۱۳۹۱ فروردین ۱۸, جمعه

آیا نباید ترسید ؟

تنشهای سیاسی و شرایط منطقه هر روز پیچیده تر و حاد تر میشود . سیل اسلحه های سنگین و مدرن از هواپیماهای پیش رفته اف 15 کلاس سی تا سیستم های موشکی و ناو اتمی اینتر پرایز و زیر دریائی اتمی اسرائیلی دور و برمان را گرفته و عده ای نشسته در فرنگ لحظه شماری میکنند تا مملکت نابود شود و آنها بر گردند و فاتحانه بر سر منابع این سر زمین بنشینند .
من از آنها میترسم . از حمله کنندگان هم میترسم . از جو سازان و بهانه تراشان داخلی هم که شعار شان معنی پیش به سوی جنگ است هم میترسم .
شرایط اگرشبه جنگی هم بشود ؛ نظامیان و شبه نظامیان دست به سرکوبهای فیزیکی گسترده میزنند . سر کوبهائی که شاید فقط در فیلمهای هالیوودی مشابه آن را دیده باشیم . یا در شوروی زمان استالین یا شیلی زمان پینوشه .
من از نظامیان و شبه نظامیان در چنین زمان و شرایطی میترسم .
از بعضی روزنه ها بوی سازش حکومت با غرب به مشام میرسد . اگر اسد رفتنش قطعی شده ( که شده ) چه کاریست که همان راه را ادامه دادن ؟ چرا با مذاکرات پشت پرده و امتیاز دهی های زیاد حکومت بقای خود را بیمه نکند ؟ غرب هم که عاشق چشم و ابروی ما نیست ؛ سهمش را بگیرد کاری ندارد . آن وقت حکومت با تغییراتی کوچک در داخل فرصت دارد تا مدتها کار خودش را بکند فقط لازم است دمار از روز گار منتقدان جدی خود در آورد . با روی کار آوردن یک جریان جدید یا تکنوکراتهای راست یا اصلاح طلبان حکومتی چپ فرصت این را دارد که یک تصفیه بزرگ را چون سالهای اول حکومت رقم بزند . و برای این کار چه کسانی بهتر از همانهائی که آن سالها قبل این کار را کردند ؛ آنهائی که در دانشگاه پلی تکنیک شکارمیکردند یا در کردستان فرماندار نظامی بودند و ... که بر حسب اتفاق الان اسم اصلاح طلب را هم یدک میکشند .
من از این آلت فعلهای قدرت طلب میترسم . از سمپاتهای آنها که امروز در کوچه و خیابان یا فضای مجازی مدعی دوستی و همراهی با همه منتقدان هستند ولی به وقتش درست مثل سالهای اول این حکومت بهترین افراد برای گیر انداختن دیگران میشوند هم میترسم چون از تکرار تاریخ میترسم .
لطفا به ترسیدن من نخندید چون خنده دار نیست که تاریخ در این کشور مدام تکرار میشود .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر