۱۳۹۰ دی ۱۳, سه‌شنبه

چرا نظر و ایده و راه مناسبی حتی در حد پیشنهاد هم از جائی شنیده نمیشه؟

این مطلب در رابطه با بحثی که در پیج گوگل پلاس وبلاگ مجمع دیوانگان مطرح شد نوشته شده

در مورد اینکه چرا پیشنهاد و ایده جدید و مناسب در خصوص ارائه راهکار در شرایط سیاسی فعلی از جائی شنیده نمیشه قصد ندارم مقاله بنویسم ؛ میخام ساده و روون نظر خودمو بگم .

برای تولید یک راه کار نیازهای اولیه به نظر من شامل چند تا چیز هست . یکیش اشراف به شرایط فعلی و روز جامعه و حکومت و مردم که شناخت هر سه مورد کاملا در کنار همدیگه لازمه . یه مورد دیگه وجود محافل منظم و منسجم برای تبادل نظر و تحقیق و گفتگو و برداشتهای میدانی مثل نظر سنجی و تحلیل وقایع گذشته و حال . مورد سوم عامل انسانی به مفهوم افراد واجد این شرایط و دارای استعداد و علاقه و به خصوص ممارست . ( من معتقدم از توی یک اکادمی به صرف آموزش و تمرین فوق ستاره هنری بیرون نمیاد و باید روی افرادی که زمینه چنین موضوعاتی رو دارند سرمایه گذاری کرد و اموزش و تمرین و غیره رو اعمال کرد. )

خب در مورد اول به لحاظ قطع ارتباط با زندگی روزمره مردم و جامعه و تحولات سریع در رفتا رها و روحیات جامعه ایران من بعید میدونم خارج نشینان بتونن درک مناسب برای تشخیص و پیش بینی و ... از رفتارها و نیازها و ... مردم داشته باشند و شانس اونها رو برای پیشنهادات کار امد کم میدونم و پیشنهادهای پرت مثل اسب تروا و اتو به برق زدن در یک ساعت مناسب رو صرفا به منزله طنز میبینم .

در مورد محافل منظم و منسجم در وحله اول ممکنه احزاب به ذهن شما خطور کنن ولی در ذهن من احزاب در مرحله دوم هستن و اولویت رو با اتحادیه و سندیکاهای صنفی میدونم . تو کشور ما ( البته در تاریخ سه دهه گذشته ) احزاب از طرف حاکمان و صاحبان قدرت شکل گرفتند تا بتونن حافظ منافع و مروج عقاید اونها باشن . شما نمیتونید حزبی رو پیدا کنید که با الگوی توسعه از پائین به رده های قدرت راه پیدا کرده باشه ( حتی وجود داشته باشه ) . تمام تشکلها و احزاب بر اساس الگوی توسعه از بالا شکل گرفتند به این نحو که افراد مسئول و با نفوذ و اقوام درجه یک اونها یک حزب و تشکیلات راه انداختند و با طرح شعارهای مختلف سعی به جذب هوادار داشتند که این جذب هوادارها یا تعداد محدودی رو در درازمدت ( به لحاظ منافع ناشی از رانت ) جذب کرده یا اگه افراد قابل توجهی رو جذب کرده صرفا در کوتاه مدت بوده ( به لحاظ عدم پایبندی به شعار های مطروحه )

در نقطه مقابل تشکلهای صنفی با توجه به اولویت منافعشون همواره میتونن واقع بینانه ترین دیدگاه ها رو داشته باشن و به لحاظ نیاز به اقدام نیز باید عملگرایانه و هدف مند محور ارائه راه کنن ولی در طول این سالها به طرز وحشتناکی سرکوب شدند به نحوی که احزاب مدعی مردمی بودن هم به شدت از اونها واهمه داشتند و در زمانی که در قدرت هم بودند هرگز حاظر نشدند از این تشکلات حمایت کنن و حتی نامشون رو به زبون بیارن چرا که به خوبی میدونستند نمیتونن از اونها استفاده ابزاری کنن و در صورت گسترش فعالیت اونها این احزاب هیچ جائی در بین مردم نخواهند داشت . به عنوان مثال میتونم به سندیکای اتوبوسرانی تهران وانجمن اسلامی معلمان اشاره کنم ( نمیتونم از این موضوع بگذرم که دفتر تحکیم وحدت رو هم قربانی جریانهای موسوم به اصلاح طلب میدونم که وقتی دیدند نمیتونن از اونها استفاده ابزاری کنن و اقبال عمومی مردم به نظریات آوانگارد اونها رو رو به فزونی دیدند در قلع و قمع و از هم پاشی اون تشکیلات مزورانه و رضایت مندانه سکوت کردند. )خلاصه مطلب در این زمینه این که به علت عدم امکان فعالیت این گروه ها ما فاقد اون محافل منظم و منسجم برای تولید راهکار شدیم .

