۱۳۹۰ دی ۲۶, دوشنبه

واکنشهای نافرجام

واکنشهای صورت گرفته به حضور روز افزون رضا پهلوی در عرصه تبلیغات یاد آور برخی اتفاقات سال 1376 در کشور است که مرور کوتاه و اجمالی آن خالی از لطف نیست . زمانی که تکرار ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی برای سومین بار مقدور نبود و صحبتهای انجام شده پیرامون آن با عدم موفقیت رو برو شد و زمانی که مذاکرات کارگزاران سازندگی با تنی چند از فعالان با عدم استقبال آنها که هر کدام دلیل خود را داشت (و شاید زمانی دیگر به آن پرداختم ) روبرو شد فردی از طرف مجمع روحانیون مبارز به عنوان کاندید ریاست جمهوری پیشنهاد شد که جریان کارگزاران سازندگی و چند گروه دیگر که فقط در بین فعالان کم شمار سیاسی مطرح بودند روی ایشان به اجماع رسیدند . ( عنایت داشته باشید که در زمستان سال 75 جامعه عمومی کشور به هیچ عنوان سیاسی نبود . سخنرانی غلامحسین کرباسچی در حسینیه جماران با محوریت نیاز به توسعه سیاسی بعد از شروع توسعه اقتصادی حتی به گوش هیچ شهروند معمولی نرسیده بود ) . در چنین جوی معرفی آقای خاتمی به جامعه کار راحتی نبود . ابزارهای تبلیغی محدود به پوستر و تراک آن هم فقط در زمان محدود قبل از انتخابات بود . ولی مطبوعات و سخنرانی ها موثر ترین ابزار برای اطلاع رسانی در جامعه به حساب میآمد . در این میان آن چیزی که اتفاق افتاد نه در ستاد های تبلیغاتی آقای خاتمی که در اردوی مقابل بود . اول این که حریف خود را دست کم گرفتند و دوم این که در بیان نظرات و برنامه های خود شدیدا اشتباهات فاحش و گاها مضحک و عموما توهین آمیز خطاب به شعور مخاطبین انجام میدادند . در چنین فضائی نمایان کردن این اقدامات ( انعکاس نقل قولها و صحبتها ) در مطبوعات و خبر نامه ها آنچنان کار ساز شد که بیشتر مردم برای این که کاندید سمت دیگر رئیس جمهور نشود به میدان آمدند و به آقای خاتمی رای دادند تا حدی که پس از دو خرداد تعبیری مطرح شد که " این حسین حسین کردنها در زیر این علم از عشق حسین نبود بلکه از دق دل یزید بود " . خلاصه کلام اینکه تاثیر اقدامات رغیب بیشترین عامل این اتفاق بود . کما این که اگر چند چهره معقول در اردوی مقابل تنها به طرح سوالات کلیدی در خصوص برنامه های اجرائی و تیم مدیریتی پیشنهادی برای دولت را از ایشان میپرسیدند شاید ( شاید ) کار به گونه ای دیگر رقم میخورد .

اکنون نیز شاهد این هستیم که پیرامون حضور رضا پهلوی در رسانه ها صرفا با تحقیر ایشان ( تعابیر نیم پهلوی و ربع پهلوی و ... ) و ناچیز شمرده شدن این فرد با تعابیری چون "مضحک بودن برگشت به عقب برای سلطنت " و "ایشان چه سابقه ای داشته ؟ " و " پدرشان فلان و بهمان " همان اشتباهی را تکرار میکنند که جناح حاکم در سالهای 75 و 76 انجام داد . واکنشهای بی سرانجام به حضوری که نه بر اساس توان خود که بر اساس ناتوانی سایرن در حال شکل گیری و قدرت گرفتن است . موجی که در 2 خرداد 76 آنگونه نمایان شد و یک جامعه از سیاست فاصله گرفته را به خروش آورد در تنها دوماه آخر شروع به شکل گرفتن کرده بود . تنها دو ماه .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر