقاید گروگانها نیست .

۱۳۹۲ اسفند ۷, چهارشنبه

رسانه های مجازی و اصناف

در نقد و آسیب شناسی اعتراضات 88 و اتفاقات بعد از آن مطالب بسیار زیادی گفته شده که تقریبا اکثر نقد ها روی یک موضوع  توافق داشتند : قشر فعال در اعتراضات 88 و به خصوص پیگیر در ماه های بعد از اوج آن ؛ بیشتر از قشر متوسط جامعه شهری در شهرهای بزرگ و بیشتر از همه تهران بودند و این بخش از جامعه ارتباط بسیار بسیار ضعیف و ناچیزی با سایر اقشار جامعه در سایر نقاط کشور داشت و به همین دلیل در زمان اوج گرفتن فشار ها از طرف حکومت فاقد پشتیبانی و حمایت لازم از طرف سایرین قرار گرفتند . 
اما اکنون  که بیش از چهار سال از اعتراضات 88 گذشته باقی ماندگان  آن اعتراضات  که در امر ارتباطات و رسانه فعال هستند با توجه به اینکه جریان اعتراضات را پایان نیافته و مستمر و در جریان میدانند  چه رویکردی را پیش گرفته اند؟
 این رسانه ها که تقریبا تمامشان در محیط های مجازی فعال هستند و از تریبونهای متعدد ( اطلاعی از میزان استقبال و مخاطب آنها ندارم )  به صورت سایت خبری یا بولتن و نشریه و یا آی دی های حقیقی و استعاری کاربری فعالیت میکنند چه رویکردی برای ارتباط و تعامل با سایر طیفهای منتقد و معترض در پیش گرفته اند ؟ چیزی که بیشتر به چشم نگارنده آمده صرفا مانور تبلیغاتی و خبر رسانی روی افراد نزدیک به همان خط فکری میباشد . در حالی که یک خبر کوچک از یک ملاقات و یا ... به صورت هماهنگ از طرف افراد و سایتها  در شبکه های مجازی و سایتهای مرتبط پخش میشود . خبرهائی از قبیل بازداشت و حتی ربایش فعالان صنفی ( به خصوص  اصناف کارگری  در این ماه های اخیر) مورد توجه این گروه نیست . طبعا انتظار همراهی و پشتیبانی سایر طیفهای جامعه از این جریان و افراد نزدیک به آن نیز انتظار بجائی نبوده و سمپاتی سایر طیفها با آنها  به مرور کاهش پیدا کرده و نظر افکار عمومی تا آن حد نسبت به این جریان و افراد مرتبط کم اهمیت میشود که میتوان گفت این جریان فاقد پایگاه و پشتوانه قابل تامل  در بطن جامعه خواهد شد .
اما از سوی دیگر جریانهای کوچک و پراکنده صنفی که طی یکی دو سال اخیر به خاطر بحرانهای اقتصادی حاکم در جامعه فعالیتهای خود را بسیار گسترش داده اند با یک نوع عدم اطمینان نسبت به  جریانهای موسوم به سیاسی درون کشور درگیر هستند که بنا به دلایلی از برقراری ارتباط با این جریانها و افراد نزدیک به آنها نیز پرهیز میکنند ( مهمترین دلیل البته صنفی نگه داشتن فعالیتها و پرهیز از  شبهه سیاسی بودن آنهاست که هر چند به ظاهر باید هزینه این فعالیتها را کاهش بدهد ولی در عمل چنین نبوده ).
در این اوضاع جریانهای نوپای صنفی در کشور فعالیتهای خود را به نحوی پی گیری میکنند که به لحاظ عدم ارتباط با طیفهائی که توان ارائه نظریات اقتصادی و اجتماعی و راهبردی به آنها را دارند مجبور به استفاده از روشهای سعی و خطا شده و گاها نیاز دارند که چرخ را دوباره اختراع کنند و این روند رسیدن به مطالباتشان را بسیار کند تر از آنچه باید باشد می کند .
اما در نهایت این اصناف هستند که هر چند به سختی و دشواری و بدون پشتیبانی رسانه ای و ارتباط با سایرین به سمت خواسته های خود حرکت میکنند و به تدریج توان شکل دادن رسانه و ارتباط  گیری با سایر اصناف و غیره را خواهند یافت ولی در عوض جریانی که با تکیه بر رسانه های فعلی خود در فضای مجازی ؛ صرفا افراد خاص مورد نظر خود را رسانه ای می کنند به تدریج به حاشیه رانده شده و به زودی فقط  در حد همان رسانه های مجازی خود باقی خواهند ماند .

۱۳۹۲ بهمن ۲۹, سه‌شنبه

امون ازاون آخر

موضوع بستن فیلتر شکنها و فلان و غیره رو دنبال میکردم  فکر میکردم آخرش چی میشه ؟ یه دفعه یه قدم رفتم عقب تر و به کلیت موضوعات سعی کردم نگاه کنم ؛
اول . قبل از بیماری باید پیشگیری کرد
دوم . علایم بیماری که خودش رو نشون میده باید سریع درمان رو شروع کرد
سوم . وقتی بیماری پیشرفت کرده باید خیلی دقت کرد . به جزئیات اهمیت داد . دستور العملها رو رعایت کرد . هزینه کرد .
چهارم  . وقتی بیماری حاد و بحرانی میشه باید به خیلی چیزها تن داد  و از خیلی چیزها گذشت  . جراحی ؛  قطع عضو ؛ درمانهای خاص و عذاب آور و ...
آخر . آخ آخ آخ . امان از اون آخر . دکترت هم  آدم باشه و ادا اصول در نیاره . تو روت بخنده و آروم بهت بگه :  بسه دیگه ؛ برو برا خودت  . چیزیش نمونده دیگه . خودتو آزار نده . برو برا خودت باش این آخرش رو  .
آخ آخ آخ . امون ازاون آخر