در خصوص افراد خاص و صاحب نظر شاید اشاره من به مثابه اعتقاد به استعداد و ویزگی های مادر زاد به نظر بیاد ولی منظورم این نیست . ببینید حکومت نتونسته با در اختیار قرار دادن پول و امکانات به ارتش سایبریش حتی چار تا کامنت که ارزش خوندن داشته باشن تولید کنه ولی افرادی که میتونن بنویسن کم نیستند و اونهائی که تو این کار ممارست به خرج دادن و وقت گذاشتن و مطالعه کردن و .... اگه امکان ارائه مطلب ازشون گرفته بشه اونوقت با فقدان مطلب ارزشمند مواجه میشیم . طی سالها قبل از انقلاب و اوایل انقلاب سازمانها و گروهها به صورت سیستماتیک کار تئوری میکردند ( البته بیشتر نیروهای احزاب چپ اینطور بودند ) که نتیجه اون پیدا شدن تعداد زیادی فرد با اطلاعات بالا و قدرت تحلیل خوب و به خصوص از بطن جامعه و متعلق به سطوح مختلف جامعه شد که به دو گروه تقسیم میشدند . یک سمپانهای سازمانی احزاب که در بست در خدمت سازمانهای خودشون بودن و دو افرادی که اونقدر قدرت درک و تحلیلشون بالا بود که حتی از سازمانهاشون جدا میشدن و فراکسیون میزدن و ..... که متاسفانه بیشتر این افراد ( غیر از اونهائی که حدود سی سال قبل از ایران فرار کردن و الان دیگه ارتباطی با جامعه ایران ندارند ) طی سالهای دهه شصت توسط حکومت اعدام شدند ( چند وقت پیش در یک مصاحبه از یکی از جان بدر بردگان اون اعدامها خوندم که معتقد بود این تصفیه فله ای توسط حکومت یکی از دلایلش خلاص شدن از دست نیروهای آگاه برای تضمین بقای حکومت بوده – همین موضوع فعلی بحث ما – که ظاهرا در کنار تحمیق و سانسور اطلاعات و گسترش فسادهای زیر زمینی در بین جوانان و انحراف افکار اونها از مسائل جامعه در این امر موفق هم بوده اند ) . و تا چند سال گذشته با کمبود افراد صاحب نظر با قدرت تحلیل مواجه بودیم و متاسفانه علی رغم رشد نسل جدیدی از افراد در ایران که اهل مطالعه و بررسی و تحلیل بوده اند شاهد سرکوب هر اظهار نظر مخالف جریانهای قالب به بدترین نحو از طرف عوام بودیم که واژه "سبز اللهی " در راستای اشاره به برخی از این رفتارها به وجود اومد که البته خالق و یا خالقین این واژه مورد تایید بنده نیستند ولی این واژه رو من به طیفی اطلاق میکنم که در دوره هشت ساله اصلاحات و طی دوسال التهابات اجتماعی و سیاسی اخیر منطقی رو چماق کرده بودند برای خفه کردن هر نظر و پیشنهاد جدید که صرفا مصداق " عزیزان من دژمن امروز به دنبال فرصتی است تا از وحدت مومنین در جهان اسلام استفاده کند " بوده و هست و با این رفتارها تا به حال اجازه ندادند که نظریات جدید که از دل اونها باید راهکارهای متفاوت و کار آمد بیرون بیاد مطرح بشه و در جامعه پخش بشه و بازخورد خودش رو نشون بده تا بتونه رشد پیدا کنه و رفع عیب بشه .

نظر من در خصوص علل سه گانه پیرامون مسئله مطروحه این بود که در هر مورد جای بحث ارائه مثال و مصادیق بیشتر زیاد داره ولی همینجوری هم زیادی به درازا کشید .

پی نوشت این نوشته بازخوانی و اصلاح نشده منتشر میشود . پیشا پیش از اشتباهات احتمالی پوزش میخواهم.

14/10/1390

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر