۱۳۹۰ بهمن ۳, دوشنبه

این روزها سبزها چه میگویند؟

بحران اقتصادی بیرحمانه شروع به تاخت و تاز کرده . قیمت سکه بهار آزادی زمانی که من این نوشته را شروع کردم یک میلیون و پنجاه هزار تومان و هر دلار 2050 تومان اعلام شده ( مرجع سایت مثقال ) ولی نمیدانم زمانی که نوشته را تمام میکنم و منتشر شود قیمت چقدر خواهد بود . قیمت یک نوع برنج ارزان قیمت از 2400 تومان روز شنبه به 3250تومان در صبح دو شنبه رسیده و این تازه آغاز ماجراست . در چنین شرایطی نظریه پردازان و تئوریسنهای سبز چه میگویند ؟ اقتصاد دانهای آنها کجا هستند ؟ ( چند تن از سرشناسان آنها در زندان ولی مابقی چه ؟ ) در این مقطع پیشنهاد های اقتصادی برای برون رفت از بحران فعلی چیست ؟ این که کناری نشسته و شاهد دست و پا زدن دولت احمدی نژاد و یا کل حکومت باشند کفایت میکند ؟ این که بگویند ما گفته بودیم ( که همه گفته بودند حتی اصولگرایان هم ) کفایت میکند ؟ گروهی که قرار بود دولت تشکیل بدهند و قوه مجریه را در دست بگیرند چه راهکاری برای برون رفت از این بحران اقتصادی ارائه میکنند ؟ آیا با شیر کردن عکسهای آقای مهندس موسوی قرار است مشکل نان شب مردم حل شود ؟ آیا بعد از تعطیلی های روز افزون کارگاه های تولیدی و بیکار شدن کارگرانی که قربانی قرار دادهای موقت کار ( که این قانونها محصول دوران سازندگی و اصلاحات و مهرورزی با هم میباشد )میشوند و کارمندانی که حقوق ثابت حد اقلی را دریافت میکنند و بدون چاره ماندن آنها و خانواده هایشان انتظار دارید که بروند و بیانیه های متوالی جناب مهندس موسوی را مطالعه کنند یا به نظریه های پرهیز از خشونت اصلاح طلبهای حکومتی پایبند بمانند . بعد از حدود دو سال از اتفاقات سال 88 چه راهکاری پیش پای عموم مردم قرار داده اند ؟

ما در این میان چقدر مقصر هستیم ؟ همه ما . و همه آنهائی که یک ملت را به صبر توصیه میکردند .

اندکی صبر سحر نزدیک است ؟

شاید ؛ ولی این سحر بسیار خونین به نظر میرسد . قبلا هم گفته ام زمان برای فرصت طلبان و موج سواران مساعد است . گروهی شرایط را برای اینان مساعد کرده اند . البته بسیار واضح و روشن است که چه کسانی و چگونه.

همیشه شنیده ایم که هیچ وقت برای هیچ چیز دیر نیست .

ولی الان به نظر میرسد که برای خیلی چیزها خیلی دیر شده .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر