۱۳۹۰ شهریور ۲۸, دوشنبه

باید اونا رو کشت ؛ باید نابودشون کرد

تنشهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و حتی فرهنگی اونقدر طی این سالها زیاد شده و امکان تخلیه نداشته که خیل عظیمی از مردم رو تبدیل کرده به انبار باروتی که بعضا منتظر جرقه هم نیستن . بروز ناهنجاریهای عموما خشن همگی ناشی از این فشارهای مدام روی اقشار مختلف جامعه است . وقتی شرایط عمومی جامعه شدیدا پلیسی و امنیتی میشه که حتی فانوس هوا کردن هم جرم میشه و بچه ها و نوجوونها توسط نیروهای پلیس مورد ضرب و شتم قرار میگیرن صحبت کردن از آرامش و خویشتن داری در زمانی که تحولات اجتماعی شکل بگیره بیشتر به شوخی های بی نمک و بی مخاطب شبیه میشه . این همه فشار و تحقیر قطعا منجر به تمایلات تلافی جویانه به خصوص در بین اقشار مختلف چه جوانهای طبقه متوسط و چه جوانان و میانسالان اقشار پایین دست جامعه ( هر کدام هم با انگیزه های متفاوت ) خواهد شد . چیزی که امروزه از زبان خیلیها در گوشه و کنار جامعه در مورد پلیس و نیروهای امنیتی و حاکمان وقت میشنوی در این خلاصه میشه : باید اونا رو کشت ؛ باید نابودشون کرد * .
قطعا حاکمان وقت هم متوجه این امر هستند که اگرمردم شروع کنن به اقدامات براندازانه هیچ شانس و امیدی به ادامه حیات نباید داشته باشن و به همین دلیل با خشونت و بی رحمی هر حرف و حرکتی رو در نطفه سرکوب میکنن و معتقد هستند که این طیف از مردم در کشور مازاد هستند و باید اونا رو کشت ؛ باید نابودشون کرد * .
در چنین احوالی نمیشه با امید واری به آینده نگاه کرد و چیزی که بیشتر از هر چیزی قابل تصوره : خون و خون و خون و ...

* عنوان دیالوگی از یک فیلم درجه سه بسیار قدیمی که بد من فیلم در نقش یک ماشین آدم کشی در مورد همه افرادی که خاسته ای داشتن در جواب چه باید کرد رئیسش میگفت : باید اونا رو کشت ؛ باید نابودشون کرد . خشونت درون این منطق اونقدر بوده که بعد از این همه سال از ذهن نگارنده خارج نشده .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر